ایرانپیان – یادداشت/مهدی م.: این سخنان منتشر نشده که اکنون با افتخار تمام در آن سایت منتشر شده است و لابد بیهدف نمیباشد، مربوط به ملاقات وی در دیماه گذشته با دکتر ابراهیم بحرالعلوم وزیر نفت سابق و فرستاده ویژه دولت عراق میباشد که پس از جنجال بر سر نوار صوتی منتسب به آقای هاشمی (که الحمدلله تکذیب شد) از یک سو و تلاش پشت پرده برای مطرح کردن آقای هاشمی در بحران سوریه از سوی دیگر، دوباره از آرشیو بیرون آمده است.
به گزارش این سایت، آقای هاشمی در این دیدار گفته است: «شانس بقای حکومت علویها را در سوریه بسیار کم میبینم و ادامه کشتار مردم این اوضاع را سختتر هم میکند». و البته به سرسختی و خطر مسلح شدن سلفیها نیز اشاره کرده است. هر چند که اصلاً معلوم نیست [کشتار مردم این اوضاع را سختتر میکند] به کدام طرف بر میگردد؟ به علویها حاکم یا به تروریستهای جگر خوار؟!
همه این تحلیلها، هر کدام در جای خود و از زاویهای میتواند درست باشد، اما فرض بر این است که یک سیاستمدار، دقیقاً میداند که چه میگوید و چه الفاظی را به کار میبرد.
مسائل سوریه، بهانههای آغاز بحران به ویژه پس از گسترش «بیداری اسلامی» در کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا، به خطر جدی افتادن اسرائیل و خلاصه نقش سوریه در دفاع از فلسطین اشغالی و نیز حمایت از حزب الله، بر کسی پوشیده نیست و شاید به جز آقای هاشمی، هیچ سیاستمداری در دنیا وجود نداشته باشد که نداند هدف اصلی تجزیه خاک سوریه و تشکیل کردستان مستقل و سپس ارتباط آن با کردستان عراق و خلاصه تشکیل کردستان بزرگ به عنوان اسرائیل دوم در منطقه میباشد تا با سقوط سوریه، راه برای اشغال از نیل تا فراط باز شود.
حال ممکن است یک شخصیت مطلع سیاسی، در بررسی اوضاع و شرایط بگوید: شانس بقای حکومت بشار اسد، یا شانس بقای استقلال سوریه، یا شانس بقای این حکومت را بسیار کم میبینم، اما مطرح کردن «حکومت علویها» در مقابل شورش «سلفیها»، همان نمایشی است که غرب از بحران سوریه به اذهان عمومی القا میکند.
همه میدانند که امروزه امریکا برای ایجاد «خاورمیانهی جدید»، اغلب کشورهای اسلامی را به ظاهر درگیر جنگ داخلی است و چنین نمایش میدهد که این جنگ مذاهب اسلامی با یک دیگر است و هر گاه ما احساس خطر کردیم و یا حقوق بشر را در مخاطره دیدیم، حضور نظامی پیدا میکنیم.
آیا واقعاً تروریستهای القاعده، طالبان، پکک از ترکیه و حتی تروریستهای فرانسوی، انگلیسی، امریکایی، آلمانی و اسرائیلی که در سوریه دست به آن قتل عامها میزنند، سلفیهای سوری هستند؟! و یا حمایت مالی، نظامی، اطلاعاتی، سیاسی و رسانهای امریکا، اتحادیه اروپا، دولت اردوغان در ترکیه، شیوخ نوکر مآب عرب و ...، دفاع از سلفیها در مقابل علویهاست؟!
پس چرا باید به هنگام تحلیل اوضاع سوریه و پیشبینی در مخاطره بودن استقلال ارضی، استحکام حکومت و پایداری بشار اسد، گفته شود: «شانس بقای حکومت علویها را در سوریه بسیار کم میبینم؟!»
آیا بحران سوریه یک طرح صهیونیستی است که با جنایات بسیار هولناک تروریستها از ملیتهای مختلف و با حمایت صهیونیسم بینالملل و حتی مسلح کردن آنها به سلاحهای شیمیایی و کشتار جمعی، در حال تحقق است، یا دعوای بین «علویها و سلفیها»؟! نکند امریکاییها درست میگویند که این فقط یک جنگ داخلی و مذهبی است؟!
پس، باید گفت: آقای هاشمی! کمی انصاف و بصیرت - جنگ سوریه، جنگ تجزیه است، نه جنگ بین «علوی و سلفی» - که البته لابد و بدون شک شما بهتر از ما میدانید که چه خبر است؟