پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نه "علم" فقط یک کلمه است و یا میشود آن را به یک یا دو موضوع محدود و خلاصه نمود و نه "تزکیه" که موضوعش "انسانسازی" میباشد و انسان محدود نیست؛ و البته این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و در جهت رشد و کمال، تفکیک آنها صحیح نمیباشد.
علم:
عالَم، یعنی نشانهها (آیات و اسماء)، و "عِلم" یعنی نشانه شناسی، و هر نشانهای، حتماً هدف و مقصدی را نشان میدهد، پس چون هر چه هست نشانه است، همه یک جهت را نشان میدهند « وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ» - « وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ».
بنابراین، هر چه آدمی به صورت حصولی یا حضوری بیاموزد، مصداق "عِلم" میباشد، از مکیدن شیر در نوزادی با چشم بسته گرفته، تا پیچیدهترین علوم؛ و البته والاترین مرتبهی علم، همان شناختن هدف، مقصود، مقصد و صاحب نشانه میباشد، یعنی "الله جلّ جلاله". لذا فرمود: « فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ – پس بدان که در حقیقت الهی جز الله نیست / محمد صلوات الله علیه و آله، 19».
●- اگر به این آیهی مبارکه دقت شود، ظرایف بسیاری دارد؛ نمیفرماید: علم پیدا کن که او الله است؛ برو خداشناس بشو و ...؛ چرا که حقیقت خداشناسی، عقلی و فطری میباشد و در وجود همگان نهادینه شده است؛ بلکه تأکید بر شناخت مقولهی "الوهیت" شده است و این که انسان بداند، "الهی = پرستیده و قابل پرستشی" جز او نیست.
این جهت و تأکید برای چیست؟ برای این که بسیاری از انسانها، به وجود خداوند متعال، آفریدگاری او، علم، حکمت و قدرت او علم دارند، اما در مقام عبادت و بندگی، "إلههای" دروغین درونی (نفس) و بیرونی (هر طغیانگری) را بندگی میکنند!
« أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا » (الفرقان، 43)
ترجمه: آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى توانى] ضامن او باشى؟!
پس، برای کسی که هوای نفس و یا غیر از او را إله گرفته است، علوم نبوی، وحی، و معلمی چون رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، کتابی چون قرآن مجید و هیچ درس و بحثی، کارساز نمیگردد.
ابلیس لعین، خداشناس بود - بلعم باعور، خودش از عرفای قوم حضرت موسی علیه السلام بود و سامری گوسالهساز، حتی به علوم غریبه نیز دست یافته بود! و هم چنین است وضعیت نوع بشر؛ چنان که در آیاتی میفرماید: کفار نیز آفریدگاری او را تصدیق میکنند – و یا در آیاتی میفرماید: مشکل آنها در شناخت خالق نیست، بلکه معاد را باور ندارند!
بنابراین، "عرفای حقیقی" (نه این دکانهایی که به نام عارف و عرفان باز شده است)، به این علم و معرفت رسیدهاند که "الهی، معبودی و ربّی"، که قابل اطاعت و عبادت باشد، جز او نیست. حال خواه تحصیلکرده باشند و فلسفه و تفسیر و ... خوانده باشند، خواه به عقل، قلب و فطرت خود رجوع کرده باشند.
کتاب:
کتاب علمی، هر چه که باشد، بیان و شرح کلامیِ عالمِ خلقت است، اگر چه قرآن کریم باشد. لذا فرمود: « وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ – و نازل کردیم بر تو، این کتاب را که روشنگر (تبیین کنندهی) همه چیز است / النّحل، 89».
"انسان" خودش نه تنها یکی از این همه چیز است، بلکه تمامی عالم هستی در او پیچیده شده است، لذا کتاب قرآن مجید نیز کتاب انسانشناسی است، چنان که فرمود:
« لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (الأنبیاء، 10)
ترجمه: در حقيقت ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد (ذکر) شما در آن است آيا نمىانديشيد!
بنابراین، چه انسان کتاب قرآن را قرائت نماید، چه کتاب هستی [زمین و آسمان و هر چه در آن است] را بخواند و چه کتاب وجود خودش را بخواند، به شرط آن که همه را به عنوان نشانه و اسم رب بخواند [اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ]، به علم وحدانیت او در ربوبیت و الوهیت دست مییابد، و هر چه بیشتر بخواند، بیشتر میشناسد، اما مهم این است که به این علم، ایمان نیز بیاورد.
علم فقه و احکام:
علم فقه و احکام، همان علم "حقوق" است، در چارچوب عبودیت و بندگی خداوند متعال. حقوق مدنی، حقوق کیفری، حقوق جزایی، حقوق تجارت، حقوق بین الملل و ... در سایر مکاتب و جوامع، در اسلام به حکم خداوند متعال تدوین و ابلاغ شده که امروزه به آن "علم فقه" میگویند.
تمامی "بایدها و نبایدها = احکام"، مبتنی بر حقوق است، یعنی ابتدا یک حقی تعریف میشود، سپس برای رعایت و تحقق آن، "بایدها و نبایدهایی" وضع و ابلاغ میگردد. اما، مسئله این است که چه کسی جز همان "حقِ علیم، حکیم، قادر و مالکی" که "به حق" خلق نموده و اندازهها (قَدَرها) را او گذاشته، میتواند این حقوق را تعریف، وضع و ابلاغ نماید؟!
●- علم حقوق، علم جامع و سنگینی است، همگان نمیتوانند فرا بگیرند، آشنایی تخصصی با آن، دست کم دو دهه زمان کامل میخواهد. از این رو در اسلام فرمودهاند: اصول دین تحقیقی است، اما در فروع دین، میتوانید تحصیل و تحقیق نموده و مجتهد شوید، و یا از مجتهد تقلید نمایید. درست مثل آن است که گفته شود: عقلانیت و شناخت ضرورت حفظ سلامتی بر همگان واجب است، اما در چگونگی آن میتوانند به متخصص در پزشکی، روانشناسی، داروسازی، تغذیه و ... رجوع نمایند.
پس، آن چه از احکام بر هر کسی واجب است بداند، همان چیزهایی است که با آن سر و کار دارد، نه تمام احکام، که آن کار مجتهد و فقیه میباشد.
به عنوان مثال: هر کسی باید بداند که نماز واجب است و نماز صبح دو رکعت است و زمانش از اذان صبح تا طلوع آفتاب میباشد، و در این امر، از هیچ مجتهدی تقلید نمیکند؛ اما ضرورت ندارد که همگان احکام حج را بدانند، مگر آن که مستطیع و عازم شوند. هر کسی باید بداند که "سرقت"، زشت، جرم و گناه است؛ اما لزومی ندارد که همگان مانند یک حقوقدان و یا مجتهد، تمامی احکام آن را بداند.
بنابراین، آن دسته از مؤمنان، اهل تقوا و تزکیه که به نظر ما درس ناخوانده و بیسواد بودهاند، احکام مبتلابه خود را میدانستند، ولی فقیه و مجتهد نبودند.
تزکیه:
بنابراین، "علم" از یک سو مقدمه است، و از سویی دیگر مکمل؛ اما همین علم میتواند خودش «حجاب اکبر» گردد، یعنی بزرگترین و ضخیمترین پرده و مانع، برای رشد و کمال.
پس، "تزکیه" لازم میآید، علم نیز برای شناخت بیشتر چگونه "تزکیه" نمودن مفید میگردد.
"تزکیه"، یعنی پاک نمودن خود از آلودگیهایی که مانع از رشد، کمال و تقرب میگردد.
آدمی، به محض آن که متوجه شد خطری چشم و بینایی او را تهدید میکند، از نزدیک شدن یا ارتکاب آن پرهیز مینماید، چنان که کسی به خورشید مستقیم نگاه نمیکند – و یا اگر دید غباری برای دیدن او مانع و مزاحمت ایجاد کرده است، آن را برطرف میسازد و چشمش را پاک میکند، تا درست و بهتر ببیند – همین طور است اگر ببیند دستش بسته یا آلوده شده است. تزکیهی نفس نیز همینگونه است.
حال آیا کسی که به مدرسه، دانشگاه، حوزهی علمیه نرفته باشد و در علوم گوناگون تحصیل ننموده باشد، اقدام به تمیز کردن چشم خود و یا برطرف نمودن موانع نمیکند؟! چرا، و البته که هر کس دانش بیشتری داشته باشد، مراقبت بیشتر و عملکرد بهتری دارد.
پس، مهم این است که "علم" [چه فیزیک و شیمی باشد و چه علم به علوم و احکام اسلامی (اصول و فقه) نزد چه کسی است و او چگونه از این ابزار بهره میبرد؟!
نکته:
اگر چه کفر و شرک، چه به شکل سنّتی (بت یا طاغوت پرستی)، و چه به شکل مدرن (ایسمها)، همه از جهالت سرچشمه گرفته و خرافه است؛ اما در هر حال "نظام سلطه"، با رشد علمی در علوم طبیعی و صنعت (تکنولوژی)، تحقق اهدافش را پی میگیرد.
امروزه امریکا در حال مطالعه و ساخت بمبی الکتریکی است که از راه دور، بدن انسان را دچار خارش و ... مینماید و اعصاب او را مختل میکند! آیا این سلاحهای پیچیدهی کشتار جمعی، بمبهای شیمیایی، نوترونی، الکتریکی، الکترونیکی و ... بدون علم ساخته شدهاند؟! و یا این روشهای پیچیده در "جنگ نرم"، در جبهههای فرهنگی، اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، روانی، تبلیغاتی و ... بدون علم تدوین شده و اجرا میگردند؟! آیا سلطه از طریق گسترش امکانات ارتباطی و تبلیغاتی، با بهره گرفتن از علوم الکترونیک و امواج صوتی و تصویری و نیز شناخت انسانها، احساسات، عواطف، روان و بافتهای فرهنگی و اجتماعی، بدون علم میباشد؟!
●- پس، همه علم است، منتهی در اختیار "عاقل" قرار نگرفته است! و نقش و اثر تزکیه، همین برداشتن پردهها، غبارها و زنگارهای ضخیم، از روی عقل و قلب میباشد؛ و البته این نیز خودش علم است و عمل به آن علم میخواهد؛ ولی نه الزاماً علمی که در کتاب و مدرسه کسب میگردد.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد (حافظ)
و البته خداوند متعال به کسی که بخواهد علم بیاموزد، با اسباب و طرق گوناگون علم میآموزد، و برای کسی که تقوا را پیشه کرده است، راههای خروج و نیز تمیز حق و باطل (فرقان) را نشان میدهد و کسی را که مایل به هدایت شدن میباشد را هدایت مینماید.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا میشود بدون علم تزکیه نمود؟ چطور است که بعضی درس دین نخواندهها عارف بزرگ میشوند؟ یا پدر بزرگها و مادر بزرگهای متقی؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9196.html
کلمات کلیدی:
گوناگون علم