پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "انسان = خود"، محدود و تک بُعدی نیست که شناخت او محدود و تک موضوعی باشد. هر نوع شناختی از خود و یا عالم هستی، اگر منقطع نباشد و با بصیرت باشد، به خداشناسی منتهی میشود، چرا که هر چه هست، نشانههای اوست و اساساً علم یعنی «نشانه شناسی»؛ پس حتی از شناخت یک سلول نیز میتوان خدا را شناخت.
شناخت خلقت، به شناخت "خالق" میانجامد، چنان که شناخت اندازهها (مقدرات)، به شناخت "قادر" – شناخت علم و حکمت، به شناخت "علیم و حکیم" – شناخت مرزوق به شناخت "رازق" ... و خلاصه شناخت مبدأ، به شناخت "مقصد" میانجامد.
مقولههای "انسانشناسی" با "خودشناسی"، چه در اسلام و چه در سایر جهانبینیها و مکاتب و چه در علوم طبیعی (مثل پزشکی و روانشناسی)، با هم متفاوت هستند. "انسانشناسی" یک مقوله است و "خودشناسی"، مقولهای دیگر، اگر چه این "خود" انسان است.
اگر در قرآن کریم میفرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ – همگان مرگ را میچشند»، معنایش این نیست که خواننده در "خودشناسی"اش بگوید: «پس من همین الان میمیرم»؛ و اگر در پزشکی کشف شد که «لوزالمعده چیست و در بدن چه میکند»، معنایش این نیست که همگان گمان کنند که مبتلا شدهاند و یا به زودی مبتلابه مرض قند (دیابت) خواهند شد؛ و هم چنین است "روانشناسی"؛ که البته در خارج از اسلام، به حد روانشناسی بدن مادی محدود میباشد، چرا که جز ماده و حیات مادی را قبول ندارند؛ و در دانشگاههای ما نیز همان یافتهها تدریس میشود!
●- در اسلام عزیز، امر به انسانشناسی به صورت جامع و در تمامی ابعاد شده است، جنان که امر به خودشناسی به تمامی جهات شده است. به شناخت علوم طبیعی امر شده ست، چنان به شناخت علوم عقلی امر شده است، و چنان که به شناخت "حقوق"، از شخصی تا اجتماعی امر شده است.
در قرآن کریم، نه تنها به شناخت علوم طبیعی امر شده، بلکه تأکید دارد و متذکر میشود که چرا در انسانشناسی، حیوان شناسی، گیاه شناسی، جوّشناسی، علوم هوا-فضا، دشمنشناسی و ...، مطالعه و تحقیق نمیکنید؟! چنان که متذکر شده چرا در تاریخشناسی، جامعهشناسی، رفتارشناسی، آسیبشناسی، دوست و دشمنشناسی، تحقیق و مطالعه نمیکنید؟! چنان که امر به مبدأ شناسی، جهتشناسی و معادشناسی، شده است. در تمامی این زمینهها، آیات متعددی وجود دارد. منتهی خداوند متعال، امر به مطالعه و شناخت جهتدار مینماید، شناختی که به عقل ارجاع داده شود و نقشه "حیات معقول" را پیش رو بگذارد، و راه طی کردن و رسیدن را روشن نماید.
●- علم و شناخت، نباید به گونهای باشد که کسی بتواند در مقابلش بگوید: "خب، حالا به من چه"؟! مثلاً کشف کنند که دو هزار کهکشان وجود دارد و یا در کِرمی نوعی آنزیم تولید میشود ...، و کسی بگوید: «دانستم، ولی به من چه، و چه فایدهای برای من دارد»؟! بلکه باید دست کم به عظمت، علیمانه، حکیمانه و هدفمند بودن خلقت این عالم یکپارچه پیببرد. لذا تمامی علوم طبیعی را نیز در راستای خداشناسی و معاد شناسی طرح مینماید، چرا که اساساً کتاب خلقت و کتاب وحی، هر دو برای هدایت، رشد و کمال انسان نوشته شدهاند.
انسان:
در علوم طبیعیاش، میفرماید: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ - پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است / الطارق، 5» - و میفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا - ما انسان را از نطفۀ مختلطى آفريديم، و او را مى آزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم! / الإنسان، 2» و میفرماید: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ - پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد / عبس، 24» و ... .
در روح شناسی، که حقیقت "مَنِ" انسان، همان روح اوست، میفرماید: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي – بگو: روح از امر پروردگار من است / الإسراء، 85»، یعنی به وجود آمدنش مانند بدن نیست که از خاک، آب، خون، نطفه و ... باشد، بلکه مربوط به "عالَم امر" است و مستقیم به امر او، به وجود میآید.
در روان شناسی، میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ - به يقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است * هنگامى كه بدى (ضرر و آسیبی) به او رسد بيتابى مىكند * و هنگامى كه خوبى (منفعت و خیری) به او رسد مانع ديگران مىشود (و بخل مىورزد) * مگر نمازگزاران» (المعارج، 19 تا 22)
فیزیک – قانون ظروف مرتبط
بهتر است "مصلّین" را در اینجا به معنای کلمه، یعنی "وصل شدگان" معنا کنیم و چون نماز کاملترین شکل آن است، ترجمه شده به "نمازگزاران".
حال به قوانین "اتصال – ظروف مرتبط" در عالم طبیعت بنگرید. (به قول مرحوم آیت الله حائری شیرازی): دریایی هست و در کنارش یک دریاچۀ مصنوعی و غیر متصلی با ابعاد هزار در هزار و در هزار؛ یعنی حجمی برابر با یک میلیون متر مکعب و پر از آب. حال اگر یک لیتر از آن برداشته و یا به آن اضافه شود، حجم و مقدار آب به همان اندازه متغیر میگردد و سطح آب به همان میزان بالاتر و یا پایینتر میرود.
حال کنار آن دریا، یک چالهای با ابغاد یک متر در یک متر و در یک متر ایجاد کنید، اما یک اتصالی هر چند کوچک با آب دریا برقرار نمایید؛ حال اگر یک میلیون لیتر آب به آن اضافه کنید، سطح آب تغییر نمیکند و حتی میتوانید یک میلیون لیتر آب از آن بردارید و باز هم سطحش پایین نمیرود، چون "وصل" به دریا شده است.
انسان نیز همینطور است؛ کم اندازه (مقدار) و کم ظرفیت است، مگر آن که "وصل" شود به اقیانوس بیحد و بیانتهای رحمت الهی.
در روحیه و شخصیت شناسی، میفرماید: «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى / چنين نيست (كه شما مىپنداريد – چنین نیست که انسان سپاسگزار باشد، بلکه) به يقين انسان طغيان مىكند * از اينكه خود را بى نياز ببيند / العلق، 6 و 7» - دقت شود که نمیفرماید: «وقتی انسان غنی میشود»، چرا که انسان ذاتاً و اساساً فقیر است و هیچ گاه غنی و بینیاز نمیشود، حتی در بهشت و غنی فقط خداوند است، بلکه میفرماید: «وقتی انسان خودش را غنی و بینیاز میبیند و گمان میکند که دیگر بینیاز شده است، طغیان میکند». طغیان یعنی: بسیار خروشان از مسیر خارج میشود.
خود شناسی:
بنابراین، مقولهی "خود شناسی در اسلام" که بسیار بر آن تأکید شده است، جمیع جهات را شامل میگردد، چرا که انسان موجودی تک بُعدی نیست. فرض کنید که کسی عالِم، فقیه، فیلسوف و حتی عارف باشد، اما نداند که مبتلا به دیابت یا فشار خون شده است و چه باید بکند؟! و یا از همسایه بیخبر باشد و یا نداند در محیطش چه میگذرد؟!
حال ممکن است این پرسش به ذهن خطور کند که «مگر میتوانیم تمامی علوم در تمامی زمینهها و موضوعات را کسب نموده و فرا گیریم»؟! خیر، نمیتوانیم و چنین چیزی نیز از ما خواسته نشده است، بلکه فرموده: اولاً تا میتوانی کسب علم کن، دست کم از کلیات مطلع باش – ثانیاً آن چه به خودت مربوط میشود را یاد بگیر – و ثالثاً در آن چه مبتلابه توست، اما به آن علم نداری، به اهل علمش رجوع کن. حال خواه در هواشناسی باشد، و یا در فقه، حقوق و احکام.
نکته:
اما اصل این است که بدانی، از کجا آمدی، در کجا هستی و به کجا میروی؟ اکنون در چه موقعیتی قرار داری؟ چه امکانات و نعماتی به تو داده شده، و چه کسی تو را از این مواهب برخوردار نموده است و شکر آنها در عقل، قلب و عمل، چگونه است؟ چه استعدادها و نقاط قوتی داری و چگونه باید آنها را به فعلیت برسانی؟ چه ضعفها، عیبها و نواقصی داری، و چگونه باید آنها را مرتفع سازی؟ عقل تو چیست و کارش چیست؟ قلب تو چیست و غهدهدار چه اموریست؟ فرق روح (جان) و بدنت چیست؟ هوای نفس چیست، به چه امر میکند و چگونه باید افسارش را به دست گیری؟ - بصیرت یعنی چه و چه میزان بصیر هستی؟ اخلاق (مواضع) تو در برابر هر امری و هر چیزی چگونه است و چرا، و چگونه باید باشد و چه باید بکنی تا متخلق به اخلاق الله شوی؟ هدایت یعنی چه و ضلالت کدام است و تو در چه راهی هستی؟ "ولایت"، یعنی چه و چگونه امریست؟ و آیا تو در زیر مجموعه "ولایت الله" هستی و یا "ولایت طاغوت"؟ دین و شریعت یعنی چه، و تو نه اسماً، بلکه رسماً به کدام دین هستی و به کدام شریعت (قوانین و حقوق) پایبند هستی، و کدام حق است و باید پیرو آن باشی و چگونه؟ الگوی تو کیست، انسان کامل است یا الگوهای شرقی و غربی و دستساز نظام سلطه و ...؟
قطعاً این "خودشناسی" است که به "خداشناسی" میانجامد، و البته هر کسی به اندازهی وسع و همت خویش. ظرفیتها را میشود افزایش داد و مقامات را میشود بالاتر برد.
مشارکت و همافزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
با توجه به علومی چون پزشکی، روانشناسی و ...، خودشناسی مورد تأکید اسلام که به خداشناسی میانجامد، چگونه و در چه موضوعاتی میباشد؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10717.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن توحید