وقتی درباره تثلیث از یک مسیحی پرسیدم، گفت: تثلیث، سه ذات در سه شخص نیست، بلکه سه شخص در یک ذات است. لطفا بفرمایید با این توصیف چگونه تثلیث را نقد میکنید؟ (دانشجو)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا دلیلی برای اثبات نیز اقامه مینمایند، یا روی هوا حرفی میزنند و دیگران باید با اقامهی دلیل نقد کنند؟! پس اگر دلیلی ندارد، رد است و نیازی به نقد ندارد. پس ابتدا هر که، هر چه گفت؛ از خودش بپرسید که دلیلت چیست؟!
درد اینجاست که چرا ما اینقدر ساده باشیم و زود منفعل گردیم؟! آیا اوست که باید «سه شخص در یک ذات» را تعریف و توجیه نموده و برایش استدلال عقلی بیاورد، یا او هر چه خواست بگوید، بعد دیگران دنبال استناد و استدلال در نقدش بروند؟! بنابراین از او بخواهید که این فرمول «سه شخص در یک ذات» را توضیح دهد و در ضمن پس از اقامهی دلیل عقلی، مدرک و سند از شخص حضرت مسیح علیه السلام بر این ادعا بیاورد!
بفرمایید: چون خداوند متعال به ما هم عقل داده و هم وحی، برای اثبات وجود خودش، یا وجود معادی که هنوز برپا نشده و نیز نبوت و رسالت انبیایش نیز دلیل و بینه عقلی و علمی و حتی عینی اقامه مینماید، چون خودش خلق کرده و میداند که ما با عقل میشناسیم، حتی خودش را و نیز معاد، رسول، دین و اولیایش را نیز با عقل میشناسیم.
بفرمایید: معرفی حضرت مسیح علیه السلام، در قرآن کریم بسیار معقول است. میفرماید: بشری است مثل شما، چنان که رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نیز بشری است مثل شما، منتهی تفاوتشان در این است که مادر ایشان، حضرت مریم علیها السلام، از نطفهی همسر باردار نگردیدند، بلکه به "امر" خدا باردار گردیدند، و حکمتش را نیز بیان میدارد، که همچون خلقت حضرت آدم علیه السلام از خاک است. یعنی یک نمونهی دیگر نیز ببینید تا شناخت و باور شما تقویت گردد و بفهمید که نیاز به بذر و نطفه، و نظامی که خداوند متعال بر خلقت حاکم نموده، برای شماست، نه برای خداوندی که خودش خالق است، اگر او خود مقهور این قوانین و اندازهها (قَدَرها) بود که دیگر خدا نبود (خدا مقهور نمیگردد) و حتی حضرت آدم (ع) را نمیتوانست خلق نماید.
«إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (آلعمران، 59)
ترجمه: در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت.
بنابراین، در معرفی قرآنی، که عقل مصدق آن است، حضرت مسیح علیه السلام به لحاظ نوع خلقت "بشری" مانند دیگر انبیا و آحاد بشر میباشد، لذا افتخارش به بندگی خداوند متعال بود. او به امر خداوند متعال، در همان گهواره سخن گفت، و اولین سخنش این بود که «من بنده خدا هستیم» و البته «نبی و رسول او نیز هستم» و «بسیار هم پر برکت هستم»؛ - و همانگونه که شما امر به نماز و زکات که شاخصهی مهم بندگی خداوند است، شدهاید، من نیز امر شدهام - امر به نیکی به والدین که برای شما مقرر شده، برای من نیز مقرر شده، منتهی چون پدر ندارم، امر شدم به مادرم نیکی کنم.
« قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا» (مریم علیها السلام، 30 تا 32)
ترجمه: [نوزاد] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است * و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است * و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است.
افراط و تفریط:
بفرمایید: شما هم در مورد تولد ایشان دچار افراط شدید و هم در مورد مرگ ایشان دچار تفریط شدید! از یک سو قائل به تثلیث شدید و گفتید: «او اَبن و اِبن و روح القدس – پدر، پسر و روح القدس» است! هم خود خداست، هم پدر خدا و هم پسر خدا [و برای خدا جنسیت و فرزند قائل شدید] و از سویی دیگر گفتید: «بندگانش او را به صلیب کشیدند و کشتند»! لابد میخواستند درسی برای چنین خدایی شود تا دیگر به این اشکال، برای هدایت بندگانش روی زمین نیاید!
بپرسید: حال چه سه ذات در یک شخصیت باشد و چه سه شخصیت در یک ذات باشد؛ آیا از "رَحِم مادری به نام حضرت مریم علیها السلام" متولد شده است یا خیر؟! آیا ابتدا نوزاد بوده، سپس چون سایر نوع بشر تغذیه و رشد داشته و کودک شده است یا خیر؟ آیا سپس به رشد و سن جوانی رسیده است یا خیر؟! و به قول خودتان (که البته صحیح نیست) به صلیب کشیده شده و کشته است یا خیر؟! این دیگر چه خداییست؟!
