بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
سلام بر شما!
اگر چه "شناخت" مقدم بر هر امری است و تا انسان کسی یا چیزی را نشناسد، نه از آن خوشش میآید و نه بدش میآید، نه نسبت به آن حبّی خواهد داشت و نه بغضی، و نه جذب و نه دفعی و بالاخره نه کُنش و نه واکنشی؛ اما مسئله این است که همه چیز به شناخت ختم نمیشود، بلکه شناخت فقط مقدمه و گام نخست است.
بهترین نمونه، همان ابلیس لعین است که خدا را میشناخت و خوب هم میشناخت و کاملاً میدانست و میداند که او خالق است و خدایی به جز او وجود ندارد و در آخر کار نیز به سوی او بر میگردد؛ اما به خاطر استکبارش، عصیان کرد و کافر شد!
ما نیز در زندگی روزمره، تفاوت مقولهی "شناخت" با "قبول، باور، ایمان، محبت و ..." را به خوبی درک و تجربه میکنیم. همگان میدانند که خورشید و ماه وجود دارند، حتی آنان را با همین چشم سر میبینند، خب حالا؟! همگان میدانند که در روی کرهی زمین، کشوری به نام "امریکا" وجود دارد و همگان شاهد ظلمها و جنایات گستردهی رژیم حاکم بر امریکا در سرتاسر جهان هستند، اما آیا همگان امریکا را دشمن میدانند و مقابل گردنکشیهایش میایستند؟!
"توحید" نیز همینگونه است و خلاصه نمیشود در این که انسان بداند: "خدایی هست و او یگانه است". برخوردار از هر عقل سالمی، با یک نگاه کوتاه به خودش و عالَم هستی [حتی همین جهان ماده]، میفهمد که خالقی هست، علیم و حکیم و قادر و با اندکی تفکر، میفهمد که خالق یکیست و وجود دو یا چند خالق محال است، چرا که دوئیت و کثرت به مثابهی نقص و محدودیت است و هر محدودی، نه تنها خودش مخلوق است، بلکه فنا پذیر نیز است. هر عقل سالمی، حتی اگر با کلام وحی آشنایی نداشته باشد، میفهمد که اگر دو یا چند خدا وجود داشته باشد، اولاً باید دو یا چند عالم وجود داشته باشد، ثانیاً هر کدام سعی در گسترش خلقت و مالکیت خود خواهند داشت و ثالثاً هر کدام بندگان را به سوی خویش خواهند خواند، رابعاً جنگ قدرت پیش میآید و خلاصه آن که فساد (تباهی) عالمگیر میشود و دیگر نظم و حیاتی باقی نمیماند:
«لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (الأنبیاء، 22)
ترجمه: اگر در آسمان و زمين، جز «اللّٰه» خدايان ديگرى بود، بی شک (هر دو) فاسد مىشدند (و نظام جهان به هم مىخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مىكنند.
بنابراین، توحید به خداشناسی و شناخت او به یگانگی خلاصه نمیشود، این که حقیقت مبرهنی است، بلکه توحید یعنی: «انسان به وحدت برسد و موحد گردد».
انسان، موجودی عظیم و البته پیچیدهای است؛ روح دارد و جسم هم دارد - عقل دارد و نفس هم دارد – در امور و عرصههای گوناگونی محدود و مجبور است و در امور و عرصههای دیگری محدود نیست و اختیار نیز دارد – روحش ملکوتی و نفسش حیوانی است – روح ملکوتیاش حاضر است که برای رشد، جان و مال و دنیا و تعلقاتش را فدا و قربان کند و نفس حیوانیاش حاضر است برای لقمهی چربتر و کمی رفاه و لذت بیشتر، دنیا و آخرت را یکجا ببازد! و عجیبتر آن که نفس آدمی، یک نیاز، میل، کشش و گرایش ندارد،بلکه حبّ جاه، حبّ مقام، حبّ مال، حبّ شهوت، حبّ شهرت و ... که در یک کلمه به آن "حبّ الدنیا" گفته میشود؛ هر کدام ساز خود را زده و مطالبات خود را دارند و برای رسیدن به مطلوب، جنگها راه میاندازد!
این کششهای گوناگون، نه تنها هرگز با هم به وحدت نمیرسند، بلکه هر کدام در جنگی ویرانگر، میخواهد دیگری را بکشد و یا دست کم به بند بکشد، و خود مالک مطلق سرزمین وجود گردد؛ چنان که آدمی عمر را میدهد تا مالی به دست آورد، مال را میدهد تا نانی بخورد و یا لباسی بپوشد، حاضر است هر دو را بدهد و قدرتی به دست آورد و هر سه را بدهد و به شهرت برسد و ... .
بنابراین، همیشه إلهها و ربّهای دروغین گوناگون، آدمی را به بندگی خود میخوانند و هر کدام را که بندگی و تبعیت کنی، مورد غضب دیگری واقع میشوی! اگر مال میخواهی، از شهوت دست بکش – اگر شهوت میخواهی از مال و قدرت دست بکش – اگر قدرت میخواهی، از همه چیز دست بکش ... و خلاصه همه قربانی میخواهند و در آخر، کل وجود و هستیات و دار و ندارت و دنیا و آخرتت قربانی ربُّ النوعهای دورغین و پوشالی خواهد شد!
از این روست که حضرت یوسف علیه السلام، به هم سلولیهای خود متذکر شد و فرمود:
«يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف علیه السلام، 39)
ترجمه: اى دوستان زندانى من! آيا خدايان پراكنده بهترند، يا خداوند يكتاى پيروز؟!
در این بیان گهربار، سخن از اثبات وجود خدا و یگانگی او نیست، چون در آن شکی وجود ندارد، بلکه میفرماید: چرا برای خودتان اینقدر ربّ (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور) اختیار میکنید، خب موحد شوید و همان الله جلّ جلاله را بندگی کنید و او را صاحب اختیار امور خودتان بدانید و برگزینید.
وقتی عقل تو حکمی میدهد، دلت گرفتار محبوبی دیگر است، هوای نفست هر لحظه تو را به سویی میکشاند و در نهایت عمل تو با تمامی اینها متفاوت است، دیگر از تو چه میماند که شقهشقه شدهای! مملکت وجودت تجزیه شده و بر هر کدام ربی دروغین، فریبکار و البته ناتوان حکومت میکند و هیچ کدام نیز رنگ آرامش و امنیت را نمیبینند و افتراق و پراکندگی بر تو حاکم میگردد!
پس، توحید این است که تو به وحدت برسی و موحد گردی. وقتی عقلت حکم داد خدا – دلت شد عاشق خدا – روحت متوجه خدا شد و جسم و هوای نفست نیز افسار به عقل و فطرتت داد و تابع و خدمتگزار گردید، تو حاکم واحد و قدرتمندی بر مملکت وجودت میگردی که ولایت تو، در امتداد ولایت الله جلّ جلاله قرار میگیرد و تخت سلطنت تو، سایهای از عرش الهی میگردد و چون تکیهگاهت محکم و ابدی است، تو نیز محکم و ابدی میگردی.
چنین وحدت، قدرت، شوکت و عظمتی با اقتدار، پابرجا و ابدی، محقق نمیگردد، مگر آن که فقط یک "إله" و آن هم إله حقیقی، یعنی الله جلّ جلاله پرسش شود، و این روح و قلب، از اضطراب خلاصی نخواهند یافت و به اطمینانی آرامش بخش نمیرسند، مگر آن که رنگ خدایی بگیرند، سمت و سوی الهی داشته باشند و دائماً به یاد آن معبودِ محبوب باشند، لذا فرمود:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرّعد، 28)
ترجمه: آنها (هدایت شدگان)،كسانى هستند كه ايمان آوردهاند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد!
لذا شعار اسلام و گام نخست مسلمانی، که تطهیر کننده و رشد دهنده است، "لا إله الاّ الله" میباشد که این شعار، اثبات وجود خداوند متعال نیست، بلکه نفی الوهیت غیر از خداست.
پس، هر گاه خواستی بدانی و ببینی که چقدر موحد هستی، نگاه نکن که چند برهان فلسفی یاد گرفتهای و با چند دلیل میتوانی وجود خداوند را به اثبات رسانی که هر چه هست، اثبات وجود اوست؛ بلکه ببین خودت، در مملکت وجود خودت، چه مقدار از پراکندگی و تجزیه خلاصی یافته و به وحدت رسیدهای و حاکمیت خدای احد و واحد را بر وجودت حاکم کردهای؟! این یعنی "توحید".
مشارکت و هم افزایی – موضوع و نشانی لینک یادداشت، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
موضوع یادداشت:
خدا که معلوم است "واحِد و اَحد" است! توحید، یعنی تو به وحدت برسی و موحد بشوی.
متن یادداشت (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10377.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
یادداشت توحید