این متن، سخنرانی "دکتر ژولین پلیسیر"، مسلمان فرانسوی، کارشناس اقتصادی و سیاسی، در جلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل است که بخش اول آن ذیلاً ایفاد میگردد. بدیهی است مباحث مطروحهی وی، میتواند مبنای مطالعات علمی محققان در عرصهی "اسلام هراسی" قرار گیرد.
منبع: ایرانپیان – علمی / دکتر ژولین پلیسیر:
اسلام هراسی: ریشههای اصلی تهدید روز افزون صلح در سراسر جهان
جلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل - ژنو – دکتر ژولین پلسیر- 13 مارس 2014
«به نام او»
چکیده:
اسلام هراسی هم برای مسلمانان و هم برای غیر مسلمانان به چالشی بزرگ تبدیل شده است . برای توضیح اینکه چرا این پدیده رو به رشد است دلایل متفاوتی وجود دارد که بعضی مقطعی و کوتاه مدت و بعضی دیگر عمیق و درازمدت هستند.
هر چند که اسلام هراسی مصداق خاص نوعی موضع گیری منفی در برابر مذهب در سراسر جهان میباشد، در مقاله فعلی ویژگیهای اسلام هراسی را نیز به عنوان یک باور مطرح میکنیم. همچنین مسئولیت مسلمانان و سایرین به خصوص جوامع غربی را برای مقابله با این پدیده رو به رشد که رویدادهای تاسف آوری را برای کشورهای مسلمان وهمسایگان غیر مسلمان آنها به بار میآورد مشخص میکنیم. در پایان این مقاله، برای حل این تهدید که متوجه زندگی مسالمت آمیز در سراسر جهان است توصیههایی ارائه میکنیم.
کلید واژهها: اسلام هراسی، ریشه های اصلی، استراتژی، صلح جهانی
مقدمه
درباره مفهوم عبارت اسلام هراسی
عبارت اسلام هراسی ( islamophobia ) هنوز در رسانه ها به طور کامل پذیرفته نشده و حتی نرم افزار "مایکروسافت ورد" هم این کلمه را نمی شناسد. درباره درست بودن این کلمه بحث وجود دارد چون عبارت اسلام هراسی به احساس وهمی "ترس" مربوط است و نوعی وهم (یا ترس بیمنطق) را بیان میکند، در حالی که پدیده اسلام هراسی میتواند مواردی غیر از این را نیز شامل شود، مانند استراتژیها و رفتارهای برنامه ریزی شده، نه فقط ترس یا احساس. اما این مسئله در حال حاضر توجه و نگرانی بسیاری را بر انگیخته است.
بهترین راهکار برای مطرح کردن این سئوال و برخورد با اسلام هراسی چیست؟
طرح این موضوع در اذهان عمومی دشوار است چون تاریخچهای از تنش، تشنج و بحث و جدل را در ذهن ما تداعی میکند. ضمنا این موضوع مبهم نیز هست، چون نمیدانیم آیا اسلام هراسی مفهومی شبیه به نژاد پرستی و بیگانه هراسی است یا میبایست جرمی تلقی شود تا در پیشگاه قانون مجازات شود؟ یا آیا نوعی جرم فکری ( thought crime ) محسوب میشود؟
فکر نمیکنم پیگیری قانونی اسلام هراسی در فضای جوامع غربی راه درستی برای مبارزه با این مسئله باشد چون سایرین (مثل انجمانهای یهودی) چنین کردهاند اما موفق نشدهاند. گاهی چنین به نظر میرسد که اسلام هراسی بخشی از روند کلیتری است که در برابر مذاهب خدا محور، مثلا مذاهب ساختگی "عصر جدید" (New age) که نوعی فلسفههای منکر وجود خداوند میباشند - که تعداد آنها روز افزون است - شکل گرفته است. بدون تردید یک روال کلی به وجود آمده است که درون مذاهب ساختگی ، احساس دشمنی درباره مذاهب ابراهیمی بوجود می آورد.
اما اسلام هراسی بدون تردید، قویتر و جدیتر از سایر مذاهب است: اینجا مسئله شدت و ضعف مذهب مطرح است؛ در واقع حساسیت موضوع به این دلیل است که سیاستهای کلان و سرمایههای بزرگ در این مسئله درگیر هستند: در نهایت اسلام هراسی به بروز رویدادهای تاسف آور برای کشورهای مسلمان و همسایگان آنها منجر میشود.
فضای جهان در حال حاضر شرایطی دارد که برای اسلام هراسی مساعد است.
امروزه در فضای مذهب نسبی گرایی وجود دارد و این باور نادرست رواج یافته است که "انسان معیار سنجش همه چیز است": باور های مذهبی توسط حقوق بشر به چالش کشیده میشوند که از زمان به حاشیه رانده شدن ادیان الهی به ابزاری سیاسی تبدیل شدهاند.
این روند قدرتمند، از جهانی شدن بهره میگیرد که به سوی بازار آزاد فرهنگی و نوعی مهندسی فرهنگی پیش میرود که در آن قدرت مذهب و روحانیون مذهبی رنگ باخته است.
ضمنا این روند به عکسالعملهای افراط گرایانه مانند خرافه پرستی یا تکفیریها منجر میشود و زمانی بیشتر واقعیت پیدا میکند که سیاست مداران افراطی این عکسالعملهای سطحی را در فضای سیاسی بینالمللی عامدانه مورد سوء استفاده قرار دهند، مانند آنچه (به اصطلاح) جهاد گرایان [در سوریه] انجام میدهند.
اما، مسئولیت پدیده اسلام هراسی همچنان بر دوش عوامل متعددی است و باید این مسئولیت را میان کشورهای مسلمان، غیر مسلمان، اجتماعهای و اقلیتهای مسلمانان (به خاطر رفتار اجتماعی آنها) و غیره تقسیم شود.
علاوه بر این، تضعیف شدن عقلانیت و واقعیت گرایی سیاسی برای دست یافتن به اهداف مادی کوتاه مدت، سقوط حکمرانی "دولت – ملت" مبتنی بر توافقنامه وستفلی ( Westphalia ) سال 1648 ، اینکه جنگ سرد، جای خود را به "نظم نوین جهانی" داد، باعث شد مقیاس حل مسائل سیاسی تغییر کند و چرا که "دولت – ملتها" ضعیف شده بودند و تمام این تحولات باعث شد که مبارزات فضای فرهنگی کشورها را نیز هدف گیرد و [در مبارزه بینالملل] ازقدرت نرم استفاده شود.
در پشت این تحولات، رد پای استعمار دیده میشود، چون امپراطوریهای استعمارگر قدیم (انگلیس، فرانسه...) جای خود را به قدرت نرم افزاری و سخت افزاری امریکا (به خصوص هلی وود) دادهاند.
از آنجایب که جنبشهای استقلال طلب (در جهان در حال توسعه) نتوانستهاند فضای سیاسی و اقتصادی مناسبی برای مردم خود بوجود آورند و سازمانهای مسلمان مانند گروه کشورهای عربی یا او آی سی ( O.I.C ) مانند حبابی تو خالی باقی ماندهاند، کشورهای مسلمان و اقلیتهای مسلمان ضعیفتر از آن هستند که بتوانند در برابر چترهای امنیتی جهان غرب مقاومت کنند.
استفاده از اقلیتهای مذهبی به عنوان یک ابزار دیپلماتیک – مانند آنچه درباره مسیحیان لوانتین (Levantins ) در امپراطوری عثمانی رخ داد – نیز مشکلی را حل نمیکند.
اما چرا اسلام هراسی تا این حد برای ما مهم است؟
اگر واقعا طالب بر قراری صلح در فضای دیپلماتیک باشیم و بخواهیم گروهکهای تروریستی را عقب برانیم – آن هم در فضای به اصطلاح مبارزه علیه تروریسم-، اگر بخواهیم تجارت آزاد را گسترش دهیم و اقتصاد را شکوفا کنیم تا فقر را کاهش دهیم، اگر واقعا بخواهیم این کارها را انجام دهیم، پیشگیری از دامن زدن به اسلام هراسی باید جای بحرانهایی که متفکران محافظه کار امریکایی بوجود میآورند بگیرد – و این راه شکوفایی، رشد اقتصادی و پیشگیری از نزاع با کشورهای هم جوار است (به خصوص آنچه در منطقه دریا مدیترانه جریان دارد)، تا از مهاجرت نادرست و رفتن جمعیت کثیری از مردم به مناطق دیگر پیشگیری شود. در حقیقت، تمام این مسائل به موضوع اسلام هراسی مربوط هستند.
و کسی منکر این نیست که این مسائل دغدغه های اصلی سرنوشت میلیون ها نفر از مردم جهان است.
1- وضعیت فعلی چگونه است؟ به قدر کافی ترسناک
اسلام هراسی پدیدهای است که به چالشی برای مسلمانان و غیر مسلمانان تبدیل شده است.
