پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
با اختیار و انتخاب خودت کسی را به سرپرستی و وکالت برمی گزینی و امورت را به او میسپاری. این همان نقش تو در تقریر سرنوشتت میباشد.
هیچگاه نباید یک آیه را نیمه خواند و یا فقط قسمتی از آن را خواند و به آن استناد نمود؛ این همان روش «تقطیع» است که برای ایجاد شبهات، ضد تبلیغ و منحرف نمودن اذهان عمومی، امروزه نیز به ویژه در فضای مجازی بکار گرفته میشود. مثل این که کسی جملهای را از قول کفار، دشمنان، منافقان و ... میگوید و سپس نقد میکند، اما در «تقطیع»، فقط همان جمله را با تصویر و صدای خودش پخش میکنند تا بگویند: «این نظر خودش میباشد»!
به کار بردن روش «تقطیع» علیه آیات قرآن مجید و احادیث برای سوء استفاده، سابقۀ دیرینه دارد. چنان که روش خوارج در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام نیز همین بود.
در حکایتی قدیمی آمده که شخصی میگفت: «من نماز نمیخوانم؛ چون خداوند خودش در قرآن کریم به مؤمنانش فرموده که به نماز نزدیک نشوید [يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ]؛ اما بقیۀ آیه را نمیخواند که فرموده است: «هنگامی که مست هستید، تا بفهمید چه میگویید» [وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ...] (النساء، 53)
از اینرو، نه تنها باید تمام آیه مورد توجه قرار گیرد، بلکه گاه باید آیات قبل و بعد نیز مورد مطالعه و توجه قرار گیرد، تا موضوع فهمیده شود و پیام درست دریافت گردد.
التوبة، 50 و 51
آیات 50 و 51 در سوره توبه نیز باید با هم خوانده شود:
«إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ» (التوبة، 50)
- اگر نيكى به تو رسد آنان را بدحال مىسازد و اگر پيشامد ناگوارى به تو رسد مىگويند ما پيش از اين تصميم خود را گرفتهايم و شادمان روى بر مىتابند.
«قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (التوبة، 51)
- بگو: هرگز جز آنچه خدا برای ما خواسته به ما نخواهد رسید، اوست مولای ما، و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کنند.
●- «مصیبت»، یعنی چیزی که از بیرون به انسان میرسد. وقتی تیری به هدف برسد، میگویند: «اصابت کرد».
همانطور که در آیه میخوانیم، هم برای پیشامدهای خوب واژه مصیبت آمده است «تُصِبْكَ حَسَنَةٌ» و هم برای پیشامدهای ناگوار، «تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ»؛ اما بیشتر برای پیشامدهای ناگوار به کار میرود.
●- آیه 51، با امرِ «بگو» آغاز میشود؛ حال به چه کسانی بگوید و چه بگوید؟
این آیه، در پاسخ به منافقان میباشد که از پیشامدهای خوب برای پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و مؤمنان، فقط ناراحت میشدند، اما تا مصیبت ناگواری رخ میداد، میگفتند: «ما خرجمان را از اول جدا کرده بودیم و خوشحال روی برمی گرداند» - امروزه نیز همینگونه است.
ولایت الهی
پاسخ پرسش در ادامۀ آیه میباشد. میفرماید: «اتفاق یا حادثهای برای ما رخ نمیدهد، جز آن که خداوند متعال برای ما خواسته باشد و قطعی کرده باشد (نوشته باشد)؛ چرا؟ چون او مولای ماست «هُوَ مَوْلَانَا».
«ولیّ»، به معنای «دوستِ سرپرست»، یعنی کسی که «متولّیِ» امور کسی میگردد، مانند پدر و مادر، که «ولیّ» فرزند خود میباشند، یا والیان شهر، که متولّی امور شهر و شهروندان میباشند و ... .
اگر کسی امورش را به دیگری بسپارد و او نیز بپذیرد، کارش را به او واگذر میکند و او برایش تصمیم میگیرد و امورش را تدبیر و مدیریت مینماید؛ یعنی همان «توکل» که در ادامۀ آیه فرمود: «وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ - و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کنند - میکنند».
غیر مؤمنان نیز غیر او را به ولایت برمی گزینند و امورشان را آنها تدبیر و مدیریت میکنند و البته نتایج هر کدام در دنیا و آخرت، متفاوت و حتی متضاد میباشد:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
- خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد؛ و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند؛ د آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.
مقدرات الهی
باید دقت نمود که هیچ کسی به جز او اندازهگذاری «مقدر» نمیکند؛ پس هیچ کسی نمیتواند از چارچوب مقررات و اندازههای او خارج شود. لذا اندازهها (مقدرات) همه از جانب او و جبر است، اما این که چه کسی خود را در کدام قالب و اندازهها قرار دهد اختیاری میباشد.
نقش اختیار در تقریر سرنوشت:
پرستش، یک امر فطری میباشد که در همگان وجود دارد، پس همگان پرستنده هستند، اما این که هر فرد یا گروهی چه کسی یا چه چیزی را مصداق «إله» بگیرند و بندگی کنند، در اختیار خودشان میباشد. عدهای که معرفت و ایمان یافتهاند، به غیر از الله جلّ جلاله را إله و قابل پرستش نمیشناسند و بندگی نمیکنند و میگویند: «لا إله الاّ الله». عدهای دیگر بتهای دستساز را بندگی نموده و مینمایند، که امروزه نیز در هندوستان، چین، ژاپن و ... معابد فراوانی دارند. عدهای طاغوت و فرعون زمان را به اولوهیت و ربوبیّت برمی گزیند و به ولایت [سرپرستی] آنها گردن مینهند و عدهای نیز هوای نفس خود را به اولوهیت برمی گزینند و هوای نفس خود و دیگران را بندگی میکنند - مانند تمامی گناهکاران که به خاطر تبعیت از هوای نفس، مرتکب گناه میباشد.
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
- آيا ديدی كسی را كه هوای نفس خويش را إله (معبود) گرفته است؟ و خداوند او را با آگاهی (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پردهای افكنده، با اينحال چه كسی میتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمیشويد؟!
ولایت به معنای «دوستی، نزدیکیِ بدون فاصله و سرپرستی» نیز یک امر فطری و همگانی میباشد، لذا همانگونه که کسی بدون إله، رب، معبود و پرستش آن نیست، کسی هم بدون ولایت نیست؛ اما هر کسی خودش، با اختیار و ارادۀ خودش انتخاب میکند که کدام ولایت را برگزیند و بپذیرد.
●- بنابراین، نقش اختیار در تقریر سرنوشت، همان «انتخاب ارادی» میباشد و هر گاه که انتخابی صورت گرفت، آثار و تبعاتش جبری میشود.
مثال این حقیقت را در امور روزمره مییابید؛ به هنگام تشنگی، اختیار دارید که بین آب آشامیدنی، چای، آب میوه، نوشابه و حتی نوشیدنیهای الکلی و ...، یکی را انتخاب کنید، اما هر کدام را که انتخاب کنید و بنوشید، آثار خودش را دارد که جبراً مترتب میگردد.
●- هر کسی اختیار دارد که بین خوبیها و فضایل اخلاقی و رفتاری، یا بدیها و رذایل اخلاقی و رفتاری، انتخاب کند؛ اما پس از آن که انتخاب کرد و عمل نمود، هر کدام آثار و تبعات خودش را دارد که جبراً مترتب میگردد.
●- مرگ و زندگی را ما نیافریدهایم، معاد را ما قرار ندادهایم، بهشت و جهنم را نیز ما خلق ننمودهایم و محاکمه و داوری نیز بر عهدۀ ما نمیباشد؛ اما اختیار در انتخاب هر راهی، بر عهدۀ خودمان میباشد و هر کدام را انتخاب کنیم، به انتها و مقصد همان میرسیم و نتایج جبراً مترتب میگردد.
●- بنابراین، باید قدر، منزلت، اهمیت، ارزش و اثر «اختیار در انتخاب» را بدانیم که سرنوشتها در دنیا و آخرت، مبتنی بر همین «انتخابها» میباشد و بدانیم که اگر الله جلّ جلاله را برای «ولایت بر خود» برگزینیم و امورمان را به او بسپاریم (به او توکل نماییم)، اوست که امورمان را اصلاح میکند، متولّی امورمان میگردد و برایمان مینویسد (تقدیر میکند) که چه بشود و چه نشود؛ لذا اگر امری به حسب ظاهر برایمان ناگوار بود [که زندگی سراسر توأم با حوادث و مصیبتهای ناگوار میباشد]، مطمئن هستیم که او برای ما رقم زده و حتماً به خیر و صلاح خود ما میباشد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار - متشکریم.
پرسش:
در قسمت اول آیه 51 سوره توبه که میفرماید: «فقط هر چیزی که خدا برایمان مقرر کرده به ما میرسد» این بیان، چگونه با نقش داشتن خودمان در تقریر سرنوشتمان جمع میشود؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/quran/12584.html
کلمات کلیدی:
قرآن