ایرانپیان – یادداشت/ فرزین ش.: سریال «مادرانه»، درد دل را تازه کرد. البته هنوز قسمتهای اول است و نمیخواهم پیشداوری کنم، شاید سریال خیلی خوبی باشد. اما در همین ابتدا، تم همان است. پدر سختگیر است، همسرش به خارج از کشور رفته و دخترش نیز معتاد شده است. اما معلوم است که «مقصر پدر است». در همین قسمتهای اول، برخورد بیمنطق خشونتآمیز، کُت کندن، حساس و بداخلاق بودن، در عین حال که حتی نمیداند نشانی مدرسه دخترش کجاست و یا آن که از راننده انتظار دارد مواظب و مراقب او باشد و ...، همان آش و همان کاسه.
در گذشتهای نه چندان دور و یا شاید تا همین دو دههی پیش که کارگردانان همه همّ و غمّ و توجه خود را به تخریب خانواده معطوف نکرده بودند، «پدر» شخصیتی ارزنده و جایگاهی معنوی داشت که نقش مثبتی در تمامی شئون زندگی خانواده و فرزندان داشت، تا جایی که قباله و سند رسمی سعادت دنیا، عاقبت به خیری و فلاح آخرت بود. هر کس شخصیت و وزانتی داشت، میگفتند: «پای سفره پدر و مادر نشسته است» - هر کس کسب سالمی داشت، میگفتند: «لقمه حلال خورده است» ... و خلاصه پدر در حال بد، گوشه رختخواب، با بیماری آلزایمر و در بستر احتضار بودنش نیز ستون خیمه بود.
اما ناگهان ورق برگشت و «پدر»، پدرسالار شد. موجودی که خوبش هم بد است. جز جهل، ظلم و نقش مخرب در خانواده نداشت و برای فرزندانش جز بدبختی به جای نگذاشت.
اما ناگهان ورق برگشت و «پدر»، پدرسالار شد. موجودی که خوبش هم بد است. جز جهل، ظلم و نقش مخرب در خانواده نداشت و برای فرزندانش جز بدبختی به جای نگذاشت. و البته سایر ابزار تبلیغاتی چون: خبر، گزارش، تحلیل، قصه و ... نیز در القای این تفکر انحرافی به کمک فیلم و سریال آمد و ترویج و تحمیل این بینش غلط، هم چنان ادامه یافت و ادامه دارد.
اکنون علت و سبب اصلی تمامی ناهنجاریهای زندگی معلوم شده است و دیگر نیازی نیست تا سازمانها و نهادهای رسمی، دانشگاهی، مطالعاتی و تحقیقاتی و ... به ریشه یابی معضلات فردی و اجتماعی بپردازند:
اگر پسری تبنل و تن پرور و دختری لوس و نُنر شد، مقصر «پدر» است؛
اگر فرزندی به رغم برخورداری از امکانات کامل، تحصیل نکرد و بیسواد شد، مقصر «پدر» است؛
اگر پسر شرابخوار و معتاد شد و یا دختر خلاف شد، مقصر «پدر» است؛
اگر هر یک تو پارک عاشق شدند و خودشان را دچار بلایا کردند، مقصر «پدر» است؛
اگر تن به کار ندادند و دنبال خوشگذرانی رفتند، مقصر «پدر» است؛
اگر دنبال خوشگذرانی بودند، ولی پول نداشتند، لذا به کثافتکاری بیشتر افتادند، مقصر «پدر» است؛
اگر داخل کشور بودند و به هیچجا نرسیدند و یا از کشور فرار کردند و به مادر فراریشان در خارج از کشور پیوستند، باز هم مقصر «پدر» است؛
اگر بیدین و حتی منافق و خرابکار شدند، هر چند پدرشان مؤمن، مجاهد و ... باشد، مقصر «پدر» است؛
اگر ازدواج ناموفقی داشتند، مقصر پدر است، اگر طلاق گرفتند، مقصر پدر است، اگر ازدواج نکردند نیز مقصر پدر است؛
خلاصه مقصر همه چیز و همه کار «پدر» است و اساساً «پدر»، کاری جز تقصیر و نقشی جز تخریب در خانواده ندارد.
خلاصه مقصر همه چیز و همه کار «پدر» است و اساساً «پدر»، کاری جز تقصیر و نقشی جز تخریب در خانواده ندارد. چه مؤمن باشد، چه کافر – چه سالم باشد، چه خلاف – چه با غیرت و کاری باشد، چه لاابالی و بیخیال – چه رزمنده و مجاهد و احیاناً جانباز باشد و چه مواد فروش و قاچاقچی و رشوهخوار – چه با سواد و استاد دانشگاه باشد و چه بیسواد و عوام ...، و خلاصه در فیلمها و سریالهای ما پدر به هر شکلش مقصر است.!
اما اگر اعضای خانواده، از همسر عزیز و معشوق سابق و مادر مهربان گرفته تا فرزندان گرامی، به جایی رسیدند، هنر خودشان است و آن هم هنر طلاق، هنر عزیمت به خارج از کشور بدون همسر و پدر، هنر غربزدگی به نام روشنفکری، هنر ایستادگی مقابل پدر، هنر رزمندگی و قلدری مقابل همسر در مقابل چشم فرزند، هنر پرخاشگری، هنر بینربیتی از 4 یا 5 سالگی به بعد، هنر فرار، هنر اندیشههای منحط و خلاص هنر فرار از مصیبت پدر و هنر «بیپدری»!
کاش تحقیقات مفصلی راجع به وضعیت خانوادگی کارگردانان به عمل میآمد، چرا که قطعاً در نگاهشان، شاکله و ساختار شخصیتشان مؤثر بوده و در آثارشان متبلور میگردد.
نمیدانم هدف معین سفارش شده یا نشدهای در تخریب خانواده دنبال میشود و یا بسیاری از این کارگردانان خیر از پدر ندیدهاند و با کوهی از عقده و بغض، تنها به جایی [که البته جایی هم نیست] رسیدهاند و اکنون تلافی میکنند؟! کاش تحقیقات مفصلی راجع به وضعیت خانوادگی کارگردانان به عمل میآمد، چرا که قطعاً در نگاهشان، شاکله و ساختار شخصیتشان مؤثر بوده و در آثارشان متبلور میگردد.
البته این قبیل کارگردانان گاه قیافهی جامعه شناسانه به خود گرفته و مدعی میشوند که نگاه و دوربینشان واقعیتهای اجتماعی را به نمایش میگذارد، اما مردم ما اغلب پدران بسیار خوبی داشتند و دارند و البته فرزندان نیز نه در کودکی این قدر بی ادب و فضول هستند و اگر باشند امتیاز نیست و سعی در تربیتشان میشود و نه در بزرگی این قدر عقدهای و بیمعرفت نسبت به پدر.