تجسم خدا:
بتپرستان با دست خود مجسمههایی تراشیدند و گفتند: «این اله ماست» - «برخی گفتند: اینها واسطههایی هستند نزد الله، پس ما باید اینها بپرستیم، الله را»! همینها وقتی به حضرت موسی علیه السلام گرویدند، گفتند: برای ما خدایی بیاور که مانند بتپرستان، او را ببینیم! و این همین اندیشهی باطل تجسم بخشیدن به خدا سبب شد که ظرف فقط چهل روز غیبت، سامری برایشان مجسمهی گوسالهای ساخت و گفت: این اله شما و اله موسی (ع) است! جالب آن که امتش، پس از دیدن آن همه معجزه و حتی غرق شدن فرعونیان، قبول کردند و گوساله پرست شدند!
کفار نفوذی، که حالا ماسک یهودیت به خود زده بودند و تورات بر سر نیزه کرده بودند، گفتند: "عُزَیر پسر خداست"، سپس گفتند" «ما همه پسران خدا هستیم!» و سپس برای بازپس گیری ربوبیت و سلطه بر مردم، گفتند: «دست خدا بسته است - وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ / المائدة، 64»!
عدهای از همین مشرکان که یهودی شده بودند، به درون مسیحیت نفوذ کردند و همان شیوه را دنبال کردند، و برای این که عقب نمانند، گفتند: اگر عُزیر یا موسی (ع) پسر خدا هستند، و شماها پسران خدا هستید، حضرت مسیح نیز پسر خداست، و در گام بعدی گفتند: اصلاً خود خداست! و چون این ادعا هیچ توجیه عقلانی نداشت، گفتند: سه شخصیت است در یک ذات؟!! و خداوند سبحان فرمود: این توصیفات به خاطر کفرشان است. یعنی اینها کافران بودند.
گام نخست: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» (التوبة، 30)
ترجمه: یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصاری کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنی است که با زبان میگویند (حقیقت، دلیل و مصداقی ندارد)، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مییابند؟!
گام دوم: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (التوبة، 31)
ترجمه: (آنها) دانشمندان و راهبان خویش را ربهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار میدهند!
در اسلام نیز انگلیس ابن تیمیه و وهابیت را ساخت تا به خدا تجسم ببخشند، برایش دست و پا و چشم و گوش و نیز آمد و شد قائل شوند! چرا که خدای خود ساخته و دارای جسمیت را میتوان در اختیار و کنترل گرفت و به وقتش نابود نمود.
رب:
برای کفار و مستکبران در نظام سلطه، هیچ فرقی ندارد که خالق کیست؟ دعوایشان بر سر "ربوبیت" است، یعنی سرپرستی و صاحب اختیاری مردم! فرعون نیز هیچگاه ادعای خالقیت ننمود، خودش هم بتپرست بود، بلکه مدعی اولوهیت و ربوبیت شد و فریاد « أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى - من رب برتر شما هستم / النازعات، 24 » برآورد و با تمسخر گفت: رب العالمین دیگه یعنی چی و چیست؟! « قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ – فرعون گفت: رب العالمین دیگر چیست؟!/ الشعراء، 223»؛ آدمیان یک رب، یک صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور دارند، که آن هم منم! - درست مانند ادعای ابرقدرتان امروز!
وجود:
مقولهی "وجود"، اختصاصی به اسلام، مسیحیت و یهودیت ندارد، بلکه یک حقیقت عقل شناختی میباشد. لذا مباحث آن از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام، به صورت استدلالی مطرح شد و سپس دامنهاش به یونان کشیده شد و در اندیشههای افلاطونی و ارسطویی متبلور گردید و هم چنان ادامه یافت تا امروزه که نام علمش را "فلسفه" گذاشتهاند.
در مقولههای "عقل شناختی" که از "وجود" و چگونگیهایش بحث عقلی میکند، سخنی از خدا، بت، یا حضرات موسی، عیسی و محمد صلوات الله علیهم اجمعین نیست [این مصادیق در بحث کلامی مطرح میگردند]؛ بلکه سخن از این است که "وجود"، یا واجب است و یا ممکن – یا قدیم است یا حادث – یا قائم به ذات است و یا قائم به غیر – یا علت تامه و غایی است، یا هر چه باشد معلول است – یا باقی است و یا فانی – یا ماهیت دارد و یا ندارد و ... . در شناخت عقلی، "دور و تسلسل باطل است" – "جمع نقیضین باطل است" – "تصادف در عدم باطل است" و ... .
بنابراین، نه یک ذات در سه شخصیت معنا و مصداقی دارد و نه سه شخصیت در یک ذات، میتواند حقیقت، واقعیت و مصداقی داشته باشد. بالاخره ذات، هویت، شخصیت، ماهیت و یا هر چه نامش را بگذارند، یا "پدیده، مخلوق و حادث" است و یا نیست"، پس اگر خالق باشد، نه مخلوق است و به شکل مخلوق در میآید و نه دست آخر به دست مخلوقش کشته میشود – و اگر مخلوق باشد، که خالق نیست و به هیچ شکلی نمیتوان او را خالق توصیف نمود و نسبت خدایی نیز به او عطا نمود! اینها همه فریب است، برای دور کردن مردمان از شناخت، ایمان و بندگی خداوند متعال، به منظور کشاندن و وادار نمودن آنان به بندگی خود (طاغوت).
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
مسیحی در پاسخ سؤالم از تثلیث گفت: تثلیث، سه ذات در سه شخص نیست، بلکه سه شخص در یک ذات است. حال چگونه نقد مینمایید؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9381.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3050
- 19 شهریور 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید