ایکس – شبهه / پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نوجوانان تیزهوش هستند، پس بفرمایید ؛که چون سؤال غلط است، هیچ گاه به پاسخ درست نخواهی رسید، از این رو، همیشه باید باید در ساختار سؤال فکر کرد و آن را درست مطرح کرد. همانطوری که مشهور است نصف معالجه در شناخت درست درد است، باید قبول کرد که همیشه بیش از نصف پاسخ، در خود سؤال است، منتهی باید درست طرح شود، یا خوب به آن توجه کرد.
به عنوان مثال: وقتی کسی میپرسد: «پس خدا چگونه به وجود آمده؟»، یعنی میگوید: او نبوده و بعداً به وجود آمده و حال دنبال چگونگی آن است! یعنی میگوید: او خودش هم مخلوق و مصنوع است – یعنی میگوید: حدوث (پیدایش) به او راه یافته، پس طبعاً و قطعاً عدم (نیستی) هم به او راه دارد، چنان چه فرض کرده قبلاً نبوده است.
خب، موجودی با این توصیفات، اصلاً خدا نیست که پرسیده شود "این خدا چگونه به وجود آمده است". او هم مخلوقی است مثل سایر مخلوقات که قبلاً نبوده و بعداً پدید آمده است.
پس، خدا هستی و کمال محض است، لذا به او چه در گذشته و چه در آینده، نقص و نیستی راه نداشته و راه نمییابد. او ازلی است، یعنی چنین نیست که قبلاً نبوده و بعداً به وجود بیاید – او ابدی است، یعنی چنین نیست که الان باشد، اما در آیندهای دور یا نزدیک، زوال و نیستی به او راه یابد. او هستی و کمال محض است، یعنی وجودش نیاز به دیگری نداشته و ندارد که به وجودش آورد و یا در ادامه حیات، به او فیض رساند و کمکش کند. وجود او معلول نیست که علت بخواهد.
اما طبیعی است که بگوید هستی محض و چگونگی ازلیت آن را نمیفهمم؟ آن وقت باید آرام آرام و در حد کشش خود، مطالعه کند؛ باید بفهمد که اساساً ذات هیچ چیزی و حتی وجود خودش قابل شناخت نیست و همه چیز به نشانهها (اسمها)یش شناخته میشود – باید به بحث وجود و اقسام آن وارد شود، که مثلاً بداند که وجود، یا "واجب" است و یا "ممکن" – اگر از ممکناب بود، یعنی نسبت بودن یا نبودنش مساوی بود، آن وقت باید عامل و علت بیرونی برای پیدایشش وجود داشته باشد، اما اگر "واجب الوجود" بود، دیگر علت و عامل بیرونی نمیخواهد، نیست نبوده که بودش علت بخواهد. اگر معلول بود، حتماً علت میخواهد و اگر خود علت غایی بود، دیگر معلول نیست که علت بخواهد و ... .
بفرمایید هر چه که میبینی و میشناسی، معلول و پدیده هستند، سابقه نیستی و آینده عدم به آنها راه داشته و دارد. اما همه یک چیز را نشان داده و اثبات میکنند، و آن این که عامل پیدایش، خودش باید غیر از پدیدهها و مخلوقات خودش باشد. پس اگر همه حادث، فقیر، محدود و نیازمند هستند، او نیست و اگر همه پدیدآورنده دارند، پس خود پدیدآورنده، دیگر پدیدآورنده ندارد... و سایر مباحث توحیدی که در فلسفه (بحث وجود) و کلام (مباحث اعتقادی) مطرح است.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه