نهج البلاغه – خطبه 150 / با استفاده از ترجمهی حجت الاسلام انصاریان
وَ اَخَذُوا يَميناً وَ شِمالاً، ظَعْناً فى مَسالِكِ الْغَىِّ، و تَرْكاً لِمَذاهِبِ الرُّشْدِ.
راه راست و چپ را گرفتند براى رفتن در جادّههاى گمراهى، و ترک مسیرهاى رشد.
فَلاتَسْتَعْجِلُوا ما هُوَ كائِنٌ مُرْصَدٌ، وَ لا تَسْتَبْطِئُوا ما يَجىءُ بِهِ الْغَدُ.
در آنچه واقع خواهد شد و انتظار پدید آمدنش مىرود شتاب نکنید، و آنچه را که فردا پیش مىآورد دیر ندانید.
ما يَجىءُ بِهِ الْغَدُ. فَكَمْ مِنْ مُسْتَعْجِل بِما اِنْ اَدْرَكَهُ وَدَّ اَنَّهُ لَمْ يُدْرِكْهُ،
چه بسا شتاب کننده به چیزى که چون آن [چه میخواست] را بیابد دوست دارد که کاش آن را نمىیافت،
وَ ما اَقْرَبَ الْيَوْمَ مِنْ تَباشيرِ غَد!
و امروز به فرارسیدن فردا چه نزدیک است!
يا قَوْمِ، هذا اِبّانُ وُرُودِ كُلِّ مَوْعُود، وَ دُنُوٍّ مِنْ طَلْعَةِ ما لا تَعْرِفُونَ.
اى جامعه! این وقتْ زمان آمدن هر موعودى است، و نزدیک پدید آمدن آنچه نمىدانید.
اَلا وَ اِنَّ مَنْ اَدْرَكَها مِنّا يَسْرى فيها بِسِراج مُنير، وَ يَحْذُو فيها عَلى مِثالِ الصّالِحينَ،
بدانید از ما آن کسى که فتنههاى آینده را درک کند، با چراغى روشن در آن حرکت کند، و به روش نیکان قدم بردارد،
لِيَحُلَّ فيها رِبْقاً، وَ يُعْتِقَ فيها رِقّاً، وَ يَصْدَعَ شَعْباً،
تا در آن فتنهها بندى را بگشاید، و اسیرى را آزاد کند، و جمع گمراهان را پراکنده، و پراکندگى حق را جمع کند.
وَ يَشْعَبَ صَدْعاً، فى سُتْرَة عَنِ النّاسِ، لا يُبْصِرُ الْقائِفُ اَثَرَهُ وَلَوْ تابَعَ نَظَرَهُ.
او به دور از دیده مردم است، جویندگان نشانش را نبینند هرچند پیاپى نظر کنند.
ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فيها قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ،
آن گاه در آن فتنهها، بصیرت قومى چون تیز شدن شمشیر به دست آهنگر تیز گردد،
تُجْلى بِالتَّنْزيلِ اَبْصارُهُمْ، وَ يُرْمى بِالتَّفْسيرِ فى مَسامِعِهِمْ،
دیدههایشان به نور قرآن جلا گیرد، و حقیقت آیات در گوشهایشان طنین افکند،
وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ.
و شبانگاه از جام حکمت نوشند پس از آنکه در صبحگاهان آشامیده باشند.
مِنْـها - از این خطبه است
وَ طالَ الأَمَدُ بِهِمْ لِيَسْتَكْمِلُوا الْخِزْىَ، وَ يَسْتَوْجِبُوا الْغِيَرَ،
ایّام مهلت تبهکاران طولانى گشت تا سبب ذلّت را کامل نمایند، و مستوجب حوادث ناگوار گردند،
حَتّى اِذَا اخْلَوْلَقَ الأَجَلُ، وَ اسْتَراحَ قَوْمٌ اِلَى الْفِتَنِ، وَ اَشالُوا عَنْ لِقاحِ حَرْبِهِمْ،
تا آنکه مدّتشان کهنه شد و زمانشان به سر آمد، و گروهى براى به دست آوردن راحتى به فتنهها وصل شدند، و مهیّاى جنگ افرزوى گشتند،
وَ لَمْ يَمُنُّوا عَلَى اللّهِ بِالصَّبْرِ، وَ لَمْ يَسْتَعْظِمُوا بَذْلَ اَنْفُسِهِمْ فِى الْحَقِّ.
[و مسلمانان حقیقى] پایدارى خود را در حوادث بر خداوند منّت ننهادند، و جانبازى در راه حق را بزرگ نشمردند،
حَتّى اِذا وافَقَ وارِدُ الْقَضاءِ انْقِطاعَ مُدَّةِ الْبَلاءِ حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلى اَسْيافِهِمْ، وَ دانُوا لِرَبِّهِمْ بِاَمْرِ واعِظِهِمْ.
تا چون قضاى الهى به پایان دادن زمان امتحان و گرفتارى موافق شد، از روى بصیرت دست به اسلحه بردند، و به دستور راهبرشان تن به فرمان خدا دادند.
حَتّى اِذا قَبَضَ اللّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الأعْقابِ.
تا چون خداوند پیامبرش صلّى اللّه علیه وآله را از دنیا بُرد، گروهى به جاهلیت [ارتجاع] بازگشتند،
وَ غالَتْهُمُ السُّبُلُ، وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلائِجِ، وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ،
راههاى باطل آنان را هلاک کرد، بر آراء نادرست تکیه کردند، و به بیگانگان پیوستند،
وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذى اُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ،
و از وسیلهاى که مأمور به مودّت آن بودند جدا شدند،
وَ نَقَلُوا الْبِناءَ عَنْ رَصِّ اَساسِهِ، فَبَنَوْهُ فى غَيْرِ مَوْضِعِهِ.
ساختمان (دین و حکومت) را از بنیادش انتقال دادند، و آن را در غیر جاى خودش بنا کردند.
مَعادِنُ كُلِّ خَطيئَة، وَ اَبْوابُ كُلِّ ضارِب فى غَمْرَة.
آنان معادن هر خطایى هستند، و درهاى گام نهادگان در وادى گمراهیند.
قَدْ مارُوا فِى الْحَيْرَةِ، وَ ذَهَلُوا فِى السَّكْرَةِ،
غوطهور در دریاى حیرت، و افتاده در مستى و جهالتاند،
عَلى سُنَّة مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ: مِنْ مُنْقَطِع اِلَى الدُّنْيا راكِن،
به روش فرعونیان: که گروهى از آخرت دل بریده و به دنیا دلبستهاند،
اَوْ مُفارِق لِلدِّينِ مُبايِن.
و عدّهاى پیوند خود را با دین بریده و از آن جدا گشتهاند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه