سردبیر در نامه سرگشاده خود نوشت:
اگر دقت کرده باشید، بسیاری دائماً در حال شمارش لقمههای قشر متوسط و ضعیف هستند و مرتب (به ویژه در فضای مجازی)، ریال به ریال هزینههای آنان را محاسبه کرده و برایش نقشه میکشند که چرا به جای این کار، آن کار را نمیکنند؟! بد نیست یک بار هم که شده، ما ثروتمندان را مخاطب قرار دهیم.
بسیار دیدهاید که وقتی از ثروتمندی تقاضا میشود که به مستمندی [اگر چه از خویشان باشد] اندک مساعدتی نماید، بسیار سریع حتی هزینهی نفس کشیدنش را محاسبه میکند و میگوید: «سال گذشته 50 هزار تومان دادم و پشیمان شدم؛ چرا که دیدم برای دخترش کفش و برای زنش چادر خریده بود، یک شب هم دیدم چند تا ساندویچ خریده بود ...، خب این کارها را نکند تا محتاج کمک من نشود!»
در سطح وسیعتر نیز همین طور است، مرتب محاسبه میکنند که هزینه سفر زیارتی ما چقدر شد؟ هزینهی چای و قند و شربت و احیاناً اطعام در دههی محرم چقدر شد؟ هزینه کمک به بازسازی حرمهای منفجر شده چقدر شد؟ هزینه آن ده هزار تومانی که احیاناً عید فطر در صندوق کمک به فلسطین و غزه پرداخت کردیم چقدر شد؟ حتی هزینه پیاده و با جیب خالی به زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین رفتن چقدر شد و ...؟ و بعد سریعاً طرح پیشنهادی [به جای] دارند که «آیا بهتر نیست به جای زیارت، برگزاری مراسم عزاداری، تعمیر حرمها و مساجد و یا کمک به مظلومان فلسطین و لبنان و غزه و ...، این پولها را خرج پر کردن شکم گرسنگان یا سایر نیازهای آنان کنند؟!
آخر میدانید؟ همه این ثروتها که بادآورده و از طریق رانت، رشوه، زد و بند، کلاهبرداری و ... که به دست نیامده است؛ الحمدلله اکثرشان سرشار از نبوغ اقتصادی هستند! همان که من و تو نداریم که ثروتمند نشدیم. الحمدلله.
حالا کاری نداریم که هیچ موقع این طرحها را در مقابل هزینههای سرسامآور مراسم و مجالس و سفرهای خوشگذرانی خود ارائه نمیدهند و فقط هر کجا بوی دین و دینداری آید بر آشفته میشوند؛ اما در هر حال این جنجال بسیار گسترده است.
مرحوم شریعتی در جزوهی شعرگونهی خود، به نام «یک تا جلویش تا بینهایت صفرها»، مطلع قشنگی دارد بدین مضمون: «آدم وقتی فقیر میشه، خوبیهاش هم حقیر میشه – اما وقتی که پول داره، زر داره و زور داره، آروغهای مسخرش هم حکمت به نظر میاد»؛ حالا این حکایت ماست، اگر ده هزار تومان کمک کنیم، دادشان در میآید و به فکر گرسنگان میافتند، اما خود به راحتی در یک شب، صد میلیون تومان یا بیشتر، هزینه تالار برای جشن ختنه سوران آقازاده میدهند!
همه میدانیم که هر گاه در جامعهای وضعیت اقتصادی مطلوب باشد، یک عده به سرعت ثروتمند میگردند، و هم چنین هر گاه رکود اقتصادی، بحران اقتصادی ناشی از جنگ، تحریم، نابسامانی سیستم اقتصادی دولت و بانکها و ... پیش آید، باز هم همان عده ثروتمندتر میشوند و فقط فاصله طبقاتی به مراتب بیشتر میشود.
الحمدلله امروز در جامعهای زندگی میکنیم که وزیرش با افتخار و شهامت یک هزار میلیارد از سرمایهی خودش را اعلام میکند و چه بسیارند افراد صد، دویست، هزار و چند هزار میلیاردی!
حال، در این نامه سرگشاده، آنان را مخاطب قرار میدهیم و میگوییم: اگر حلال است، نوش جانتان و اگر حرام است که وای به حالتان – در هر حال حرام و حرامش را اینجا میگذارید و آنجا پس میدهید. به فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام: «در حلالش حساب است و در حرامش عقاب»، و نیز فرمود: «خدای را فرشتهای هست که هر روز ندا سر میدهد: این فرزندان آدم! بسازید برای ویران شدن، جمع کنید برای از دست دادن و بزایید برای مردن».
اما بیایید یک حساب سرانگشتی بکنیم، آن هم با نهایت دست و دلبازی؛ چرا که حرص، طمع، حسادت و بخل آنان که ندارند، به مراتب کمتر است.
اگر یک پنتهاوس پانصد متری، از قرار متری سی میلیون تومان بخرید، میشود «پانزده میلیارد»؛
اگر یک خودروی یک میلیاردی برای خودتان، یکی هم برای همسرتان و دو خودروی نیم میلیاردی برای آقازادهها بخرید، میشود «سه میلیارد»؛
اگر یک ویلا در شمال، یک ویلا هم در کیش داشته باشید، میشود «دو میلیارد»؛
اگر حتی در حمام و توالت خود، قالی کرمان بیاندازید و وسایل خانه را نیز همه از چوب گردو تهیه کنید، باز هم بیش از یک میلیارد نمیشود.
فرض میکنیم طبق روالی که مشهود است، آقازادهی پسر شما در لندن و آقازادهی دختر شما در نیوجرسی زندگی میکنند و چون الحمدلله هیچ کاری هم بلد نیستند، شما ماهانه پنج هزار دلار برای هر کدام میفرستید که برابر سالانه یکصد و بیست هزار دلار میشود، و سالی یکبار هم به زیارت آنان مشرف میشوید، یعنی در نهایت نیم میلیارد تومان.
سالی یکبار هم به همراه «گل بانو» به سویس یا جنوب فرانسه میروید و یک بار هم تنهایی به آنتالیا و اسپانیا و بانکوک و مالزی میروید و سرکار خانم نیز در مقابل یک سرویس جواهر نیم ملیاردی میخرد و ... .
اگر 2.5 میلیارد نیز برای سایر هزینهها و بریز و بپاشها و خدایی ناکرده رشوهها و آدمخریها (که البته شما اهلش نیستید) و ... در نظر بگیریم، جمعاً میشود 25 میلیارد تومان. یعنی یک آدم، در سال هفت میلیون دلار هزینه کند! آن هم در ایران. اگر چه بخشی از آن (مثل خانه، ویلا و خودرو) سرمایهی ثابت و در گردش محسوب میگردند.
حال 25 میلیارد کجا و صد، دویست، پانصد، هزار و چند هزار میلیارد؟!
اصلاً نگویید که مابقی سرمایه است؛ همه کارخانه و شرکت و کارگاه تولیدی است که به هیچ وجه مقبول نیست. پس این همه بانک برای چه تأسیس شده است، برای بایگانی اسناد مِلکی شما؟ یا برای نقدینگی شما؟!
با هزینه فقط یک میلیارد تومان، میتوان دست کم بیست جوان را به خانهی بخت فرستاد – با همین هزینه میتوان به پنجهزار خانواده، ماهانه دویست هزار تومان کمک نقدی کرد که به هزار تومانش نیز محتاج هستند – با هزینه سالانه فقط یک میلیارد تومان، میتوان یک مؤسسه فرهنگی قدرتمند را تقویت کرد تا هزاران هزار نفر را مخاطب قرار داد و سبب رشد و ارتقای بینش و دانش آنان و خانوادههایشان گردد. تأسیس ده کارخانه یا کارگاه تولیدی به ارزش هر کدام فقط یک میلیارد، هم رشد اقتصادی به ارمغان میآورد و هم چندین فرصت شغلی ایجاد میکند و ... .
اگر نمیشناسید، یا باور ندارید، بفرمایید تا معرفی کنیم. «از تو به یک اشاره – از من به سر دویدن».
عضویت در کانال «پایگاه خبر و عکس ایران – iranpn »
- تعداد بازدید : 929
- 12 دی 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت