آیت الله مصباح یزدی: احزاب در فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
...
امروز دموکراسی در عالم و در غرب به معنای تشکیل احزاب مختلف است. به عقیده آنان در کشوری دموکراسی حاکم است که احزاب متعددی وجود داشته باشد. به این ترتیب، احزاب در برابر هم جبههگیریهایی دارند و هر کدام پیروز شدند، حکومتی تشکیل میدهند و اگر به حدنصاب نرسند، با هم ائتلاف میکنند. این فرآیندی است که تقریباً در همه کشورهای غربی اعمال میشود.
اما مسأله حزب، مفهوم خاص خودش را دارد و اینطور نیست که حزب در آلمان مفهومی داشته باشد و در انگلیس مفهومی دیگر. البته احزاب در کشورهای غربی حواشیای هم دارند. در آن کشورها مسأله شرکت مردم در انتخابات آزاد، صورت و ظاهر امر است و آنچه نقش اساسی دارد تبلیغات و پول است. عامل تعیینکننده آرای احزاب از پولی است که توزیع میکنند و تبلیغاتی است که با آن مردم را فریب میدهند. هرکس که در این دو جهت قویتر باشد، برنده میشود .
●- اما ما در اسلام چنین چیزی نداریم که گروهی در انتخابات شرکت کنند، برنده شوند و برای دورهای یا چندسال حکومتی تشکیل دهند. ما در اسلام فعالیت دستهجمعی و تعاون داریم: «تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى؛ وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ».
از نظر ما در رأس هرم قدرت ولیفقیه قرار دارد که باید دستوراتش را از اسلام بگیرد. جمعیتهایی هم که تشکیل میشود، اینگونه نیست که چون در انتخابات برنده شدهاند حکومت باید دست آنها باشد؛ بلکه باید به آنچه ولیفقیه از طرف خدای متعال امضا میکند عمل کنند. هرگاه ولیفقیه دستگاه پارلمان، انتخابات و قانون اساسی و ... را تأیید کرد، برای ما حجت است.
توجه داشته باشیم اینکه میگوییم: شرعاً واجب است که در انتخابات شرکت کنیم، «شرعاً» از فرمایش ولیفقیه استفاده میشود. چون نائب امام زمانعجلالله تعالی فرجه است؛ وگرنه آن حداکثری که به قانون اساسی رأی دادند، میتوانند فردا رأی خود را پس بگیرند. بنابراین، امضای ولیفقیه جواز شرعی بر انجام امور است. اگر او این نظام را پذیرفت و امضا کرد، این نظام، نظام مشروعی است، چون اطاعت ولیفقیه واجب است.
مفهوم حزب در اسلام
از نظر اسلام ما باید جمعیتها و تشکلاتی برای فعالیتهای سیاسی داشته باشیم، اما نه با مفهوم حزبی که در غرب وجود دارد که هرچه شورای مرکزی گفت، همه آن را اطاعت کنند. چنین چیزی در اسلام نیست. همفکری، مشورت، همکاری در انتخابات و تعهد برای انجام کاری، اگر از تعهدات مشروع و در چارچوب احکام شرعی باشد، پذیرفته شده است: المؤمنون عند شروطهم؛ وقتی آدمی عهدی میبندد باید به آن پایبند باشد. اما باید توجه داشت: شرْطُ الله قبلَ شرْطِکم. یعنی آنجایی که حکم خدا است، دیگر تعهد مردم نقشی ندارد. «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ... - و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده اش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد ... / الأحزاب، 36».
وقتی خدا و پیغمبر دستوری دادند، دیگر کسی حق دخالت ندارد. این ویژگیها را باید بشناسیم. دقت کنیم تا شیاطین ما را فریب ندهند که اگر نظام دموکراسی را پذیرفتیم باید همه لوازم آن و آنچه را غربیها میگویند بپذیریم. اسلام هرگز چنین چیزی ندارد.
همه ما آنچه را که خدا، پیغمبر، قرآن، ائمه اطهار، ولیفقیه و دین گفته میشناسیم. در اینمیان، یاری رساندن برای اجرای احکام اسلام و حمایت از ولیفقیه تا پای جان، از دستورات دین اسلام است، اما اینکه عدهای به هر دلیلی، در انتخابات رأی بیاورند و حاکم شوند، اطاعتشان بر دیگران واجب باشد، در اسلام نیست. همه با هم برادرند و همه با هرسلیقهای که هستند همفکری میکنند. حال، طبیعی است کسانی که سلیقههایشان به هم نزدیکتر است، بیشتر میتوانند همکاری کنند. ما هم اگر بخواهیم برنامهای را اجرا کنیم از کسانی دعوت میکنیم که همفکر ما باشند، چون نمیخواهیم میدانی برای کشمکشهای سلیقهای درست کنیم؛ بلکه میخواهیم با هم کار کنیم و طبیعی است آنهایی که سلیقهشان به هم نزدیکتر است، بهتر میتوانند با هم کار کنند. اما این بدان معنی نیست که دیگران را طرد کنیم، چون ما با هم نزدیکتر و همفکریم، بیشتر میتوانیم با هم کار کنیم و تجربه نیز ثابت کرده است که این همکاری ما در چارچوب احکام اسلام مفیدتر است.
افراد دیگری هم هستند که سلیقههای خاصی دارند. محیط، تحصیلات و تجربههای زندگیشان به هم نزدیکتراست. برای مثال، فرهنگیان و دانشگاهیان، سلیقههای نزدیکتری با هم دارند، پس بیشتر و بهتر میتوانند با هم کار کنند. در اینصورت، هر یک از تشکلها و جمیعتهای مختلف میتوانند با هم ارتباط دوستانه برقرار کنند و به تبادلنظر و انتقال تجربیات بپردازند و در این همفکری، هر کمکی که از دستشان برمیآید، برای یکدیگر انجام دهند. اما اینکه یکی حاکم باشد و دیگری محکوم، این برنده است و آن شکستخورده، در اسلام چنین مفهمومی نیست.
فرض کنید فردی از آنجهت که روحانی است در تشکل روحانیت شریک باشد و از آنجهت که سوابق مبارزاتی و سیاسی دارد، در اجتماع سیاسی دخالت کند. این دو با هم منافاتی ندارد، اما در احزاب کشورهای دنیا اینگونه نیست. اگر عضو یک حزب باشی، دیگر نمیتوانی در حزب مخالف فعالیت داشته باشی. این در حالی است که تشکلات مردمی در اسلام، تزاحمی با یکدیگر ندارند. هدف اصلی یکی است و فقط سلیقهها متفاوت است.
بر این اساس، وقتی در جایی میشود با سلیقهای بهتر کار کرد، در آنجا فعالیت میکنیم، حال آنکه در حوزهای دیگر با کسانی دیگر توافق داریم و با آنها کار میکنیم. نه تضادی است، نه دشمنی و نه حاکم و محکومی. حاکم فقط خداست و اطاعت از کسی واجب است که از طرف خدا تعیین شده باشد. هر چه او بگوید باید انجام شود و برای ما چیز دیگری اصالت ندارد: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُم - خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد / النساء، 59*)
نه شرقی، نه غربی!
اگر ما این اصول را درست بشناسیم، به آن پایبند باشیم و ملاک عمل قرار بدهیم، همان راهی را برگزیدهایم که خدا و پیغمبر و ائمه اطهار گفتهاند و حضرت امام هم پیش روی ما گذاشت. در اینصورت به نتایج مطلوبی نیز خواهیم رسید.
بیتردید، هوسها و یا تقلیدهای کورکورانه، پارلمانی بودن حکومت یا انتخاب وزرا از میان نمایندگان مجلس، ملاک مطلوبیت نیست. ما باید در چارچوبهای دینی خود عمل کنیم. آنچه را که ولیفقیه امضا میکند، همان است که خداوند و پیغمبر فرمودند و در قرآن و حدیث آمده است. احکام قضاوت در کتابهای فقهی آیین دادرسی آمده است، اما آیین دادرسی که حکمی برای کسی صادر نمیکند، این قاضی است که باید حکم کند. احکام سیاسی هم از طرف خدا در قرآن و فرمایشات ائمه معصومعلیهمالسلام بیان شده است. آنکه برای این زمانه حکم میکند ولیفقیه است و هیچکس جز او این حق را ندارد، مگر او صلاح بداند تا اختیاراتی را به کسی تفویض کند یا وکالتی به کسی بدهد، و البته دین ما اینچنین اقتضا میکند.
اگر گفتیم بخشی از دستورالعملهای زندگی را از دین و بخش دیگر آن را از غرب یا شرق میگیریم، همان کاری را کردهایم که در صدر اسلام صورت گرفت و علی علیهالسلام را خانهنشین کرد. آن فکر مترقی و دموکراسی! علیرغم دستور پیامبر سبب شد تا بعد از رحلت ایشان، آنان برای خود تعیین تکلیف کنند؛ «أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ - آيا اگر او (پیامبر ص) بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمى گرديد / آلعمران، 144»
منبع : (شهریور 1390 - درجمع دبیران کانون هماندیشی استانها)
http://mesbahyazdi.ir/node/3675
مشارکت و هم افزایی (تیتر موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
موضوع:
آیت الله مصباح یزدی: احزاب در فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام
متن:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9432.html
مشارکت و هم افزایی (تیتر موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
موضوع:
آیت الله مصباح یزدی: احزاب در فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام
متن:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9432.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 1757
- 18 مهر 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد