میدانیم که چیزی از هیچ به وجود نمیآید. قبل از خلقت جهان که ماده نبوده است چطور خداوند آن را خلق کرده است؟ یعنی خداوند اراده کرده چیزی را از هیچ خلق کند؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدای به خلقت نمودن، با از هیچ آفریدن، خیلی متفاوت است. آن که نور خود را تجلی میدهد، از هیچ نیافریده است؛ وانگهی، مگر ابتدا و آغاز عالَم هستی، با خلق جهان مادی و ماده بوده است؟!
یکی از مشکلات ما در مطالعات شناختی این است که در عین اعتقاد به ماوراء الطبیعه، باز هم تمامی عالم وجود را همان ماده و مادی میبینیم! به عنوان مثال: وقتی میگوییم "جهان"، در نظرمان همین جهان ماده میآید که گمان مینماییم جز آن دیگر چیزی نیست! و یا وقتی میگوییم: «قبل از ماده چیزی نبوده»، به نظرمان میآید که دیگر در عالم وجود چیزی نبوده است! و حال آن که میدانیم، جهان ماده، پایینترین (اسفل) مراتب وجود میباشد، لذا جرم است، ماده است و بُعد دارد. و دلیلی ندارد که به جز ماده و پیش از ماده، هیچ چیز دیگری نبوده باشد که سپس در مرتبهی نزول، به شکل ماده ظهور یافته باشد.
1- پرسیده میشود که "چیزی از هیچ به وجود نمیآید ..."؛ و البته درست هم هست؛ اما این سلسله علل در پیدایش معلولها، تا کجا میتوانند پیش بروند. اگر به یک جایی ختم نشود که تمامی حلقههای این سلسله معلولهای بدون علت خواهند بود! برای همین است که باطل بودن "دور و تسلسل"، از براهین اولیهی عقلی میباشد. یعنی اگر چه زنجیرهی معلولها همه به هم پیوسته هستند و هر "علتی"، خودش "معلول" علتی دیگری میباشد، اما چنین نیست که به یک مبدأیی نرسند و همه معلول باشند؛ پس قطعاً به علتی میرسند که او دیگر معلول نیست.
2- پرسیده میشود: «اگر قبل از ماده چیزی نبوده، پس خدا چگونه آفریده؟»؛ قبل از هر پاسخی، باید بپرسیم که آیا خداوند متعال، برای خلق، نیازمند به چیزهای دیگر میباشد و اگر آن چیزها نباشند، نمیتواند خلق نماید؟! پس آن چیزهای دیگر را چه کسی خلق مینماید؟!
3- میدانیم که نوزاد از نطفهی پدر و مادر به وجود میآید؛ حال اگر پدری در کار نباشد، خلق نوزاد برای خدا کاری دارد؟ خیر، چنان که حضرت و مسیح علیه السلام را به دنیا آورد – آیا اگر نه پدری در کار باشد و نه مادری چطور؟ باز هم خللی وارد نمیشود، چنان که حضرت آدم علیه السلام را آفرید – بگویند: آدم را از خاک آفرید، میپرسیم خاک را از چه آفرید؟! حال این سلسلهی جهان ماده را پیش بروند تا برسند به مادهی اولیه و بگویند در آن انفجاری بزرگ رخ داد (بیگ بنگ) و این چهان پدید آمد! پرسش این است که مادهی اولیه را چه کسی و از چه آفرید و چگونه در آن انفجار به وجود آورد؟!
4- از تمامی اینها گذشته، میپرسیم روح و سایر مجردات، مانند فرشتگان را چگونه آفرید؟ آنها که دیگر مادی نیستند تا تجزیه و ترکیب شوند؛ و ازدواج و زاد و ولدی ندارند تا تکثیر گردند!
5- اگر بپرسید: آدم را از چه آفرید؟ گفته میشود جسمش را از خاک؛ اما روحش را از چه آفرید؟ فرمود: "مربوط به عالَم اَمر من است، نه عالم خلق من [ماده]، لذا به "امر خود آفریدم"؛ «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی».
"به امر خود آفریدم"، یعنی من برای آفرینش، نیازی به اسباب و وسایل ندارم، چرا که من سبحان و مبرای از نیاز هستم و تمامی اسباب و قوانین علیت و سببیت حاکم بر آنها را نیز خودم آفریدهام و به هر کدام اندازهی معینی دادهام. « إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – ماییم که هر چیزی را به اندازه (با اندازههای معین) آفریدیم / القمر، 49»؛ و آفرینش من اینگونه است که وقتی اراده میکنم چیزی به وجود آید، "امر به وجود یافتن" میدهم و آن موجود میشود؛ یعنی همین امر من وجود بخش است و من نیازی به اسباب و عللی که خود خلقشان نمودهام، ندارم.
به این آیات توجه نمایید:
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس، 82)
ترجمه: فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!
«هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (غافر، 68)
ترجمه: او کسی است که زنده میکند و میمیراند؛ و هنگامی که کاری را مقرّر کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!» بیدرنگ موجود میشود!
«بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (البقره، 117)
ترجمه: هستی بخش (پدید آورندهی) آسمانها و زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها میگوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود میشود.
"بَدیع"، یعنی آغاز کننده به آفرینش، بدون هیچ سابقهی وجودی و الگوی قبلی، بنابراین، خلقت را بدون هیچ سابقه، الگو، مشابه و اسباب آغاز نمود.
