بسمالله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجه؛
سلام دوستان!
فرا رسیدن ماه رجب را به شما تبریک میگوییم، خدا توفیق دهد تا اگر نتوانستیم از «رجبیون» باشیم، از برکاتش بهرهمند گردیم.
"میگسار"، به شرابخوار میگویند و "مست" کسی است که از کثرت شرابخواری، عقل و هوش از سرش پریده و از خود بیخود شده باشد.
در دنیا بسیار هستند کسانی که این نوشابههای الکلی را که نامش را به خطا "شراب" گذاشتهاند نمینوشند و دچار سر درد و گیجی و دیوانگی فیزیکی، که نامش را به خطا "مستی" گذاشتهاند نمیشوند، اما فیالواقع هیچ کس نیست که شرابخوار و مست نباشد! منتهی شرابها و مستیها متفاوت هستند.
اساساً "عاشقی"، یعنی مستی و بیخودی؛ و هیچ کس نیست که عاشق نباشد، منتهی معشوقها متفاوتند.
خدا خودش دعوت به "بیخودی" میکند؛ عُجب، تکبر و کنار گذاشتن منیّت «انانیت»، همه دعوت به «بیخودی» است. به قول امام خمینی رحمة الله علیه: «نگویید من. این من از شیطان است».
اما، دعوت خداوند علیم و حکیم به "بیخودی"، حکمت و نکتهی قابل توجهی دارد؛ خداوند سبحان، از دروغ و خود فریبی و نیز خدعه با دیگران منع میکند؛ چرا که اساساً «من و خودی» وجود ندارد که کسی بگوید «من!» هر چه هست، تجلی اوست، قائم به اوست؛ پس هر که بگوید: «من» و برای خودش منیّتی قایل شود، به خودش و دیگران دروغ گفته است.
ماییم، نَماییم، نُماییم که ماییم – آن روز که حساب خلق آید به میان، آن ذره که به حساب نایَد ماییم.
اما، گفتیم که شرابها و مستیهای متفاوت هستند، عقل و هوش پریدنها، سببهای گوناگونی دارد، چرا که معشوقها متفاوتند.
* - یکی را جذبهی الهی میگیرد، نظر میکند به وجهالله؛ عظمت، جمال و جلال خدا را [اگر چه محدود به ظرفیت خودش] میبیند و از خود بیخود میشود، "واله" و حیران میشود، هو هو میزند. إله، إله میگوید، هر إله دیگری را دروغین میبیند و «لا إله الاّ الله» سر میدهد. هُو الحَق، هُوَ الحَیّ، هُوَ الخالِق، هُوَ المالِک، هُوَ القَیّوم، هُوَ الباقی ... میگوید، چرا که نه تنها "خود" را نمیبیند، بلکه جز او را نمیبیند.
* - دیگری چون خدا و خالق و مالک خود را فراموش کرده است، دچار خودفراموشی (الینه) شده است و دیوانهوار "من"های دروغین برای خودش میسازد. یک روز میگوید: "من آلت شهوتم"، یک روز میگوید: "من ابزار تولیدم"، یک روز میگوید: "من خیالم"، یک روز میگوید: "من میمونم"، یک روز میگوید: "من، منم و جز من نیست" ... و نامش را فرویدیسم، داروینیسم، کمونیسم، نهیلیسم، اومانیسم و ... میگذارد که این مستیها و عربدهکِشیها، زیبا، عاقلانه و علمی به نظر آید.
* - یکی از "شراب علم" مینوشد و همان علمش حجابش میشود؛ با نگاه علمی به چند پدیده و کشف چند فرمول، عقل و هوش از سرش میپرد و مست عِلم میشود و به خاطر این مستی و دیوانگی، عالِم را فراموش کرده و منکر میگردد.
* - آن یکی جرعهای از "شراب قدرت" مینوشد و اندک پست و ریاستی میرسد و همان یک جرعه کارش را میسازد. با چهارتا رأی برای خدمتگزاری، یا با حکمی از مقام بالاتر به منسبی مینشیند، گمان میکند که مادرزاد رییس به دنیا آمده و تا ابد در پست ریاست باقی خواهد ماند! او مست کرده، عقلش پریده و به جای "هو هو"، منم منم میزند.
* - دیگری قطرهای از ثروت مادی به دست میآورد و گمان میکند که دیگر غنی و بینیاز شده است! عقل از سرش میپرد و مست میشود، پس از پوسته و مسیر انسانیت و بندگی خارج شده و همچون رودخانهای، طغیان میکند.
« كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى » (العلق، 6 و 7)
ترجمه: حقّاً كه انسان سركشى مىكند * همین که خود را بینیاز پندارد.
* - آن یکی چشمش به جمالی افتاده و عقل و هوش از سرش پریده است؛ زلیخایی میشود که صورت یوسف علیه السلام را دیده است و مجنونی میشود برای لیلی خود.
* - و ... .
چقدر ادبیات عرفان اسلامی، در فارسی ما زیبا، ژرف و پر محتواست، چه زیبا به این مستیها و بیخبریهای گوناگون در گروههای متفاوت از مستان عالم اشاره میکنند. مثل حافظ که میگوید:
بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتَقل
مست ریاست محتسب باده بده ولاتَخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردُمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف.
پس اگر میخواهیم از شرابهای حقیقی بنوشیم و مستی ما، مستی و بیخودی حقیقی باشد، نه دروغین، باید دقت کنیم که وقتی آینهی وجود را از زنگار پاک میکنیم، به کدام سو توجه داریم و عکس کدام یار در آن میافتد و مدهوش و مجنون چی یا کی میشویم؟
هر چه از علم، حکمت، جمال (زیبایی)، جلال، قدرت، عظمت، شوکت، کبریایی، غنا و ... که در این عالم میبینیم، همه عکسی از رخ یار است؛ همه اسماء الله، یعنی نشانهها و جلوههای اوست، باید معشوق را با آنها خواند، نه این که مست آنها شد « وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا – الأعراف، 180»؛ پس عاقل کسی است که مست و از خود بیخودیاش برای یار باشد، نه عکس یار. چنان که امیرالمؤمنین، مولی الموحدین، امام علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند:
«بر عاقل است که خود را از مستی ثروت، مستی قدرت، مستی علم، مستی مدح و مستی جوانی نگه دارد زیرا برای هریک از اینها بوی پلیدی است که عقل را میزداید و وقار را کاهش میدهد.» ." ( غرر الحکم- صفحه 66 )
کلمات کلیدی:
یادداشت