رو به افول گذاشتن سیاستگزاری سنتی مبتنی بر مذهب و مشروعیت یافتن سیاست مبتنی بر چند گانگی فرهنگی در جهان اسلام. پس از سقوط امپراطوری عثمانی در سال 1923، یعنی پایان یافتن تاریخی امپراطوری مسلمان متشکل از نژادهای مختلف که بر محور مشروعیت سیاسی مذهب بنا شده بود، - یا همان باور وجود یک خلیفه جهانی – که میتوانست حقوق مسلمانان جهان را ( حتی اگر به شکل ناقص ) مطالبه کند؛ سر انجام تقسیم بندی دار السلام / دار الکفر از بین رفت.
فقدان حضور سیاسی مسلمانان در میان مقامات و قضات بینالمللی
در سال 1919، یعنی چهار سال پیش از سقوط امپراطوری عثمانی، "جامعه ملل" ( Société des Nations ) بر اساس معاهده ورسای ( traité de Versailles ) تشکیل شد اما سازمان همکاری اسلامی 46 سال بعد یعنی در سال 1969 بوجود آمد! و نتوانست وظیفه خود را انجام دهد و "منافع" مسلمانان را حفظ کند. پس از سال 1923 موارد بسیاری از قتل عام مسلمانان را در فلسطین، الجزایر، کشمیر، بوسنی، عراق، افغانستان، میانمار، جمهوری افریقای مرکزی و غیره شاهد هستیم.
سیکل معیوب اسلام هراسی
در کشورهای غیر مسلمان، اجتماعاتی از افراد پیرو مذاهب مختلف تحت یک حکومت سیاسی گرد هم آمدهاند ( رجوع کنید به "پراکندگی مسلمانان در کشورهای اروپایی" ، کشورهای چند نژادی مانند هند، روسیه و چین ) و اکثریت غیر مسلمان هر روز از مطالبات و اتهاماتی که از طرف بعضی اقلیت ها مطرح میشود، خستهتر میشوند.
اسلام هراسی ابعاد مختلف زندگی روزمره مسلمانان را در جهان غرب تحت تاثیر قرار می دهد. در بعضی از کشورهای غربی و آسیایی، نبرد علیه تروریسم ، وجود قوانین تبعیض آمیز ، تضعیف شدن فرهنگی، سیاسی و اقتصادی باعث شده است اقلیت مسلمان احساس کنند به نوعی اسیر شده اند.
گاهی مسلمانان احساس می کنند که اسلام هراسی مسئله است که در خفا تقویت میشود چون حس می کنند که در یک سیکل معیوب گرفتار شده اند. (رجوع کنید به شکل یک):
شکل یک: سیکل معیوب نمونههایی از اسلام هراسی که خود را باز تولید میکند
به رغم آزار مسلمانان، این افراد در تمام کشور ها همچنان به باورهای خود پایبند هستند ( به نتایج افکار سنجی سازمان پیو رجوع کنید). اما خاطره اخراج مسلمانان از اندلس هنوز هم روشن و واضح است و پس از پاکسازی قومی بوسنی بدترین سناریویی به شمار می رود که برای مسلمانان اتفاق افتاده است.
برای مدیریت کردن اسلام هراسی باید این پدیده را بعنوان روندی پیچیده و مفهومی کثیرالمعنی درک کنیم.
پس، اسلام هراسی را نمی توان پدیده ای تک بعدی دانست بلکه مفهومی کثیر المعناست. در واقع گونه های مختلفی از اسلام هراسی وجود دارد: اسلام هراسی اکتسابی ( خاور شناسان، دینی، و غیره)، اسلام هراسی مردمی ( رسانهها، سیاست مداران، "مردم"، کاریکاتورها )، و اسلام هراسی رایج (خشم روزمره افراد به دلیل مهاجرت بیش از حد و بحران اقتصادی، حس بیگانه هراسی و غیره). اما در نظام های دمکراتیک که تحت تاثیر پوپولیسم (عوام فریبی) هستند، نقشی که رسانه ها در دامن زدن به اسلام هراسی در ذهن افکار عمومی ایفا می کنند بسیار مهم است. بر اساس آنچه در رسانه ها رایج است و در بحث های سیاسی جریان دارد، دشمنی عمیقی میان مسلمانان و غیر مسلمانان وجود دارد و "تنش میان تمدن ها" تحت تاثیر سیکل معیوب اسلام هراسی رسمی، مردمی و به اصطلاح من " اسلام هراسی مضمحل" ادامه می یابد. پس "اسلام هراسی" مفهوم وسیعی است که در رسانه ها مطرح است و در زندگی واقعی مظاهر مختلفی دارد. به عنوان مثال، اسلام هراسی را نباید با نژاد پرستی، بیگانه هراسی، جهل یا آنچه من "ملی گرایی بسته" (یا منقبض) می نامم اشتباه گرفت. هر نمونهای از مظاهر اسلام هراسی را باید با واقعیت این مصداق وقعیت و موضوعیت خود مرتبط دانست، چون هر کدام از این مصداق از مسیر خاص خود بیان میشود ، مخاطبان خاص خود را دارد و تاثیر خاص خود را نیز بر افکار عمومی و زندگی مسلمانان بر جای میگذارد.
چگونه میتوان تصویر کلی و طیف وسیع دلایل بروز اسلام هراسی را درک کرد؟
اسلام هراسی مفهومی پیچیده است. به منظور درک پدیده اسلام هراسی، باید تمام علل آن را مد نظر قرار دهیم.
دلایل مختلفی را میتوان برای پدیده اسلام هراسی شرح داد، دلایلی که میتوانند هم کوتاه مدت و هم عمیق و دراز مدت باشند، مانند فضای کلی جامعه، ترسهای روانشناختی، تاریخی، ذهنی، مذهبی و حقوقی، بحث درباره ارزشهای دمکراتیک در برابر ارزشهای اسلامی، پرونده های ژئوپلیتیکی....
- کشورهای غربی به اسلام هراسی دامن می زنند: آیا نظم نوین جهانی در برابر جهان اسلام قرار دارد؟
این ظن وجود دارد که کشورهای غربی، به دلایل سیاسی، در سراسر جهان به اسلام هراسی دامن میزنند ( و سازمانها و طرحهایی مانند ناتو، "تمدن کهن"، "طرح نوین خاور میانه" را بوجود می آورند ) و تلاش میکنند در جهان نظمی نوین ایجاد کنند که با ارزشهای اسلامی نا هماهنگ است.
- آیا اسلام هراسی محصولی خود ساخته است؟
مسلمانان باید بپذیرند که اسلام هراسی تا حدی نیز محصولی خود ساخته است! مواد اولیه آن عبارتند از تعصب (گروههای تکفیری)، "ناسیونالیسم رادیکال"، رواج باور های سکولار میان فرهیختگان مسلمان، رها شدن میراث تاریخی مسلمانان و غیره.
بعلاوه، گاهی اقلیتهای مسلمان فاصله خود را با اکثریت غیر مسلمان افزایش میدهند به این ترتیب که از خود تصویر خوبی ارائه نمیکنند، از این نظر که خود را به خوبی با جامعه هماهنگ نمی کنند، به رفاه جامعه کمک نمی کنند و این عوامل به تلاش دائم برای از وجه انداختن و طرد کردن مسلمانان اضافه میشود.
مطرح شدن حقوق بشر بعنوان یک ایدئولوژی در مقابل اسلام
فلسفه و اخلاق مربوط به این نظم نوین جهانی را میتوان تا حدودی در ایدئولوژی حقوق بشر پیدا کرد. متاسفانه دغدغههای حقوق بشری دائما در مقابل باورهای اسلامی و شریعت قرار میگیرند. علی رغم اینکه اسلام هراسی نوعی موضع گیری منفی در برابر مذهب در سراسر جهان است، معتقدیم که اسلام به عنوان یک مظهر اعتقاد به خداوند مورد هدف قرار میگیرد.
- ضرورت هماهنگ کردن ارزشهای اومانیستی غربی و ارزشهای اسلامی
باید پذیرفت که عدم وجود درک صحیح از اسلام در میان غیر مسلمانان از دلایل بروز اسلام هراسی است و ریشه های عمیقی نیز دارد و مشاجره میان ارزشهای اسلامی و ارزشهای غربی یا اومانیستی بدون به رسمیت شناختن فاصله حاکمانه میان این دو دیدگاه فلسفی متفاوت پایان نمی یابد.
- خطر استفاده از حقوق بشر به عنوان ابزاری سیاسی
به خوبی میدانیم که استفاده سیاسی از بحثهای حقوق بشری (یعنی حق مداخله) موضوع جدیدی نیست: نمونهای از این نوع مداخله را میتوان در حضور فرانسه در سوریه در تاریخ آگوست 1860 تحت پوشش کمکهای بشر دوستانه دید. (1)
. expédition humanitaire” dixit Napoléon III
- تعداد بازدید : 1361
- 16 بهمن 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت