خداوند برای هر کدام از مخلوقات آفاقی، از ابتدا شرح وظایفی نهاده؛ مثلاً به بادها نهادینه شده تا ابرها رو از کرانههای اقیانوس به این سو وآن سو هدایت کنند و اقصی نقاط زمین را آبیاری کنند و ویا کرات امر گردیدهاند تا از ابتدای خلقت تا انتهای آن با فلان سرعت فلان مسیر را طی کنند و... - حال سؤالم اینه که علی رغم تعیین شرح وظایف؛ آیا خداوند روزانه در کار و بار اینگونه مخلوقات دخالت میکند؛ یا مداخله را واگذاشته به روز بعث (معاد)؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا در قیامت، ابر و باران را محاکمه کند؟ مثلاً بگوید: من فرموده بودم و نهادینه کرده بودم که در این منطقه و در این ساعت و به این مقدار ببار، چرا خلافش را انجام دادی؟! آیا خداوند علیم و حکیم، شرح وظایف تمامی مخلوقات را نهادینه کرده است، به جز انسان؟!
پرسش و مطلب بسیار مهمی مطرح شده است که البته هزاران سال نیز سابقه دارد؛ لذا باید گام به گام توضیح داده شود و چون این مختصر، مجال توضیحات مفصل را ندارد، پس فقط به هر عنوانی، اشارهای میشود تا زمینههای مطالعات بعدی را برای ذهن مساعد نماید.
الف – در یک کنکاش علمی، باید در بکارگیری کلمات، نسبت به معنای واقعی آن دقت داشته باشیم، نه منظورهایی که در ذهن خودمان و یا گفتمانها رایج شده است! به عنوان مثال «مخلوقات آفاقی» یعنی چه؟! چرا در مثال، باد و باران آفاقی شمرده شدند؟! آیا جامدات، حیوانات و ... آفاقی هستند و انسان نیست؟!
آفاق جمع افق است؛ و ممکن است به معانی گوناگونی به کار رود. به عنوان مثال: میشود گفت که وقتی به عالَم هستی توجه میکنیم، یا به خود (نفس = جان = درون) توجه داریم و یا به بیرون خود؛ بنابراین تقسیم میکنیم به "آفاق و انفس" – ممکن است مقصود از افق، به معنای محل طلوع و یا بلندای چیزی باشد، مانند این که بگویید: افق عقل، افق علم.
پس خداوند متعال میفرماید که من نشانههای علم، قدرت، حکمت و مشیت خودم، و تجلی اسمای جمال و جلال خودم را در "خودشان و افقهای بیرون از خودشان"، به آنها [انسان] نشان میدهم، حال خواه افقهای مادی مانند خورشید، ماه و ستارگان که قابل رؤیت هستند باشد، یا افق عقلی، علمی و ... .
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت، 53)
ترجمه: به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در خودشان [درون، جان، عقل، قلب] به ایشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است؛ آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است.
بنابراین، میتوانیم موجودات را به مادی و غیر مادی تقسیم نماییم، که انسان خودش مرکب از هر دو میباشد، جسمش مادی است و روح، عقل و قلبش غیر مادی؛ اما تقسیمبندی به "آفاقی و غیر آفاقی" درست به نظر نمیرسد.
ب – لفظ "دخالت"، برای خداوند سبحان و فعل [کار] او درست نیست، چرا که "دخالت" وقتی مصداق دارد که چیزی مستقل، امری مستقل، کاری مستقل و جریانی مستقل و منفکی وجود داشته باشد و دیگری در آن "دخالت" نماید. مِثل داخل شدن در یک خانه، که خانه چیزیست و داخل شونده چیز دیگری است. یا دخالت در سخن، کار یا امور دیگران توسط دیگران.
حال چه چیزی وجودی مستقل و قائم به خود دارد و یا چه کاری از چارچوب خلقت و مقدرات [اندازههایی که او گذاشته] خارج میباشد؟!
بنابراین، برای خداوند متعال، اسم و واژهی "ربوبیّت" به کار میرود و پرسش اینگونه میشود که «آیا خداوند متعال، پس از خلق و مقدر نمودن – اندازه گذاشتن، همچنان مخلوقاتش را "ربوبیت" مینماید و یا خیر»؟! و البته پاسخ مثبت است. خلقت بدون ربوبیت، معنای جز فنا ندارد. خلقت بدون ربوبیت، بازی و بیهوده و پوچ است، و خداوند علیم و حکیم، منزه (سبحان) از این کارهاست.
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (یونس علیه السلام، 3)
ترجمه: پروردگار شما الله است كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ كار [آفرينش] را تدبير مىكند شفاعتگرى نیست، مگر پس از اذن او؛ اين است خدا پروردگار شما پس او را بپرستيد آيا پند نمىگيريد.
●- ادعای این که «خداوند سبحان، یکبار همه چیز را خلق نموده و مقدرات [اندازههای] هر چیزی را معین نموده و سپس کنار کشیده و دیگر کاری از او بر نمیآید، تا قیامت و بعثت همگان»، و به تعبیری دیگر، «یکبار خلق نموده و یکبار نیز این مجموعه را جمع میکند و قیامت را برپا مینماید و این وسط دیگری کاری ندارد و حتی خودش نیز محکوم مقدرات (اندازهها) و قوانینی است که خودش خلق و وضع نموده است»؛ سابقهی طولانی دارد و مستند آن، دست کم به "قوم یهود" میرسد. آنها بودند که به صورت یک اصل اعتقادی مطرح کردند که "دست خدا بسته است"؛ که البته بطلان این نظریه، هم در کلام وحی تصریح شده و هم به حکم عقل تصدیق میشود.
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» (المائدة، 64)
ترجمه: و يهود گفتند دست خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مىبخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمين براى فساد مىكوشند و خدا مفسدان را دوست نمىدارد.
*- البته خداوند متعال، مانند انسان یا سایر جانداران، "دست یا دو دست" ندارد، بلکه همانگونه که ما میگوییم: دست رحمت، دست قدرت، دست (یا بازوی) علم و ...، میفرماید: هم در اراده و مشیت دستش باز است و هم در انفاق و بخشش «يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ».
●- بنابراین، چنین نیست که خداوند علیم، حکیم، قادر و ربّ (= صاحب اختیار و تدبیر و تربیت کنندهی امور)، یک بار عالم هستی را بر اساس مقدراتی که خود خلق و وضع و اِعمال نموده، آفریده باشد و سپس کنار بکشد تا روز قیامت!
شرح وظایف و ربوبیت
باید دقت کنیم که ذهن به هنگام مطالعه، دچار خلط مبحث نگردد. معین و تدوین نمودن "شرح وظایف" یک امر است و ربوبیت، مدیریت، اجرا، نظارت و ... امور دیگری هستند.
آیا با تدوین و مکتوب نمودن شرح وظایف دولت، مجلس، ادارات، شرکتها و کارخانجات، کار تمام است و سیستم به خودی خود و بدون مدیران، تدبیر کنندگان، چرخانندگان و ... کار میکند؟!
پس، اگر خداوند متعال، بر اساس علم و حکمتش "ابر" را برای بارش خلق نمود و "باد" را برای جابجایی ابرها خلق نمود و به زمین قوهی جاذبه داد و ...؛ معنایش این نیست که آنها میتوانند بدون ربوبیّت الهی، حرکت کنند و در هر نقطهای اثر خود را بگذارند.
سرنوشت
حتی اگر مقصود از تعیین "شرح وظایف"، معین نمودن "سرنوشت" حتی برای یک قطره باران باشد؛ باید دقت نمود که قدمت آن در علم الهی، فرق دارد با اتفاق آن که یک "فعل" است و هر فعلی، "فاعل" میخواهد. بنابراین، خدایی که علم دارد، علمش را با فعلش، "معلوم" میسازد و تجلی میدهد؛ و این همان "ربوبیت" اوست که لحظهای توقف ندارد.
خلقت
خلقت نیز امری نیست که یکبار، بر اساس قوانین معینی اتفاق افتاده باشد، بلکه خلقت یک امر استمراری میباشد. ما گمان داریم که مثلاً در دورهای جامد بودیم، و سپس به نطفه تبدیل شدیم، و سپس به صورت انسان به دنیا آمدیم و یک روزی هم از دنیا میرویم! خیر، چینین نیست، بلکه دائما و دم به دم در هر حال خلقت [مادی و معنوی] هستیم. دست کم در خلقت مادی خود شاهدیم که سلولها به سرعت میمیرند و سلولهای جدید جایگزین میگردند و در یک لقمه نان، هزاران خلقت جدید ایجاد میشود تا به خون مبدل گردد و ... .
هر نفس نو میشود دنیا و ما - بیخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو میرسد - مستمری مینماید در جسد (مولوی)
ربوبیّت
هر فعلی، فاعل میخواهد و به صرف تدوین "شرح وظایف"، هیچ فعلی بدون فاعل، صورت نمیپذیرد. از "حکمتهای خلقت آب"، که میتوان به آن "شرح وظیفهی آب" نیز گفت: سیراب کردن جانداران، مرطوب نمودن هوا، تبخیر و تولید ابر و ... میباشد؛ اما کدامیک از این امور، بدون فاعل صورت میپذیرد؟!
بنابراین، تمامی تحرکاتی که در زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست رخ میدهد، "فعل" است و "فاعل" میخواهد. پس "ربوبیت" میخواهد.
●- شاید کسی بگوید: «فاعل برای نوشتن این کتاب، یا به جوش آوردن آب، "من" هستم»، اما باید دقت نماید که این "من" خودش "فعل خداست"، و هر توان و ارادهای که دارد نیز "فعل خداست" و هیچ کس، و هیچ نیرویی، قائم به خودش نیست و نمیتواند باشد. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
●- ادعای «خدا کاری نمیکند»، کاملاً سیاسی است و از سوی سران قدرت و ثروت در نظام سلطه مطرح شده و میشود، چرا که میخواهند بر انسان ربوبیّت کنند! گناه اصحاب کهف این بود که میگفتند: ما ربوبیت شما را نمیپذیریم، چرا که «رَبُّنَا اللَّهُ – ربّ ما الله است». گناه مسلمانانی که در سرتاسر جهان از خانه، شهر و دیار خود اخراج شده و میشوند، به خاک و خون کشیده شده و میشوند نیز همین است که میگویند: «ما ربوبیّت شما بر خودمان را نمیپذیریم، چون رب ما الله است» و البته شامل نصرت خداوند متعال میگردند، پس رسیدن نصرت الهی، خودش کار و فعل اوست:
«الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ» (الحج، 40)
ترجمه: همان كسانى كه بناحق از خانه هايشان بيرون رانده شدند [گناهى نداشتند] جز اينكه مىگفتند پروردگار (ربّ) ما الله است و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمیکرد، صومعهها و كليساها و كنيسه ها و مساجدى كه نام خدا [الله] در آنها بسيار برده مىشود سخت ويران مىشد و قطعا خدا به كسى كه [دين] او را يارى مىكند يارى مىدهد، چرا كه خدا سخت نيرومند شكست ناپذير است.
انسان و سرنوشت
انسان، موجودی منفک از سایر مخلوقات نمیباشد، بنابراین، مقدرات و شرح وظایف او نیز تعیین شده میباشد و در چارچوب و قوانین همین نظام خلقت زندگی مینماید.
تفاوت انسان با سایر موجودات [فرشتگان، حیوانات، گیاهان، نباتات و ...]، این است که به ایجاب موهبت "عقل"، به او "اختیار" نیز داده شده است و البته اختیارش نیز اجباری و در عرصهی "انتخاب" میباشد، آن هم محدود.
انسان میتواند اختیار کند که ساعاتی از شب را بیدار و فعال باشد، اما نمیتواند اراده و انتخاب کند که "امشب به صبح نرسد"! آدمی میتواند به اختیار خود، بین آب گوارا و آب متعفن یا زهر، یکی را برای نوشیدن انتخاب نماید، اما نمیتواند بگوید که "چون من زهر را انتخاب کردم، اثر آب را بر من داشته باشد»! آدمی میتواند به اختیار خودش، ألههای کاذب را معبود خود بگیرد و به بندگی آنها مشغول شود، و یا "ولایت و سرپرستی و دوستی" کفار و ظالمان را برای خود انتخاب کند و برگزیند، اما در نتایج و عواقب سوءاش، دیگر اختیار ندارد. نمیتواند بگوید: «من اسلام معاویهای و یزیدی و امریکایی را ترجیح دادم و برگزیدم، تا به اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، و سعادت دنیا و آخرت برسم» - نمیتواند بگوید: من به انتخاب خودم، این سفیه، جاهل، متکبر و ظالم را برای مدیریت جامعه برگزیدم، تا با عقلانیت و تدبیر او، رشد نمایم!
پس، بخشی "جبر" است و بخشی "اختیار"، چنان که امام صادق علیه السلام در مورد "جبر و اختیار" فرمودند:
«لا جَبْرَ وَلا تَفْوِيضَ، وَلكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» - نه جبر [محض] است و نه اختیار (واگذاری محض)، بلکه امری بین این دو امر است. (اصول کافی / ترجمه مصطفوی؛ ج 1، ص 224)
●- بنابراین، سرنوشت آدمی، به عوامل جبری و نیز عوامل اختیاری بستگی دارد، مانند به دنیا آمدن یا مرگش جبریش از یک سو، و نیز رعایت یا عدم رعایت بهداشت و سلامت اختیاریاش، از سویی دیگر.
از اینرو، شاهدیم که بخشهای بسیار مهم و تعیین کننده در سرنوشت، چه در کلام وحی و چه در عقل و علم آدمی، مشروط به "اگر" میباشد. "اگر" باران ببارد و یا کشت آبیاری شود، محصول میدهد – "اگر" تحصیل علم کنید، با سواد و عالِم میشوید – "اگر" همت و تلاش مناسب داشته باشید، مشکلات را پشت سر میگذارید - "اگر" نماز (صلاة) را اقامه کنید، به رحمت بیکران الهی وصل میشوید – "اگر" مؤمن باشید و عمل صالح نیز انجام دهید، به حیات طیبه در دنیا و فلاح ابدی در آخرت میرسید – "اگر" از دین خود برگردید، به خدا آسیبی نمیرسد، بلکه قوم دیگری را جایگزین شما میکند – "اگر" استغفار و توبه کنید، بخشوده خواهید شد و ... .
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» (محمد صلوات الله علیه و آله، 7)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! "اگر" خدا را [دین خدا را] يارى كنيد، ياريتان مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد.
بنابراین، بخش اعظم و تعیین کنندهای از سرنوشتها، مشروط به این "اگر"ها، متغیر میگردند؛ مانند سرنوشت کافری که مسلمان شود و غافلی که تفکر، تعقل، توکل، توسل، دعا، استغفار، توبه، نماز، قرآن، صدقه و ... روی آورد؛ و اگر امکان این تغییر در سرنوشت وجود نداشته باشد، ارسال انبیا و اولیا علیهم السلام، نزول وحی، دعوت، تعلیم، تربیت، اراده، عمل ... و در نهایت معاد و پاداش و کیفر، همه بیمعنا و بیاثر خواهند بود!
علم خدا
برخی گمان میکنند که چون خداوند متعال علم دارد و علمش به همه چیز از گذشته، حال و آینده احاطه دارد، پس دیگر "اختیار" نقشی در انتخابها و ارادهها ندارد! گمان میکنند که "علم خدا"، نوعی جبر را بر انسان حاکم مینماید! گمان دارند که تغییر جهت نیز جبری است!
این تصور درست نیست و ناشی از محدود کردن "علم" خداوند سبحان میباشد. خداوند متعال میداند که به بندهاش چه داده، چه توانیهایی دارد، چه اختیارها و یا اجبارهایی دارد، از نعمات عقل، علم، وحی، اختیار، انتخاب و ... که به او موهبت نموده، چگونه با اختیار خودش استفاده میکند، کدام راه را بر میگزیند و به چه نتیجهای میرسد. پس، "علم" او "معلوم" میشود، نه این که مجبور میسازد.
مثال: اگر کارشناس هواشناسی، علم داشته باشد که فردا باران میبارد و ببارد، "علم او معلوم" شده است، نه این که علت بارش باران "علم او" بوده است و باران به خاطر علم او باریده است و یا علم او، باران را مجبور به باریدن کرده است! خیر، علل بارش باران چیزهای دیگریست، و خداوند متعال به همان علل [که آن را نیز خودش خلق نموده و قوانین مترتب بر آنها را وضع نموده] نیز علم دارد. لذا میفرماید: «اگر ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید، به رشد، کمال و سعادت ابدی میرسید – و اگر کفر بورزید و به فساد و ظلم روی بیاورید، به هلاکت و عذاب میرسید»، یعنی هر کدام از این علل را بر گزینید، معلول خودش را دارد. و علم دارد که آدمی با اختیار خودش، کدامین را بر میگزیند.
●- پس خداوند متعال به همه چیز علم دارد [چرا که خودش خلق کرده است]، علمش را نیز "با خلقت و ربوبیت خود" معلوم میکند [تجلی میبخشد]؛ پس خلقت و ربوبیت الهی، انقطاع و فاصله ندارد؛ پس او همیشه "فاعل" است.
مرتبط:
●- آیا خدا تو جهان دخالت میکنه یا نه، بلکه جهان خودش میچرخه؟ (30 مرداد 1396)
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
خداوند برای هر کدام از مخلوقات آفاقی، از ابتدا شرح وظایفی نهاده؛ مثلاً برای باد تعیین نموده که کجا بوزد ...، سؤال این است که آیا در این میان در امور دخالت میکند، روزانه به کاری است، یا به آخرت واگذار نموده است؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10113.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 1282
- 10 دی 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید معاد