ایرانپیان – یادداشت/ ع. چینیچیان: تردیدی نیست که مراسم عزاداری، با سخنرانی و مداحی و مبتنی بر ذکر مصیبتهای وارده بر کاروان کربلا به رهبری سیدالشهداء، امام حسین بن علی علیهالسلام برگزار میگردد و ذکر این مصائب، هر قلب سالمی را میشکند و اشکها را سرازیر مینماید، چه رسد به قلوب شیعیان و محبین سیدالشهداء، عشاق حضرت ابوالفضل و خاضعین درگاه ملکوتی حضرت زینب علیهاالسلام را.
اما، این عزاداریها نباید محدود به بیرون ریختن احساسات گردد و هیچ تأمل، تفکر، درس، عبرت و بصیرتی در آن نباشد. هنوز صدا و ندای امام خمینی (ره) در گوش فهممان طنین انداز است که میفرمود:
«شما انگیزهی این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریهها خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن میآید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه میدهند»
و میفرمود: «جنبهی سیاسی این مجالس بالاتر از همه جنبههای دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمۀ ما نمیفرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمیگویند ائمهی ما به این که هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش [بگیرد]، اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئلۀ گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست. مسئله، مسئلۀ سیاسی است که ائمهی ما با همان دید الهی که داشتند، میخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیبپذیر نباشند.»
پس باید این اهداف محقق گردد، تا مجلس عزاداری، مجلسی مورد قبول و رضایت صاحب مجلس، یعنی حضرت بقیةالله فی ارضه، حجة بن الحسن العسکری، امام مهدی علیهالسلام باشد.
امام حسین علیهالسلام به مردم کوفه بدین مضمون فرمودند که: پیام شما را گرفتم. گفتید: ما امام و خلیفه نداریم و به سوی ما بیا – حال مسلم را فرستادم تا پایداری شما را در دعوتتان بیازماید و اگر پابرجا بودید، من به سوی شما میآیم.
حال سؤال این است که آیا امام حسینِ (ع) عصر ما، که وجود مقدس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشند، هیچ نمایندهای نزد ما نمیفرستند تا ببینند اگر بر ادعای انتظار و دعوتنامههایی که در دعای فرج یا شعارهایی چون «مهدی بیا، مهدی بیا» اظهار میداریم، پا برجا هستیم یا نه؟
نکند خدایی ناکرده ما فهمیده و نفهمیده از آنان باشیم که برای امام دعوتنامه میفرستند تا بیاید، اما نه تنها نمایندهاش را حمایت نمیکنند، بلکه اگر خودش هم بیاید، (العیاذ بالله) قصد قتل و ترور او و خانوادهاش را میکنند؟!
البته که نه؛ ما اهل کوفه نیستیم – علی تنها بماند و امام حسن علیهالسلام در خانهاش مسموم گردد و امام حسین علیهالسلام به مسلخ کشیده شود.
سؤال دومی که باید از خودمان بپرسیم، این است که: آیا ما خودمان، با سیاهکوبی، پوشیدن پیراهن عزا، برپایی مراسم عزاداری در مساجد و هیئات، سخنرانی، مداحی، سینهزنی و ...، یک نماینده و یک «مسلم» برای امام زمانمان نیستیم؟ آیا منتقل کنندهی پیام امام، برای دشمن شناسی و مقابله با ظلم نیستیم؟ و آیا اصلاً ولایت، امامت و خط امام را میشناسیم؟ آیا دشمن شناس هستیم؟ آیا میتوانیم حتی چند بیعت برای امام زمانمان بگیریم؟ یا خدایی ناکرده حتی دوستان خوشبین و امیدوار را نیز دفع میکنیم؟! آیا زیر بیرق ولایت، وحدت داریم، یا خدایی ناکرده فریب لبخند فرستادگان یزید زمان را خورده و با وحدت شکنی، ولایت را رها میکنیم؟!
مسلماً خیر. چرا که حسین حسین شعار ماست – شهادت افتخار ماست و ما اهل کوفه نیستیم. إن شاء الله