لطفا یک جواب همه فهم و ساده و مختصر بدهید که با وجود عقل، تجربه و آزمایش و علوم چه نیازی به وحی هست؟ چرا خواست و میل اکثریت را نمیتوان ملاک قرار داد؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): بدیهی است که منکر توحید و معاد، نمیتواند وحی را قبول نماید. چه نیازی به وحی داریم، یعنی چه نیازی به خداوند متعال، علم و حکمت و هدایت او داریم؟! میتوانیم با همین عقل ناقص و خُرده علم، عالم هستی و خود را ربوبیت و هدایت نماییم!
پرسش کوتاه است، اما ساده نیست که پاسخ ساده و مختصری داشته باشد! نمیشود سنگینترین حقایق عالم هستی را اینطور بسیار ساده و مختصر بیان نمود. فراگیری الفبا و کمترین کلمهسازی با آنها نیز دست کم یک سال تحصیلی طول میکشد، اما برخی میخواهند در یک صفحه و آن هم با جملاتی ساده، همه چیز را بدانند و بفهمند!
بنابراین، فقط به پاسخ نقضی و شرحی بسیار خلاصه، بسنده میگردد. و کوتاهترین پاسخ همین است که همان "عقل و علم"، حکم به ضرورت وحی مینمایند. مگر آن که آدمی نام هوای نفس و تکبر خود را "عقل و علم" بگذارد!
الف – فرمودید: «با وجود عقل، تجربه، آزمایش و علوم»؛ پس اول باید همین ادعا مورد بحث قرار گیرد، لذا بفرمایید: با کدام عقل؟ و با چه مقدار تجربه، آزمایش و علوم؟!
مگر عقل محبوس شدهی آدمی، برای شناخت و تدبیر چقدر است؟! عقل به نور علم میبیند، حالا علم چه میزان است؟ مگر میزان کشفیات، تجربیات و علوم او چقدر است که خود را از علم الهی و وحی بینیاز ببیند؟!
آدمی هنوز معترف است که حتی همین بدن خود را کامل نشناخته است و هر روز کشف جدیدی مینماید – و اذعان دارد که هنوز انواع گیاهان، حیوانات و حشرات روی زمین را نشناخته است، چه رسد به ویژگیهای هر کدام را و چه رسد به موجودات زیرزمینی، دریایی، و آن چه در زمین و آسمانها وجود دارد! پس به کدام علمش مینازد؟!
ب – مگر این همه ظلم و جنایتی که بر مردمان، از ناحیهی مدعیان عقل، علم و تجربه تحمیل نمیگردد؟! آیا این خوی استکباری، فقط در عصر حجر یا در نهایت قرون وسطی وجود داشته و پس از رنسانس و پیشرفتهای علمی، مردمان همه در صلح و صفا و آرامش، طریق رشد و کمال را طی میکنند، و یا اوضاع به مراتب بدتر از دوران فرعون و چنگیز شده است؟!
●- جنگها جهانی اول و دوم با میلیونها کشته – جنگهای صلیبی – قصهی دروغین هلوکاست و یهودی کُشی آلمانها – پرداخت غرامت جنایات دروغین نازیهای آلمان از جیب فلسطینیها – پیدایش نظامهای سلطهی امپریالیسم و کاپیتالیسم غربی و یا کمونیسم و سوسیالیسم شرقی – جنگ تحمیلی بر ویتنام – جنگ تحمیلی و سپس تحمیل تحریم بر ایران، به خاطر این که مردم استقلال خود را میخواهند – جنگ صربها و کرواتها علیه مسلمانان بوسنی - پدید آوردن گروهکهای تروریستی چون منافقین (مجاهدین خلق)، یا طالبان، القاعده، داعش، النصرة ... برای انداختن به جان مسلمانان و کشتار بیرحمانه و نسل کُشی، و حمایت آشکار از آنان، حتی در مجامع بینالمللی – نسل کُشی و آدمسوزی مسلمانان در میانمار و ...، تاریخ بشر در همین قرن اخیر میباشد که ادعای عقل، علم، دانش و تجربیاتش از تمامی قرون بیشتر بوده است، و تمامی این ظلمها و جنایات، دستاورد پیشرفتهای امریکا، انگلیس و اروپا میباشد.
ج – عقل، ارزشمندترین نعمت است و البته خداداد است، نه در مدرسه و دانشگاه به دست میآید و نه در تولید و تجارت عرضه میشود، اما ادعای عقلانیت آنها دروغ است، چنان که امروزه در اندیشههای پست مدرنی و پسا پست مدرنی غربی، رسماً عقل و عقلانیت را رد میکنند، و جالب آن که بدانید رشتهی تحصیلی "منطق"، از دانشگاههای اروپایی حذف شده است!
●- اگر عقلی سالم باشد که خداشناس و معاد شناس میشود، پس چرا عقلها در زندان نفسها محبوش شدهاند؟! از ضرورتهای هدایت بشر، همین بیداری و آزادی عقول است که این کار "تذکرات وحیانی" میباشد، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام، در حکمت گسیل انبیای الهی و نزول وحی فرمودند:
... فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ، وَ وَاتَرَ اِلَيْهِمْ اَنْبِياءَهُ،
... پس خداوند رسولانش را برانگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت،
لِيَسْأْدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ،
تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آورند،
وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْليغِ، وَ يُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ، وَ يُرُوهُمُ الاْياتِ الْمُقَدَّرَةَ.
و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند، و نیروهاى پنهان عقول آنان را برانگیزانند، و نشانههاى الهى را به آنان بنمایانند. (نهج البلاغه، خطبه اول)
د – بشر تا کجا میتواند کسب علم کند و همه چیز را با تجربه به دست آورد؟! چند هزار قرن طول میکشد تا خودش و اطرافش را بیشتر بشناسد؟ تکلیف هدایت و رشد مردم، تا زمانی که خودش همه چیز در این عالم را بشناسد و آثار هر چیزی در تمام عالم را تجربه نماید، چه میشود؟!
د / 1 – بشر چگونه میتواند اولِ عالم هستی (نه فقط ابتدای ماده) را تجربه کند و چگونه میتواند آخرش را تجربه نماید که حکم قطعی نسبت به اول و آخر بدهد؟!
د /2 – کدام کشف علمی، بدون استنتاج (نتیجهگیری) عقلی، قابل استفاده میباشد؛ اگر چه همین مقدار اندک از کشف علمی و کمتر از آن نیز برای حُکم عقلی مفید است، اما شاهدیم که هنوز انکار میکنند!
د /3 – بشر چگونه تجربه کند که آخرتی در کار هست یا خیر؟! اگر نیست به چه دلیل؟ و اگر نیست پس این همه اصول اخلاقی و قانونی [حتی آن چه انسان خودش وضع میکند] برای چیست؟! وقتی همه از خاک پدید میآیند، یک دورهی کوتاهی به شکل بشر زندگی میکنند و بعد میمیرند و خاک میشوند، پس چرا هر کسی هرکاری که دلش میخواهد و از دستش بر میآید انجام ندهد؟!
بله، برای هدایت، رشد و کمال بشر همین "عقل و علم" کافیست، به شرطی که به فهم و ایمان قلبی و عمل برسد، اما چرا القا میکنند که "وحی" چیزی جز ذکری برای بیداری عقول و چیزی به غیر از علم است؟! آیا علم فقط انگلشناسی یا ابزارسازی میباشد؟!
رأی اکثریت:
قدرت، نفوذ و کاربرد رأی اکثریت تا کجاست؟ آیا حقایق عالم هستی، با رأی اکثریت به وجود آمدهاند که با رأی آنها نابود گردند؟! آیا رأی اکثریت، از عقل و علم و تجربه نیز کفایت میکند؟!
وقتی انبیای الهی مبعوث شدند، اکثریت مردم جاهل و کافر بودند – اکثریت مردم فاسد و ظالم بودند؛ خب باید چه میکردند، خودشان هم تابع اکثریت میشدند؟!
●- حالا بفرمایند: کدام اکثریت شرط است؟! اکثریت مردم دنیا بودایی و هندو هستند؛ هنوز در پر جمیعتترین کشورها، که اتفاقاَ به لحاظ علوم تجربی پیشرفته نیز هستند، مانند: چین، ژاپن، هندوستان و ...، مجسمههای دستساز و گاو و گوساله را میپرستند! حال چه کنیم؟ دنبال عقلانیت و نور علم برویم، یا رأی اکثریت؟!
اکثریت مردم امریکا، نظام سیاسی و دولتشان را قبول دارند، حال خواه به اوباما رأی دهند، یا کلینتون، یا ترامپ – نظام امریکا نیز نظام سلطه است، بوش با صراحت و وقاحت تمام گفت: مردم دنیا یا با ما هستند و یا علیه ما که تروریست محسوب میگردند! اکثریت آنان به مراتب بیشتر از ما میباشد، حال چه کنیم؟ تسلیم رأی اکثریت گردیم؟!
اکثریت مردم دنیا، به لحاظ علمی کشف نموده و میدانند که مثلاً نوشیدنیهای الکلی (مسکرات) بد و مضر میباشند – زنا و لواط بد و مخرب جامعه است – ربا، رشوه، رانت و پارتیبازی، ظلم است و ...، اما آیا اکثریت گرفتار و آلوده به همین کارهایی که خودشان بد میشمرند نیستند؟!
●- حال بفرمایند: اگر رأی اکثریت خلاف عقل و علم بود، چه باید کرد؟ به عقل و علم باید استناد شود و یا به رأی اکثریت؟!
*** - اگر عالَم هستی، خالقی دارد که دارد – اگر مقدرات (اندازهها) را او قرار داده و انسان وضع ننموده است، که چنین است – اگر نظام علیمانه و حکیمانهای بر عالم هستی حاکم است، که هست – اگر عقل و علم آدمی کامل نیست که نیست – و اگر نمیتواند بر تمامی حقایق عالم هستی مالکیت و ربوبیت پیدا کند که البته نمیتواند – پس هدایت الهی لازم است که به دو بخشی تکوینی و تشریعی تقسیم میشود و هدایت تشریعی مستلزم وحی میباشد.
●- سادهتر و خلاصهتر از این نتوانستیم پاسخ دهیم؛ برای اطلاعات و معلومات بیشتر، سایر مطالب مندرج را مطالعه نمایید.
مرتبط:
*- چرا با وجود عقل به دین هم نیاز داریم، جایگاه عقل و دین کجاست،آیا دین کامل کننده عقل است؟ (16 اسفند 1392)
*- درباره ضرورت نبوت؟ خداوند عقل را به عنوان نبی درونی انسان قرارداد، در نتیجه نیازی به پیامبر نیست چون عقل و حس و الهام هر چه را فهمیدند مجزی هستند. (31 مهر 1392)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
لطفاً پاسخ ساده، مختصر و همه فهم بدهید که با وجود عقل و علم، چه نیازی به وحی هست و چرا نمیتوان رأی اکثریت را ملاک قرار داد؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9299.html
- تعداد بازدید : 2859
- 19 تیر 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن