همهی اختلافات بشر، بر سر اهداف، تضاد منافع و بالتبع «چه باید كردها و چه نباید كردها» برای این اهداف و منافع صورت میپذیرد. یعنی وقتی رسیدن یكی به اهداف و منافعش، با اهدف و منافع دیگری در تضاد قرار میگیرد، اختلاف و جنگ و دعوا شروع میشود. خواه طرفین دعوا هر دو بر باطل باشند (مثل جنگ قدرتها بر سر قدرت بیشتر) و یا یكی بر حق و دیگری بر باطل باشد.
البته هیچ گاه دو جناح بر حق با یك دیگر اختلاف و تضادی نخواهند داشت، چرا كه همگی در یك راه و برای رسیدن به یک هدف حركت میكنند و به یك چهارچوب پایبند هستند. اما چه بسا دو جناح باطل روبروی یك دیگر قرار بگیرند.
گاهی منافع افراد یا جوامع با یك دیگر در تضاد قرار نمیگیرد، مثل این كه كسی خرید یك نوع خودرو را به نفع خود بداند و دیگری خرید نوع دیگری را منفعت تشخیص دهد. اما گاهی رسیدن یكی به منفعت مطلوب خود، مستلزم نرسیدن طرف دیگر به منافع خود میباشد. مثل این كه دزدی بخواهد اموال كسی را به سرقت برد و از این طریق داراتر شود. بدیهی است در چنین حالتی صاحب مال در نقطهی مقابل او قرار میگیرد و اختلاف یا تضاد در اهداف و منافع رخ میدهد.
در جوامع و مسائل بزرگتر و گستردهتر نیز همین طور است. به عنوان مثال: برای قدرت سلطهطلبی چون آمریكا هیچ اهمیتی ندارد كه مردمانی در ژاپن، هندوستان، چین و ... بتهای تراشیده شده به دست خود را بپرستند و برخی از حیوانات را مقدس بشمارند و هم چنین هیچ فرقی نمیكند كه اعراب سرزمین حجاز (عربستان سعودی) روزی 17 ركعت نماز بخوانند یا 36 ركعت یا اصلاً صد ركعت. و این كه اول وقت و به جماعت بخوانند و یا اصلاً نماز نخوانند. چرا كه این نماز با منافع آنها در تضاد نیست. امّا همین قدرتی كه نسبت به نماز چند میلیون نفری در مكه یا مدینه حساسیت موافق یا مخالفی ندارد، با نماز جمعهی چند هزار نفری مسلمانان ایرانی - اعم از شیعه یا سنّی - مخالف است، یا به نمازهای چند نفری فلسطینیان حملهی نظامی میكند! چرا كه چنین نمازی را با منافع خود در تضاد میبیند. لذا شدیداً بر علیه چنین نمازی تبلیغات و موضعگیری مینماید و حتی اگر لازم تشخیص دهند و بتوانند، با انجام عملیات تروریسمی اقدام به حذف فیزیكی ائمهی جمعه (مانند: آیتالله مدنی، آیتالله قاضی، آیتالله اشرفی اصفهانی، آیتالله دستغیب و ...) یا نمازگزاران (مانند نمونههای اتفاق افتاده در عراق، افغانستان، پاكستان و ...) مینمایند! در هر حال دو گروه یا دو جریانی كه اهدافشان متفاوت و منافعشان در تضاد است، حتماً با یكدیگر مواجه شده و به انحای مختلف با یک دیگر مبارزه خواهند کرد.
مبارزات دو جناح (چه یكی بر حق و دیگری بر باطل و چه هر دو بر باطل باشند)، همیشه مستقیم در میدان و جنگ مسلحانهی نظامی نیست. بلكه در عرصههای مختلف (مثل: فرهنگی، اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و ...) و به شیوههای متفاوت و با به كارگیری سلاحهای متناسب صورت میپذیرد.
به عنوان مثال در عرصهی مبارزات اقتصادی، اگر یك طرف به خاطر قدرت و نفوذی كه دارد سلاح «تحریم اقتصادی» را به كار بندد، طرف دوم ناچار است به سلاح «خود كفایی» و «صرفهجویی» دست یازد، یا اگر یك طرف به سیستمها یا روشهای جاسوسی متوسل شود، طرف مقابل ناچار است به سیستمها و روشهای ضد جاسوسی مسلح گردد.
در میان تمامی انواع مبارزه و جنگ، «جنگ فرهنگی» بسیار عمیقتر، مؤثرتر و هولناكتر است، چرا كه میتواند تمام نیروهای طرف مقابل را بدون خونریزی متقابل، خلع ید نموده و به تسلیم درآورد.
در مبارزهی نظامی یا جنگ مسلحانه، ممكن است در یك عملیات چند صد نفر كشته و مجروح شوند، اما در جنگ فرهنگی، تعداد كشتهها و مجروحین به مراتب بیشتر خواهد بود و گاه به میلیونها نفر و حتی انحطاط و نابودی یك ملّت میرسد. مضافاً بر این كه در جنگ نظامی، خونهای ریخته شده سبب تحریك عدهای دیگر به تداوم مبارزه میشود، اما در جنگ فرهنگی، كشتهها و مجروحین خود سبب هلاكت بسیاری دیگر میگردند. چنان چه اگر یك بمب چند صد كیلویی بر ساختمانی مسكونی فرود آید، شاید حداكثر ده تا بیست نفر را كشته و مجروح كند، اما یك كیلو مواد مخدر، یا یك سیدی، یا یك فیلم و یا یك بینش و باور غلط، میتواند هزاران جوان یك جامعه را به نابودی بكشاند.
مقدمهی جنگ فرهنگی، مبارزه با باورها و اعتقادات موجود است و این مبارزه سلاحهای متفاوتی دارد كه در مجموع به آنها «سلاح تبلیغات» اطلاق میگردد. به یاد داریم كه در كوران جنگ نظامی تحمیلی رژیم صدام بر علیه ایران، حضرت امام خمینی (ره) هشدار میدادند كه: «سلاح تبلیغات برّندهتر از سلاح جنگ است».
از جمله مؤثرترین سلاحهای تبلیغاتی، سلاح «شبهه» است. اگر شما به یك اصلی معتقد باشید و یا به یك باور محكمی - دربارهی هر موضوعی، چه حق و چه باطل - رسیده باشید، دشمن به هیچ وجهی نمیتواند بر این باور شما غلبه كند. و اگر بخواهد بر شما غلبه كند، باید باتدا این اعتقاد و باور شما را ویران كند و آن را از شما بگیرد.
و قدم اوّل قبل از ویرانی ساختار اعتقادات و باورها، ایجاد تزلزل است. و این تزلزل فقط با ایجاد «شبهه» صورت میپذیرد.
کلمات کلیدی:
یادداشت