بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
امیرالمؤمنین، امام علیه علیه السلام؛
نهج البلاغه، خطبه قاصعه (234 در برخی نسخ) - با استفاده از برگردان (ترجمۀ) حجت الاسلام انصاریان
تعصبهای ناروا
وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فَما وَجَدْتُ اَحَداً مِنَ الْعالَمينَ يَتَعَصَّبُ لِشَىْء مِنَ الاَشْياءِ اِلاّ عَنْ عِلَّة تَحْتَمِلُ تَمْويهَ الْجُهَلاءِ، اَوْ حُجَّة تَليطُ بِعُقُولِ السُّفَهاءِ، غَيْرَكُمْ فَاِنَّكُمْ تَتَعَصَّبُونَ لاَمْر لا يُعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَ لا عِلَّةٌ.
حقّاً دقت کردم احدی از جهانیان را نیافتم که نسبت به چیزی تعصّب ورزد، مگر آنکه ظهور آن تعصّب را علّتی بوَد که حقیقت را بر جاهلان مشتبه کند، یا امری که به غلط به عنوان حجّت به اندیشه نفهمان چسبد، جز شما که تعصبتان را سبب و علّتی نیست .
اَمّا اِبْليسُ فَتَعَصَّبَ عَلى آدَمَ لِاَصْلِهِ، وَ طَعَنَ عَلَيْهِ فى خِلْقَتِهِ، فَقالَ: اَنَا نارِىٌّ وَ اَنْتَ طينىٌّ.
ابلیس به خاطر ریشه خود که از آتش بود بر آدم تعصّب ورزید، و او را نسبت به خلقتش سرزنش کرد، و گفت: من از آتشم و تو از خاکی.
وَ اَمَّا الاَغْنياءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الاُمَمِ،
اما ثروتمندان نازپرورده امتها،
فَتَعَصَّبُوا لاِثارِ مَواقِعِ النِّعَمِ، فَقالُوا: «نَحْنُ اَكْثَرُ اَمْوالاً وَ اَوْلاداً، وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبينَ».
به نعمتهای فراوان خود تعصب به خرج دادند، و گفتند: «اموال و اولادمان از همه افزون تر است و ما را عذابی نخواهد بود!».
تعصبهای روا (خوب)
فَاِنْ كانَ لابُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكارِمِ الْخِصالِ، وَ مَحامِدِ الاَفْعالِ،
اگر بنا به تعصب باشد، باید تعصب شما برای صفات پسندیده، و کردارهای شایسته باشد؛
وَ مَحاسِنِ الاُمُورِ الَّتى تَفاضَلَتْ فيهَا الْمُجَداءُ وَالنُّجَداءُ مِنْ بُيُوتاتِ الْعَرَبِ، وَ يَعاسيبِ الْقَبائِلِ،
و در امور نیکی باشد که بزرگان و دلیران از خاندانهای ریشه دار عرب و رؤسای قبایل به آنها برتری میطلبند (مانند پیامبر اکرم، اهل عصمت، شهدا و اسرای کربلا و ... علیهم السلام)
بِالاَخْلاقِ الرَّغيبَةِ، وَالاَحْلامِ الْعَظيمَةِ، وَالاَخْطارِ الْجَليلَةِ، وَ الاْثارِ الْمَحْمُودَةِ.
ریشه دار عرب و رؤسای قبایل به آنها برتری می طلبند: به اخلاق و اندیشههای بزرگ، و مقامات بلند، و آثار ستوده تعصب بوزرید.
فَتَعَصَّبُوا لِخِلالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوارِ، وَالْوَفاءِ بِالذِّمامِ، وَ الطّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَالْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ، وَالأخْذِ بِالْفَضْلِ،
به خصلتهای باارزش؛ به حمد (پروردگار عالم) و در خلال آن حفظ حقوق همسایهها، وفای به عهد [آن چه بر ذمّه دارید] و پیروی برای نیکی، روی گرداندن از کبر، و کسب فضایل، تعصب بورزید.
شرحی مختصر
●- همیشه به اذهان القا شده که «تعصب»، یک صفت و رویکرد بسیار نکوهیده میباشد و نشان از نادانی، بیخردی، پافشاری بر نظرات، باورها و خواستههای نادرست دارد! اما چنین نیست!
«تعصب» در اصل از ماده «عصب» گرفته شده، که در بدن، رگها و پیهای مفاصل را به هم ارتباط میدهد؛ لذا «تعصب اخلاقی»، پیوند و رابطۀ بین شناختها، باورها، مواضع و رفتارها را ایجاد مینماید و اگر «تعصب» نباشد، بین آنها گسستگی، تفرقه و فاصله میافتد و منجر به بیفکری، بیبصیرتی، بیتفاوتی، بیغیرتی، ناکارآمدی و هلاکت میگردد!
●- از اصل «تعصب» گریزی نیست؛ اگر مطلق «تعصب» بد بود، خداوند سبحان آن را نمیآفرید و در وجود ما قرار نمیداد؛ بلکه «تعصب» نیز مانند سایر رویکردها، «خوب و بد» دارد؛ چنان که محبّت، مودّت، عشق، نفرت، غضب ... و حتی عباداتی چون نماز نیز خوب و بد دارد. نماز خالصانه خوب و نماز ریایی بد است.
●- بنابراین، باید بکوشیم در بدیها «تعصب» نورزیم که از جهل، تکبر و نخوت نشأت میگیرند و متقابلاً کمالات و خوبیها را بشناسیم، نسبت به کسب آنها اهتمام ورزیم و در ایستادگی، حفظ و تقویت آنها، «تعصب» ورزیم.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه