Iranpn – یادداشت/سلیم: ابتدا باید بیان شود که روی سخن صرفاً با پلیس نیست. پلیس مأمور و ضابط اجرایی است. نه سیاستگزار است، نه قانونگزار و نه قوه قضاییه و دادگستری.
این روزها با گرم شدن هوا که همیشه بهانهای برای تغییرات نا بهنجار پوشش است، گشتهای ارشاد نیز در خیابانها، مراکز تردد و تجمع مثل پارکها، مراکز خرید، معابر عمومی و ... بسیار ظاهر شده و سبب حرف و حدیثها و خبرسازیهای بسیاری نیز میشوند.
هر چند که در اصل موضوع بحثی نیست و «نهی از منکر» صرفاً با آموزش، تبلیغ و نصحیت [که البته آن هم درست انجام نمیشود] محقق نمیگردد و حتماً ضمانت اجرایی میخواهد و اساساً این مقوله از سنخ «امر و نهی» است نه از سنخ نصیحت، اما باید اذعان داشت که عملکرد نیز به لحاظ کیفی و کمی بدون اشکال نیست و گاه کاستیها بسیار جدی است.
به عنوان مثال صبح از ساعت 8 تا حدود 10 شاهدیم که خودروهای گشت متشکل از مأمورین زن و مرد در ایستگاههای خطوط اتوبوس یا تاکسی یا مترو ایستادهاند! در حالی که همگان میدانند که این ساعت عبور و مرور کارمندان است و اراذل، اوباش و هنجار شکنان که شب گذشته تا پاسی از شب بیدار بودند، در این ساعت خواب هستند و اصلاً بعید است که به عمرشان ساعت 8:30 یا 9 صبح را دیده باشند!
گاه دیده میشود در حالی که افرادی با پوششهای بسیار مستهجن که انصافاً مورد انتقاد و تنفر همگان قرار میگیرد در تردد هستند، مأموران راه یک مادر و دختر را سد کرده و با اصرار می خواهند دختر را به خاطر عدم رعایت پوشش صحیح [که البته بسیار بهتر از سایر عابرین هنجار شکن همان گذر است] سوار خودرو کنند و آنها ممانعت کرده و صدای گریه و زاری و التماس ... و جمع شدن مردم، اثر معکوسی میگذارد!
پارک طالقانی:
ساده انگاری است اگر قبول کنیم که حادثه پارک طالقانی و حمله چند موتور سوار به خودروهای مردم و ایجاد رعب و وحشت در معابر عمومی، صرفاً یک حادثهی اتفاقی از سوی چند نفر اراذل و اوباش بوده است!
سردار احمدی مقدم در این رابطه گفته است: «پیش از این ساختمان فرماندهی تهران بزرگ در این منطقه مستقر بود اما پس از آن كه این ساختمان برای بازسازی تپههای عباسآباد به شهرداری تحویل داده شد
باید قبول کرد که این اتفاق، یک حادثهای که از سوی یک یا دو سه اراذل بد مست ایجاد شده باشد نبوده و کاری کاملاً هدفدار، سازماندهی شده، برنامهریزی شده و تیمی بوده است. واحد انتظامی در آن منطقه مستقر نشده بود و این خلأ به وجود آمد.» این حرف قبول و در همهی کشورهای پیشرفته نیز در معابر عمومی و حتی مراکز گردشگری، واحدهای پلیس مستقر میشوند. اما باید قبول کرد که این اتفاق، یک حادثهای که از سوی یک یا دو سه اراذل بد مست ایجاد شده باشد نبوده و کاری کاملاً هدفدار، سازماندهی شده، برنامهریزی شده و تیمی بوده است.
لذا نه تنها نیروی انتظامی، بلکه دستگاههای بسیاری باید به جد پیگیر آن باشند.
همین طور ساده انگاری است اگر گمان کنیم که انحطاط قابل تفسیر فیلم و سریال ما، هدفدار و سازماندهی شده نمیباشد. و همین طور است سایر ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی مانند نامناسب بودن پوشش.
اگر نحوهی پوشش نامناسب و رواج آن برای رئیس جمهور امریکا (جرج بوش) یک مسئله کاملاً سیاسی است و به آن تأکید میکند، ما نباید خود را به حماقت زده و گمان کنیم که مشکل عدم آشنایی چند نفر با حدود و ارزشهای اخلاقی و رفتاری یک جامعه است و بالتبع انتظار هم نداریم که فقط پلیس باید در پشت یا جلوی صحنه حضور داشته و ممانعت به عمل آورد.
پلیس در پشت صحنه سینما مأموریتی ندارد/ بقیه و در سایر مبادی چطور؟
حال بپردازیم به اصل بحث. در خبرها آمده بود: «احمدی مقدم همچنین در مورد صحبتهای روز گذشته معاون اجتماعی ناجا در مورد رواج فساد و ابتذال در سینمای كشور گفت: ساخت فیلمها و سریالها مورد نظارت دستگاههای دیگر است و این كه بازیگران و تهیه كنندگان چقدر التزام به مسائل دینی و غیره دارند بر عهده ما نیست و دستگاههای متولی باید نظارت كنند و ما در پشت صحنههای سینما ماموریتی نداریم.
احمدیمقدم با بیان اینكه نیروی انتظامی موظف به اجرای قانون است گفت: این كه نمایشگاهها و جاهای دیگر به این دلیل كه نیروی انتظامی تذكر نداده و مسئولان این نمایشگاهها نیز به عدم رعایت ضوابط تذكر ندادند این رسمیت پیدا كرده است، اما نباید ناهنجاریها را عادی سازی كنیم.»
درد، دغدغه و نگرانی اصلی همین جاست. نه تنها پلیس در پشت صحنه سینما حضور ندارد و صلاح و مفید هم نیست که همه جا حضور داشته باشد، بلکه اساساً گویا هیچ ضوابط و ضابط اجرایی دیگری نیز در پشت صحنههای بسیار از مبادی نشر فساد، فحشا و هنجار شکنیهای حضور ندارند.
بهزیستی در پشت صحنه و حتی داخل متن مهد کودکها حضور ندارد و بر سر کودکان قربانی ما با تعلیم رقص و آواز و قصههای خارجی همان میآید که پیش از این طی یادداشتی بیان شد (1) –
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم چنین صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران، در پشت و متن صحنههای فیلمها، سریالها، قصه گوییها و بسیاری از برنامههای دیگر حضور و نقشی ندارند و صحنه برای یکهتازی مخالفین فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایرانی و ترویج فرهنگ منحط فمینیسمی، دنیاگرایی، تجمل، هنجارشکنی و حتی استهزای احکام یا ارزشهای دینی کاملاً خالی و بی رقیب است و بر سر فیلم و سریال و بالتبع فرهنگ عمومی کشور آن میآید که شاهدیم و جالب آن که آقای شمقدری رئیس سینمای کشورمان نیز در دفاع از این اوضاع اسف بار می گوید:
«حزب اللهیترین فیلمنامهشان را بیاورند، ما نخوانده به آنها مجوز میدهیم تا به همه یاد بدهند فیلم حزباللهی چگونه است؟ اما اگر ناتوان هستند بگذارند اهالی سینما کارشان را بکنند.» (2) ؟!
مگر میشود که عدهای را در معابر به عنوان نامناسبی پوشش یا آرایش دستگیر کرد، اما به الگوهای آنان که وضعیتهایی بسیار مستهجنتر دارند، در جشنوارههای رسمی، سیمرغ بلورین و جوایز دیگر داد؟!
البته ما قبول نداریم که این چهرهها، هنرمند هستند، چه رسد به این که الگو باشند! اما چه کنیم که سیمای جمهوری اسلامی ایران شب عید نوروز را که میلیونها بیننده دارد، فقط با هنرپیشهها و خوانندها سپری میکند و مرتب میپرسد: «شما به عنوان الگوی جوانان ...»(؟!)
پس، آنان رسماً الگو معرفی میشوند و اتفاقاً به خاطر موفقیتشان در این امر جایزههای متعدد نیز دریافت میکنند. و چطور میتوان انتظار داشت که اذهان عمومی این دوگانگی برخورد را بپذیرد و از اقدام گشت ارشاد حمایت نماید؟
سردار احمدی مقدم حق دارد که بگوید: «اما آنچه كه به نیروی انتظامی بر میگردد این است كه دیده میشود در جشنوارهها و مراسمهای رسمی ضوابط رعایت نمیشود و این عدم رعایت ضوابط به امری عادی تبدیل شده است.»
البته ما نمیدانیم که چرا ایشان مسئولیت این امر را پذیرفته و میگوید «به نیروی انتظامی بر میگردد»؟!
آیا نیروی انتظامی میتواند وارد مراسم رسمی جشنوارههای فیلم و سریال گردیده و این به اصطلاح هنرمندان را با این قیافههای وحشتناک؛ اسفبار و شرم آور بازداشت کرده و سوار ون کند؟!
ما همیشه مبادی را رها کرده و به بدنه میپردازیم و آن هم بسیار دیر. چه کسی نمیداند که
این مدلهای نامطلوب مانتو (که مخصوص حضور بانوان در اجتماع است و نه خانهها یا مجالس شخصی محارم)، در ایتالیا و ترکیه طراحی و تولید نمیشوند، بلکه صدر در صد کار و تولید داخل است؟!
حال چطور انتظار دارند که طراحی یک مدل آزاد باشد، تولید و توزیع و عرضهی آن در فروشگاهها نیز آزاد باشد، بالتبع خریدنش نیز جرم نباشد، اما پوشیدن آن جرم باشد؟!
و حال آن که بعید است مراکز طراحی به عدد انگشتان دست باشد و کارگاههای تولیدی نیز بسیار محدود هستند، اما هزاران فروشگاه آنها را عرضه میکنند و میلیونها مشتری نیز میخرند و میپوشند.
حال چطور انتظار داریم که مبادی معدود را رها کرده و با دهها هزار مصرف کننده مقابله کنیم و موفق هم باشیم؟!
همین طور است سایر عرصهها. اگر قرار باشد که وزارت علوم نیز در پشت صحنه و متن دانشگاهها، چگونگی ترکیب هیئتهای علمی و اساتید و مهمتر از همه متون آموزشی و به ویژه در علوم انسانی حضور نداشته باشد و وزارت صنایع یا بازرگانی و گمرگات نیز در پشت و متن صحنههای ورود کالاهای قاچاق و غیر قاچاق چینی و ترک حضور نداشته باشند و ...، چه اتفاقی در سمت و سوی دانش و بینش فرهیختگان کشور و یا اقتصاد و صنعت آن خواهد افتاد؟!
هر تفکر قانونمند و متلزمی، با برخورد نیروی انتظامی در هر کجا که لازم باشد، نه تنها موافق است، بلکه آن را ضروری میداند، اما هر عقل سلیمی نیز گواهی میدهد که اکتفا به حضور پلیس جهت بازدارندگی و یا مقابله با فرهنگهای منحط در هر زمینه و شأنی از شئون زندگی مردم، چاره ساز نیست و هیچ نتیجهی مطلوبی نیز در بر نخواهد داشت.
پس، مهم همان حضور پر رنگ قانون و همهی دستگاههای ذیربط و مقدم بر همه، سیاستگذاران، طراحان، برنامه ریزان و مدیران اجرایی کشور است.
پس، مهم همان حضور پر رنگ قانون و همهی دستگاههای ذیربط و مقدم بر همه، سیاستگزاران، طراحان، برنامه ریزان و مدیران اجرایی کشور است.
البته ناگفته نماند و تذکر مجدد لازم است که شعارهایی چون «ابتدا باید آموزش داد – باید تبلیغ کرد – باید فرهنگ سازی کرد و ...» همه بهانه است و القائات صاحبان همان فرهنگهای منحط است. چرا که این «ابتدا» را میتوان تا آخرالزمان امتداد داد.
مردم ما 1400 سال است که با فرهنگ پوشش و سایر ارزشهای اخلاقی و رفتاری اسلامی و انسانی آشنا هستند. مادرها و پدرهای اغلب همین افراد زن و مردی که با ظاهری ناپسند در معابر حضور مییابند، بسیار آراسته و منطبق با فرهنگ این ملت میباشد.
پس این بدحجابی، دوست دختر و دوست پسر بازی و سایر ناهنجاریهاست که حتی از ظهورش در اروپا و امریکا بیش از دو قرن نمیگذرد، چه رسد به جامعه اسلامی ما.
لذا باید از آموزش، رواج و تبلیغ این فرهنگ منحط جلوگیری شود. که البته بخشی از این جلوگیری با الزام «امر» و بازدارندگی «نهی» عملی میگردد، که آن هم چنان چه بیان شد، ابتدا و به صورت گسترده باید ریشهای باشد و بخش مهم و عمدهی دیگرش «ایجابی» است که «اتاق فکر» و حضور در پشت و متن همهی صحنهها را میطلبد.