●- بدیهی است که اگر داستان خلقت و سلسله علل و اسباب را تا مبدأ پیگیری نماییم، به نقطهای میرسیم که اعتراف میکنیم «او بود و هیچ چیز دیگری نبود و سپس آغاز به آفرینش نمود»؛ اگر پرسیده شود «حال از کجا معلوم که او بود؟»؛ میگوییم: از آنجا که میبینیم هستی، هست. پس هستی بوده که در چیزهای گوناگون تجلی یافته است. اگر هستی نبود، عدم بود و از عدم نیز هستی به وجود نمیآید. پس او بود «هُوَ الاوّل».
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در خطبهی توحیدی که به عنوان اولین خطبه در نهج البلاغه آمده است، پس از مدح خدای تعالی و تصریح به این که او بود و جز او هیچ نبود، میفرماید:
«اَنْشَأَ الْخَلْقَ اِنْشاءً، وَابْتَدَأَهُ ابْتِداءً، بِلارَوِيَّة اَجالَها، وَلا تَجْرِبَة اسْتَفادَها، وَلا حَرَكَة اَحْدَثَها، وَلا هَمامَةِ نَفْس؛ اَحالَ الاَشْياءَ لاَوْقاتِها، وَ لاءَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفاتِها، و غَرَّزَ غَرائِزَها »
ترجمه: «آفرینش را آغاز کرد، آغاز کردنی – و به آن ابتدا نمود، ابتدا نمودنی - بدون به کارگیرى اندیشه و سود جستن از تجربه و آزمایش، و بدون آنکه حرکتى از خود پدید آورده، و فکر و خیالى که تردید و اضطراب در آن روا دارد؛ موجودات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد، و بین اشیاء گوناگون ارتباط و هماهنگى برقرار کرد، ذات هر یک را اثر و طبیعتى معین داد، و آن اثر را لازمه وجود او نمود».
●- دقت شود که ما خلقت را تدریجی میبینیم، اما خداوند متعال که خالق هر ذره است که تدریجی خلق نمینماید و نیازی به این تدریج ندارد، بلکه همان است که فرمود: «موجودات را در مدار اوقات خودشان قرار داد»، اما در همین مدار نیز اوست که دائم خلق میکند. به عنوان مثال: میگوییم: «نطفه مراحلی را طی میکند تا مبدل به جَنین و سپس نوزاد زنده شود و به دنیا آید»؛ اما این تدریجی است که ما برای رسیدن به یک مرحلهی نهایی میبینیم، ولی خالق کریم، هر ذره و تحول آن را در مدار و اوقاتش، خلق مینماید.
علامه، آیت الله طباطبایی رحمة الله علیه: «فعل خداى تعالى تدريجى نيست، و از همين تدريجى نبودن فعل خدا اين نكته استفاده مىشود كه موجودات تدريجى هم يك وجه غير تدريجى دارند كه با آن وجه از حق تعالى صادر مىشوند، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود: [إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً، أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ]، امر او تنها چنين است كه وقتى اراده چيزى كند، بگويد: بباش، و او موجود شود» (المیزان، تفسیر سوره بقره، جلد 2، ص 394).
قبل از جهان:
بنابراین، اولاً چنین نیست که موجودات از "هیچ" آفریده شده باشند تا گفته شود: «عقلاً محال است»؛ چرا که او هست، هستی اوست و هستی بخش نیز اوست. پس چیزی از هیچ به وجود نیامده است؛ بلکه همه تجلی هستی او هستند. ثانیاً بدیهی است که وقتی آغاز به خلقت نموده، وقتی « اَنْشَأَ الْخَلْقَ اِنْشاءً، وَابْتَدَأَهُ ابْتِداءً » نموده، چیزی را به عنوان اولین خلق [خلق اول]، خلق نموده است و سپس نور خود را به واسطهی او، و مرتبه به مرتبه، در چیزهای دیگر تجلی داده است.
قطعاً این خلق اول، مادهی اولیه نبوده که خود اسفل و نازل مخلوقات خداوند است، و حتماً خلق اول، اشرف و اکمل مخلوقات است، چرا که بدون واسطه خلق شده است.
طبق احادیث و روایات محکم و معتبر، این خلق اول، همان نور وجود اشرف و اکمل مخلوقات، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله میباشد که "احبِّ مخلقوقات" و خاتم الانبیاء و المرسلین نیز میباشند. یعنی آخر نیز به اول بر میگردد؛ چنان که در نظام کلی، قاعدهی «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» حاکم و جاری میباشد.
«عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِيٍّ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ». (بحار الأنوار، جلد 54، صفحه 170)
ترجمه: از جابر نقل شده است که گفت رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: اولین چیزی که خدا خلق نمود نور من بود پس از آن نور علی شکافت. سپس عرش و لوح و خورشید و روشنایی روز و نور بصر و عقل و معرفت خلق شد.
روای گوید: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: «يَا جَابِرُ إِنَّ اَللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عِتْرَتَهُ اَلْهُدَاةَ اَلْمُهْتَدِينَ ...» (کلینی، کافی، ج 1، ص 442)
ترجمه: جابر بن يزيد گويد: امام باقر عليه السلام بمن فرمود: اى جابر! همانا خدا در اول آفرينش محمد صلّى اللّٰه عليه و آله و خاندان رهنما و هدايت شده او را آفريد ... .
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی .
پرسش:
چیزی از هیچ به وجود نمیآید! قبل از خلقت جهان که ماده نبوده است چطور خداوند آن را خلق کرده است، آیا اراده کرده که از هیچ بیافریند؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9785.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 5358
- 29 اردیبهشت 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید