در حالی که خدا همه جا هست، پس چرا خود را در محضر او نمیبینیم؟ لطفا پاسخی در حوزهی معرفت شناسی، ولی ساده بیان نمایید. (تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا باید مفهوم "خدا همه جا هست" را درست درک نماییم. آیا جاهای مخلتف، مکانهای متفاوت، فضاهای گوناگون [اگر چه به هم پیوسته] وجود دارند و خداوند در (داخل) همه آنها هست؟! در این صورت خداوند متعال تجسم شده است! محدود شده است! چیزی در نظر گرفته شده که بزرگی و عظمتش فیزیکی است، و در هر حال داخل چیز دیگری (عالم هستی) قرار گرفته است! و چنین موجودی اصلاً خدا نیست.
"خداوند سبحان همه جا هست"، یعنی هستی فقط اوست و هر چه هست، تجلی هستی اوست، تجلی اسمای اوست، بنابراین جایی خالی از خدا، قابل تصور هم نیست، چه رسد به وجود داشتن.
عالم هستی و هر چه در آن است، خلق خدا و مِلک و مُلک خداوند است؛ هستی همه، قائم به اوست و او مثل چیزی نیست، و چیزی هم مثل او نیست؛ چرا که او خالق است و هر چه هست، مخلوق اوست:
«الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا» (الفرقان، 2)
ترجمه: خداوندی که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست، و فرزندی برای خود انتخاب نکرد، و همتایی در حکومت و مالکیّت ندارد، و همه چیز را آفرید، و به دقّت اندازهگیری نمود!
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (الشوری، 11)
ترجمه: او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله [= بوسیله همسران] زیاد می کند؛ هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!
پس چرا خود را در محضر او نمیبینیم؟
اگر دقت نماییم، در اینجا بحث از چگونگیها و چراییهای "دیدن ما" میباشد، نه از وجود خداوند سبحان و احاطهی همه جانبهی او به تمامی مخلوقاتش.
با همین دقت کوتاه به پرسش، پاسخ بسیاری از پرسشها داده میشود؛ چرا که به من توان، اختیار، اراده و اجازه داده شده که هر چه را بخواهم ببینم، و حتی هر چه را هر گونه که بخواهم ببینم! چنان که یکی مجسمهی دستساز خودش را "إله" را میبیند، طاغوت زمانش را "إله" میبیند، حتی گوساله و مجسمهی گوساله را "إله" میبیند، اما "إله العالمین" حقیقی را اصلاً نمیبیند!
●- به این زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، تا شعاع وسعت دید خود نگاه کنید؛ حتی نمیتوانید آن چه را میبینید، به شمارش درآورید؛ سپس چشم خود را با همین پلکهای کوچک و نازک ببندید، دیگر هیچ چیزی را نمیبینید! آیا آنها نیستند، یا شما نمیبینید؟ آیا مانند یک کور نمیبینید، یا چشم دارید، میتوانید ببینید، اما نمیخواهید ببینید؟!
●- روز روشن است و تابش خورشید، زمین و هر چه در آن هست را نورانی و روشن کرده تا شما ببینید؛ حال وارد عمق غاری تاریک شوید. هم خورشید هست، هم نیمکره روشن است و هم شما چشم دارید، اما خود را از شعاع نور و روشنایی خارج کردهاید.
نور و ظلمت:
مسئله نور و ظلمت در قرآن مجید و حدیث و معارف اسلامی همین است. نور، خودش روشن است و روشنی بخش است، «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، همه چیز به نور خدا روشن میشود، چون هستی را از او گرفته و از ظلمات نیستی خارج شده است؛ اما اگر کسی چشمش را ببندد، یا پرده و مانعی مقابل دیدگان خود قرار دهد، دیگر نمیبیند – یا اگر برای رسیدن صدا به گوشش، مانع بگذارد، دیگر نمیشود – و یا اگر مسببات زنگار بستن قلبش را ایجاد و فراهم نماید و قلبش را محجوب به حجب ظلمانی کند، دیگر نه میفهمد و نه باور میکند؛ پس به جز حیات نباتی و حیوانی، برایش چیزی باقی نمیماند. البته وضع چنین کسی، از جماد، نبات و حیوان نیز بدتر میشود، چرا که آنها نیز از شعور و معرفت خود برخوردارند، اما این انسان همه چیز دارد و غفلت میورزد! لذا فرمود:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [= عقلها]یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند، و) نمیفهمند؛ و چشمانی که با آن نمیبینند؛ و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند! (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)!
اهمیت و نقش توجه:
بنابراین، همه چیز به "جهتِ توجه" آدمی بر میگردد. حتی در ظاهر، اگر توجهتان را به چیزی معطوف ننمایید و یا به هر دلیلی متوجه آن نشوید، آن را نمیبینید. مثل این کوههای شمال تهران میماند که به رغم بزرگی و کشیدگی، اگر توجه نکنید، گویی نمیبینید. آیا شما در هر لحظه، متوجه مغز و قلب، یا خون جاری در رگهای خود هستید؟! آیا مردم عادی نیز زمین و آسمان، ستارگان و کهکشانها را همانگونه میبینند که دانشمندان، متخصصان و محققان میبینند؟!
*- بتپرستان در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام (مانند سایر ادوار)، چندین گروه بودند، چرا که مشرکین هرگز به وحدت نمیرسند! یگ گروه گفتند: بتهای دستساز إله هستند، یک گروه گفتند: ستارگان آسمان – یک گروه گفتند: ماه بزرگتر است، و گروه دیگر گفتند: خورشید از همه بزرگتر است!
حضرت ابراهیم علیه السلام، در مقام پاسخ، ابتدا به عظمت و بزرگتری خالقی که این همه را خلق کرده است اشاره ننمود، بلکه ابتدا به "توجه" خودش اشاره نمود و سپس به موضوع یا مورد توجهش که "فاطر" میباشد متذکر گردید و فرمود:
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: من روی خود را به سوی (متوجه) کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم!
غفلت:
نقطهی مقابل "توجه" به حقایق و واقعیتها، "غفلت" از آنهاست، پس سبب اصلی ندیدن خود در محضر ربوبی، در حالی که عالم در محضر اوست، همان "غفلت" میباشد.
"غفلت" یعنی توجه تو چنان معطوب و جذب چیزهای دیگری شده باشد، که از آن چه باید به او توجه کنی، غافل مانی! حال موضوع هر چه که باشد. مثل کسی که چنان محو کتاب در حال مطالعه یا فیلمی که میبیند شده، که نه تنها صدای زنگ یا تلفن را نمیشنود، بلکه حتی خودش را نمیبیند و متوجه گرسنگی یا تشنگیاش نیز نمیشود.
بدیهی است که وقتی تمام توجه، به مظاهر و مطامع زندگی دنیوی جلب و جذب شد، دیگر نه اول دیده میشود و نه آخر – نه خدا به یاد میآید و نه معاد و روز دیدارِ با معبودِ محبوب؛ و البته هیچ آیه و نشانهای نیز سبب تذکر (یادآوری) آنان نمیگردد:
«إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ» (یونس علیه السلام، 7)
ترجمه: كسانى كه اميد به ديدار ما ندارند و به زندگى دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافتهاند و كسانى كه از آيات ما غافلند.
اطمینان قلب:
آدمی نیازمند و گرفتار و عاشق امنیت، رشد و کمال است، لذا توجهش به چیزی جلب میشود که امنیت خود را در آن میبیند و آن را مایهی پایان یافتن اضطراب و اطمینان قلب خود قلمداد مینماید، و البته ممکن است که در مصداق خطا کند! لذا فرمود: چون هر چه هست، مخلوق، نیازمند و فانی میباشد، به غیر از الله جلّ جلاله که باقی است، پس چیزی جز توجه و یاد خدا، سبب امنیت جان و اطمینان قلب نمیگردد، و این "توجه و آرامش"، فقط از آن مؤمنان به اوست:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرّعد، 28)
ترجمه: همان كسانى كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد.
بنابراین، تا "توجه" ننماییم، نه میبینیم، نه میشنویم، نه میشناسیم، نه دوست میداریم، نه بدمان میآید، نه به سوی چیزی میرویم و نه از چیزی دوری میگزینیم. چرا فرموده است که همزمان با تغییر و سرآغاز افقها، نماز را برپا دارد؟ چون نماز "ذکر – یادآوری و توجه" است و آدمی با توجهش وصل میشود. "صلاة" همان وصل شدن است.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
در حالی که خدا همه جا هست، پس چرا خود را در محضر او نمیبینیم؟ لطفا پاسخی در حوزهی معرفت شناسی، ولی ساده بیان نمایید.
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9674.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3219
- 14 اسفند 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید