بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «فَقِيهٌ وَاحِدٌ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ - وجود یک فقیه برای ابلیس سخت تر از هزار عابد است. (بحارالانوار، ج1، ص177)« و امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِياءِ - دانشمندان وارثان پيامبران هستند – الکافی، ج1، 32»؛ و امام خمینی (ره) مصداق کامل این معانی بود.
وارث انبیا (ع):
او، عالمی بود که چون حضرت آدم علیهالسلام، سبب شد تا کبر ذاتی شیطان از پس پردهی جلوههای ظاهریاش بیرون بریزد و خود معلم علمی و عملی موحدین و ملکوتیان گردید.
هم چون نوح علیهالسلام، کشتی نجات را در خشکی ساخت و خداجویان را برای بنیانگذاری نسلی جدید در بشریت، از طوفان بلایای مهلک زمان، به سلامت عبور داد و البته با «بسمالله الرحمن الرحیم».
هم چون جدش ابراهیم علیه السلام، بتهای کوچک، چون رژیم منحوس پادشاهی را پس از سایه شوم 2500 ساله شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت و ثابت کرد که او نیز «هیچ غلطی نمیتواند بکند» و به هر آتشی از تبعید و جنگ و فتنه که انداختنش، به امر الهی سالم و سلامت بیرون آمد. او بود که به شیطان سنگ زد. شیطان بزرگ را شناساند و فرمود: «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید».
هم چون موسی علیه السلام، بر فرعون زمان که فریاد «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» برآورده بود شورید تا بندگان خدا را از یوغ بندگی ابر قدرت زمان رهایی بخشد. به تعبیر مرحوم آیتالله بهاء الدینی (ره): «قلمش چون عصای موسی بود». عصای موسی (ع)، ماری بزرگ و واقعی شد که سحر ساحران را بلعید و قلم امام (ره) نیز سحر ساحران زمان را بلعید – عصای موسی (ع) دل دریا را شکافت تا مؤمنین نجات یافته و فرعون و فرعونیان غرق و هلاک شوند، قلم امام خمینی (ره) نیز اگر در عرصه علم نگاشت، دریای معرفت را شکافت و اگر در عرصهی سیاست نگاشت، اقیانوس دل مؤمنین را شکافت تا آنها نجات یافته و فراعنه و لشکریانش را غرق شوند.
هم چون عیسی مسیح علیه السلام، ید بیضا داشت؛ دستی بر چشمان کور شدهی مسلمانان و مستضعفین جهان کشید، چنان چه بیدار و بصیر شدند و حقایق را دیدند و دستی بر پیکر مرده یا نیمه جان مسلمانان کشید تا دوباره زنده شوند.
خمینی (ره)، با تأسی به جدش، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، فریاد «لا إله الاَ الله» برآورد. طرفداران، مشتاقان و گرویدگانش نیز بالتبع با فریاد «الله اکبر» به استقبالش رفتند.
او تجلی عینی اسلام ناب محمدی (ص) و مصداق کامل «وَالَّذِينَ مَعَهُ – کسانی که با او هستند» بود، چرا که «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ»، در باورش، گفتارش، رفتار و عملکرد و رهنمود و رهبریش تجلی داشت و همگان او را حتی در بستر رحلت، در رکوع و سجود دیدند (تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا).
او، با ایمان راسخ و قلبی مطمئن مردمان و به ویژه مسلمانان را به «توحید» و «وحدت» خواند و مردم را برای مقابله با کفر، شرک و نفاق، بسیج نمود.
حجت امام بر مردم:
امام زمان، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف فرمودند:
«أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فیها إلى رُواهِ حَدیثِنا (أحادیثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَ أنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیْکُمْ» (احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470)
ترجمه: و اما حوادثى كه براى شما پدید مىآید (و حكم آن را نمىدانید) پس رجوع كنید به راویان حدیث ما (فقها) ؛ زیرا آنها حجت من بر شما هستند، و من هم حجت خدا بر آنها هستم.
و خمینی (ره)، مصداق کامل حجت امام بر مردم بود. بارزترین شاخصهی او، معرفت و اخلاصش بود، چرا که شاگرد مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
او، جانشین امام معصوم (ع) بود، حقش غصب شد، نسلی گذشت و مردم به دورش (به ویژه در بهشت زهراء) اجتماع کردند و حکومتش را خواستند، به گونهای که تجلی جمع شدن مردم مقابل خانهی علی علیه السلام بود، که خود فرمود: «چنان فشار آوردید که لباسم از دو پهلو شکافت و کم مانده بود حسن و حسینم زیر دست و پای شما له شوند.»
با ناکثین، مارقین و بدتر از همه قاسطین زمان خود جنگید و خوارج روزگار را عقب راند. به یاد دارم که در همان اوایل انقلاب خطاب به تجمیع احزاب و گروههایی (به ویژه ملی – مذهبیها) که قرار بود در تهران و امجدیه سایق تجمع کنند، فرمود: «من نمیگویم که من علی هستم، اما شما دارید کار خوارج را میکنید» و همه را عقب راند.
حلمش، در مقابل نامردمیها، پیمانشکنیها، جهالتها و حتی خیانتها، یادآور حلم جدش حسن بن علی علیه السلام بود و نهضتش کربلایی و عاشورایی. چه پرچمدارانی که برایش ابوالفضل شدند، وقتی آیت الله دکتر بهشتی به همراه یاران به شهادت رسید، خود فرمود: «72 تن، در رأسش سید مظلوم بهشتی». و چه مالک اشترهایی چون مرحوم طالقانی، و جگر گوشههایی چون شهید مطهری، و حبیبها و حرّهایی که گرداگردش جمع آمدند و نوجوانانی چون شهید فهمیده و آیات عظامی که در محراب نماز به شهادت رسیدند.
شبزنداریها، عبادات و اشکهایش، حال و قالش از دعای کمیل، ابوحمزه و شعبانیه، اسرار الصلاة، عرفان والایش و دعاهایش به ویژه برای مرزداران اسلام، همه تجلی شاگردیاش در مکتب امام سجاد علیهالسلام بود
علومش باقری و فقهاش جعفری علیهمالسلام بود. تحریرالوسیله را به جهان اسلام تقدیم کرد و همیشه تأکید داشت که «فقه ما» همان فقه سنتی و فقه جعفری (ع) است.
چون امام موسی بن جعفر علیهالسلام حبس و تبعید کشید و چون امام رضا علیهالسلام، سلطان قلبها و معین الضعفاء بود و چون امام جواد، امام نقی و امام حسن عسکری علیهم السلام، ضمن مقابله با دستگاه زور، به اصلاح انحرافات، خرافات، کج فهمیها و تحریفها قیام نمود و بالاخره آن که فرماندهای کامل و شامل برای امام زمانش، مهدی منتظر عج الله تعالی فرجه الشریف بود و زمینه را برای ظهورش مساعد نمود.
او رفت و پرچم را به فرزندش، به شاگردش، به پیروش و وارث علوم و سیر و سلوک و جانشیناش، «سید علی» سپرد. کسی که او را در هنگام غروب آفتابش، «بازوی توانمند و خورشید درخشان اسلام» نامید و قلوب یاران و پیروان و امیدواران را از اضطراب به اطمینان و امید منقلب کرد. باذن الله.
کلمات کلیدی:
یادداشت