ایکس – شبهه: اگر کسی خدا را باور ندارد، باید سؤال و تحقیق را از جای دیگری شروع کند، نه از افعالی که فاعلش را قبول ندارد؛ و اگر کسی به خدا شناخت و ایمان دارد، نباید عدل خدا را زیر سؤال ببرد و خیالیش از این بابت نیز راحت باشد و بداند که حتی فرض ظلم در مورد خداوند متعال معنا ندارد.
وقتی باور کردیم که عالم هستی مبدأ و معادی دارد که الله جل جلاله میباشد، یقین میکنیم که نه تنها طول عمر در برزخ، بلکه هیچ امری در عدالت او خلل وارد نمینماید. چرا که هر نوع خللی از نقص و نیستی که به خدا راه ندارد؟ او منزه (سبحان) از نیستی، نقص و کاستی است.
پس همیشه باید در سؤالات و شبهات دقت نمود. یک موقع کسی میپرسد که تکلیف این گروه یا آن گروه در برزخ یا قیامت چه میشود؟ خب این یک سؤال منطقی است؛ اما یک موقع کسی میپرسد که آیا به عدالت خدا خلل وارد نمیشود؟! اینجا باید گفت که اگر وارد شود چه میشود؟ خدایی که عادل نباشد، نه تنها ظالم است، بلکه علیم و حکیم نیز نمیباشد، آیا اساساً چنین موجودی میتواند خدا باشد؟! یا فرض نقص و نیستی در علم و حکمت و عدل در مورد خدا جایز است؟!
الف - اما راجع به برزخ. ما اصطلاحاً میگوییم که افرادی تا روز قیامت زنده هستند، اما منظورمان تا پایان دوره حیات در زمین میباشد. و هیچ کس نگفته که به محض پایان این دوره، آناً قیامت برپا میشود. شاید هزار سال یا ده هزار سال فاصله داشته باشد که البته این فاصله و سال تعبیر ماست و نه روزگار مبتنی بر گردش زمین و خورشید. چنان چه خداوند متعال میفرماید در روز قیامت ملائکه و روح در روزی که در حساب شما پنجاه هزار سال است بالا میروند:
«تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» (المعارج، 5)
ترجمه: فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مىروند.
ب- دقت شود بهرهمندی از صواب (کار خیر) و رسیدن به ثواب (پاداش)، به ازدیاد سیب و گلابی نیست، بلکه در اصل به بالا رفتن درجه است. حالا یکی هزار سال پیش از دنیا برود و به واسطه صوابی درجهاش بالا رود و یکی امروز بمیرد و درجهاش بالا رود، چه فرقی دارد؟ مضافاً بر این که این درجات، فیزیکی نیست که محکوم قوانین دنیایی باشد و یا خدا نیز در آن مجبور باشد. او به قابلیت مقام هر بندهاش اشراف دارد و البته با نظر رحمت و کرم نگاه میکند.
چند مثال:
فهم موضوع با بیان چند مثال راحتتر میشود. فرض کنید جوانی 20 ساله از دنیا رفت و خیلی هم مؤمن بود، و فرد دیگری 70 ساله رفت و او نیز مؤمن بود. پس نفر اول به اندازه او فرصت چند دهه عبادت بیشتر را نداشته است، حالا تکلیفش چه میشود؟!
اینجا قوانین الهی، علم الهی، حکمت الهی و عدل الهی تجلی کرده و هر دو را به نتیجه مطلوب میرساند.
یا مثال دیگری بیاوریم: فرض کنید یکی مسجدی میسازد و مردم هزار سال در آن عبادت میکنند و این باقیات الصالحات وی میشود، دیگری هم مسجدی میسازد و پس از یک سال دشمن اسلام و مسلمین بمبی روی آن میاندازد و ویرانش میکند؛ حال آیا بهره او همین یک سال بود؟ از کجا معلوم که همین ویرانی توسط دشمن، آثاری در بیداری مردم داشته باشد که فایدهاش از هزار سال نماز در مسجد باقیمانده نیز بیشتر باشد؟
دقت کنیم که در حساب الهی، همه چیز تعدادی، متری، کیلویی و چرتکهای محاسبه نمیشود، بلکه در اصل «نیّت»ها و میزان خلوص است که در ترازوی میزان قرار میگیرد. چنان چه در آیهای میفرماید از قربانیهای شما گوشتش به من نمیرسد، بلکه این نیت و عمل خاصل و صالح شماست که میرسد.
ج – پس، کافیست باور کنیم که خداوند متعال عادل، عالم، حکیم و البته رحمان و رحیم است و به احدی به اندازه مثقالی ظلم نمیشود. حال او چه میکند و یا چگونه عدالت را برقرار میکند، نه کار ماست و نه مشکلی از ما حل میکند. آن روز «یوم تبلی السرائر» است، یعنی اسرار و پنهانیها بیرون میریزد و آشکار میشود. لذا باید خداشناس و خدا باور و خداپرست بود و به معادل ایمان آورد. کسی که خدا را بشناسد، میداند که از او ذرهای ظلم صادر نمیگردد:
«وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ» (الأنبیاء، 47)
ترجمه: و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مىنهيم پس هيچ كس [در هیچ] چيزى ستم نمىبيند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم.
کلمات کلیدی:
اعتقادی معاد قیام