ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: قانون یا اصل «علیت»، یکی از بدیهیات اولیه عقلی است. لذا گفتهاند چنان برای عقل بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. چنان چه حتی دلیل آوردن برای اثبات اصل علیت، خودش گواه بر بدیهی بودن آن است، چرا که ذکر دلیل یا دلایل در اثبات یا نفی، خودش بر اساس برهان علیت میباشد. برای اثبات، متوسل به اصل علیت شده و میگوید: این اصل، معلول این علت و یا این علت، دلیل این معلول میباشد.
علیت، اصلی است که در مقولهی «وجود» بحث میکند. علیت میگوید: وجود یا خودش هستی محض و کمال محض است و در نتیجه نقصی در او نیست که اکمالش (پیدایش آن چه نیست) نیاز به غیر داشته باشد (واجب الوجود)، و یا چنین نیست، بلکه امکان «عدم و وجود» آن مساوی است، پس پدید آمدنش، حتماً علّتی دارد که سبب پیدایش آن شده است(ممکن الوجود).
همین اصل بدیهی عقلی است که نه تنها سبب اکتشافات علمی میگردد، بلکه سبب هر فعل و کاری است.
به عنوان مثال: حتی اگر یک انسان عوام در اعصار قدیم، نیاز به شکار پیدا میکرد، سر چوب یا سنگی را تیز میکرد و نیزهای میساخت و به سوی شکار پرتاب میکرد، یا اگر نیاز به گرما و حرارت یا روشنایی داشت، آتشی بر میافروخت، چرا که بر اساس همین اصل بدیهی عقلی، میدانست، نه حیوان به خودی خود شکار میشود، نه سر نیزه بدون پرتاب به حرکت در میآید، نه هوا یا آب به خودی خود گرم میشود، پس پدید آمدن هر چیزی علتی میخواهد.
چنان چه شما وقتی خواستید همین سؤال را مرقوم و ارسال نمایید، به سراغ علل مختلف پدیدههای متفاوت رفتید، مثل تصور ذهنی سؤال، ادبیات فارسی، جملهسازی، کِیبرد، مانیتور، اینترنت و ...، یعنی میدانید که تا سلسله علل فراهم نگردد، معلول مورد نظر «بیان و انتقال سؤال» نیز پدید نمیآید.
پس، هر پدیدهای معلول است و علتی دارد. همان علت خودش یک پدیده است و علت دیگری دارد، و ... .
دور و دلیل ابطال آن:
دور یعنی وجود دو چیز با واسطه یا بیواسطه، متوقف بر یک دیگر باشد. به عنوان مثال اگر کسی بگوید: من در صورتی این شهر را خواهم شناخت که آن شهر را شناخته باشم و در صورتی آن شهر را خواهم شناخت که این شهر را شناخته باشم، میشود «دور» و در نتیجه هیچ یک را نخواهد شناخت. اگر گفته شود: «الف» در صورتی پدید میآید که «ب» پدید آمده باشد و «ب» نیز در صورتی پدید میآید که «الف» پدید آمده باشد، میشود «دور» و بدیهی است که هیچ یک پدید نخواهند آمد. چرا که تقدم شیء بر خودش لازم میآيد و تقدم هر چيزی بر خودش، محال و غير ممکن است»، لذا «دور» به حکم عقل باطل است.
به بيان ساده و روشن؛ وجه بطلان دور اينست که وجود و تحقق هر كدام، مشروط به ديگرى است. و چون شرط هيچ كدام تحقق قبلى ندارد، پس نتيجهی چنين اشتراطى اين مىشود كه هيچكدام محقق نگردند.
تسلسل و دلیل ابطال آن:
اما تسلسل، یعنی پشت سر هم بودن. یعنی بگویند: بله، سلسله علت و معلول در پدیدههای عالم وجود دارد، اما غیر متناهی است و نقطهی پایانی برای این سلسله علل متصور نمیگردد و وجود ندارد.
تسلسل نیز به حکم عقل ابطال میگردد، چرا که لازم میآید در نهایت تمامی حلقههای این سلسله معلول باشند. اگر گفته شود که یک حلقهی آخری تصور میکنیم، پس دیگر تسلسل نیست و اگر بگویند هیچ خلقهی آخری تصور نمیکنیم، همه حلقات در ذات خود معلول هستند. لذا باید ختم به علتی گردد که او دیگر ذاتاً معلول غیر نباشد. لذا به آن، علت العلل یا علت غایی یا علت تامّه گفته میشود که سلسله علت و معلولها به او ختم میگردند.
اگر چه در مثال نقص است، ولی شما به هر امری که نگاه کنید، همین طور است. به دنبال فراهم نمودن علل میروید تا معلول مورد نظر حاصل گردد و اگر قرار باشد این سلسله ختمی نداشته باشد، هیچ گاه هیچ منظوری حاصل نمیگردد.
به تعبیر فلسفی: «تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول، وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است؛ بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی نهایت وجود دارند، لازم میآید که بینهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بی آن که آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است.» (استاد دینانی، قواعد کلی در فلسفه اسلامی، ج 1، ص 160)
یا به تعبیر دیگری گفته میشود: همه چیز «ممکن الوجود» است، یعنی نسبتش به عدم و وجود برابر است، لذا پیدایش آن علتی بیرونی میخواهد، چرا که هستی عین ذاتش نیست؛ در نتیجه این سلسله باید ختم شود به «وجودی» که هستیاش عین ذاتش باشد و نیاز به غیر نداشته باشد تا سبب پدید آمدنش گردد، او میشود «واجب الوجود».
البته بحث «وجود» و اقسام آن (ممکن الوجود و واجب الوجود) و بالتبع برهان علیت و ابطال دور و تسلسل، از مباحث بسیار گستردهی حکمت (فلسفه) است که در این مختصر به صورت اجمال اشاره شد.
کلمات کلیدی:
گوناگون