پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
س 1- چرا وقتی خدا خودش سرنوشت مارو نوشته و میدونه که آخرش چیه ،چرا از همون اول ما رو توی بهشت یا جهنم نمی بره؟
پاسخ: بهشت و جهنم، نتیجهی باورها و رفتارهای اختیاری میباشد؛ پس خداوند متعال نه کسی را بیجهت به بهشت میبرد و نه به جهنم.
فرض کنید که یک معلم بگویند: «شما که میدانید کدام دانشآموز قبول و کدام رد میشوند، از همان ابتدا و بدون تحصیل و امتحان، قبول یا رد نمایید!
اما، نکتهی دیگر آن که چنین نیست که خداوند متعال سرنوشت بشر را از پیش نوشته باشد، اگر چنین باشد که دیگر دعوت به توحید، معاد، تقوا ... و نیز دستورالعمل [بکن و نکن] معنا و مفهومی ندارد، چرا که جبر حاکم میشود. و اگر جبر حاکم بود، دیگر مخلوقی چون انسان، نه پرسش (چرا؟) داشت و نه طرح مینمود.
نکته دیگر آن که، بله خدا علم دارد، اما عمل ما به خاطر علم خدا نیست. آیا اگر معلم بداند کدام دانشآموز موفق و کدام ناموفق خواهد شد، "علت" موفقیت و ناموفقیت، علم معلم است؟
کارشناسان هواشناسی، بر اساس علم خود، از پیش میگویند که فردا یا هفتهی دیگر، در فلان منطقه و به چه میزان، باران میبارد. آیا علت بارش باران، علم آنهاست؟!
بله، خدا میداند که چه نعمات و امکاناتی (عقل، شعور، منطق، قلب، سمع، بصر، اختیار و سپس وحی و امام به ما داده، و میداند که ما با اختیار خود، چگونه از آنها استفاده خواهیم نمود.
بیشتر (1) – (2) – (3)
*****
س 2- چرا برای انتخاب دین باید زور بالا سرمون باشه؟ مثلا به ما میگن چرا نماز نمیخونی؟ چرا باید زور کنن برای نماز خوندن و حجاب؟!
پاسخ: معنا و شاکلهی دین، نماز خواندن، حجاب، روزه و انجام سایر احکام نمیباشد؛ چنان که شاهدیم بسیاری از اهل نماز، حجاب، روزه، تلاوت قرآن کریم و حتی جهاد، چه در صدر اسلام (خوارج – کوفیان و ...) و چه امروز (سعودی، وهابی، داعش و ...)، جنایات هولناکی انجام میدهند. پس معلوم میشود که به رغم این کارها، "بیدین" هستند!
معنای دین، همان "اصول عقاید" است، یعنی یک موضوع "عقلی" در مرتبهی شناخت، و "اعتقادی – باوری و گرایشی"، در مرتبه ایمان.
بدیهی است که کسی نمیتواند اعتقاد به عقاید اسلامی را به زور به دیگری تحمیل نماید، حتی اگر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله باشند – و هیچ کس نمیتوانند اعتقادات کفرآمیز و شرکآلود را به دیگری تحمیل کند، اگر چه ابلیس لعین باشد. لذا فرمود: « لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – در دین اکراه و اجباری نیست، چرا که راه رشد از راه گمراهی به خوبی روشن شده است».
اما، اجرای برخی از قوانین (به ویژه اجتماعی)، چه در اسلام، چه در غیر اسلام و چه در هر مملکت و جامعهای ضرورت اجتناب ناپذیر است، چنان که نه تنها زور میکنند، بلکه برای متخلف، مجازات نیز در نظر میگیرند.
رفتن به مدرسه (به رغم میل دانشآموز)، اجباری است. پدر و مادر به زور او را [اگر چه گریان] به مدرسه میبرند. در برخی از کشورها، اگر پدر و مادر کوتاهی کنند، پلیس و دادگاه این کار را میکند و حتی سرپرستی کودک را از آن خانواده میگیرد به دیگران میدهد! رعایت سایر قوانین نیز اجباری است، چرا که حقوق شخصی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و ...، همه مستلزم رعایت آنها میباشد.
بیشتر (1) – (2) – (3)
*****
س 3- چرا خانوادههای ما که برای دوره شاه هستن، مومنتر و نمازخونتر هستن، ولی دوره ما که کشور اسلامی و مسلمون هستیم با مانتوهای خیلی باز بیرون میرن؟
پاسخ: اول باید اثبات شود که مردم در آن دوره مسلمانتر و مؤمنتر بودند، پس سؤال شود که چرا؟! نوجوانان ما نه از شیوع فساد در آن دوره خبر دارند، نه از وضعیت بیحجابی در آن دوران و ... ! مضافاً بر این که دینداری فقط به حجاب نیست و حجاب نیز الزاماً چادر نیست، بلکه حد پوشش شرعی میباشد، حال چه با چادر حفظ شود و چه با مقنعه و مانتو، و انصافاً اکثریت مردم رعایت میکنند.
دیندار و بیدین، یا مقید و بیقید، در هر عصر و مکانی هستند. در دورهی قبل نیز اکثریت این مردم، [اگر چه شاخت زیادی نداشتند]، اما ایمان داشتند که "الله اکبر" گویان، علیه طاغوت قیام کردند.
اما، مملکت ما بیش از سه قرن در استعمار و استثمار بیگانه قرار داشت، در این اعصار نیز اکثریت مسلمان بودند و یقیناً حجاب را بیشتر رعایت میکردند، اما بسیاری از آنان، نه تنها در مقابل استیلای طاغوت، سکوت کرده بودند، بلکه بسیاری از آنها از این ذلت، راضی و خشنود هم بودند (مثل غربزدههای خودباخته و خودزن امروزی، در هر سطح و قشری)!
اگر دقت کنیم، در ادامهی همان آیهای که میفرماید: «دین (اعتقادات) اجباری نیست، و آیهی بعد آن، فوری مردمان را بر اساس "ولایت پذیری"، به دو دستهی "گرویدگان به ولایت الهی" و "گرویدگان به ولایت طواغیت" تقسیم میکند.
« لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (البقرة، 257)
ترجمه: در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است؛ پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست * خداوند سرور (دوست و سرپرست) كسانى است كه ايمان آوردهاند، آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد؛ و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.
جمعیت مملکت ما، از 35 میلیون در زمان انقلاب، به 85 میلیون نفر رسیده است؛ و البته هنوز مسلمانان، مؤمنان و متقیان در کثرت هستند، اگر چه دیگران را نیز نمیتوان به خاطر غفلت در مسائلی چون نماز یا حجاب، بیدین یا طاغوتگرا خواند.
همگان دائماً در خیابانهای شهرها نمیچرخند، لذا آن چه از کم تقیدی یا حتی لاابالیگری به چشم میآید، نسبت به همانها میباشد، اما به وقتش، مثل تظاهراتهای 22 بهمن، روز قدس، شبهای قدر، انتخاباتها، تشییعها، اعتکافها و ...، این کثرت مؤمنان، همگان از دوست و دشمن را به تعجب وا میدارد!
بیشتر (1) – (2) – (3)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
سه پرسش دانشآموزان پایههای 7، 8، 9 از معلم، و پاسخهای کوتاه (بخش اول)
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8870.html
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه