دنیا دار تجارت است، حتی معنویات نیز تجارت است؛ تو نیز فروشندهای؛ و هر تجارتی بر چهار اصل استوار میباشد. (تکرار به دلیل تقاضا)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
سلام دوستان؛
برخی گمان دارد که همه چیز به اختیار آنها واگذار شده است (اندیشه معتزله) – برخی دیگر گمان دارند که هیچ اختیاری به انسان داده نشده و همه چیز به صورت جبر بر انسان تحمیل شده است (اندیشه اشاعره) و اگر بر اعتقادات شیعی باشند، به فرموده امام صادق علیه السلام، بر این باورند که «نه جبر مجض است و نه اختیار تام، بلکه امری بین دو است»!
در همین نگاه نیز گاه خطایی اساسی رخ میدهد، بدین صورت که گمان میکنند برخی از امور [مثل گردش یا جاذبه زمین، یا تولد و ...] جبر محض است، و برخی دیگر [مثل انتخاب دین، شغل و ...] اختیار محض است! اما چنین نیست، بلکه در هر "اختیاری"، "جبر" نیز وجود دارد؛ چنان که آثار و تبعات هر اقدامی که به اختیار انجام میشود، جبری است، چرا که انسان چیزی را خلق نکرده و اندازهها را او نگذاشته است، بلکه این کار خداست: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریدیم / القمر، 49»؛ پس اگر بشر کشتی میسازد که روی آب حرکت کند، یا هواپیما میسازد که در آسمان پرواز کند، یا سدی میسازد که آب را پشت آن انباشت کند و ...؛ همه بر اساس اندازههایی است که او در آفرینش قرار داده است؛ لذا حتی اثر یک جرعه آبی که مینوشیم نیز جبری است و اختیاری در آن نداریم. لذا فرمود: «امری است بین این دو».
پس در اختیاری نیز جبر هست؛ به عنوان مثالی اعتقادی: اگر چه خود انتخاب مینماییم که چه کسی یا چه چیزی را بپرستیم و بندگی کنیم؛ اما اصل پرستش، فطری و جبری است – اگر چه خودمان برای خود دینی انتخاب مینماییم، اما اصل دینداری فطری است، لذا هیچ کسی بیدین نیست – و همین طور است انتخاب امام، برای تبعیت و پیروی؛ که اصل امامگرایی فطری است، لذا هیچ کسی بی امام نیست، و هر کسی هر امامی برگزیند، نتیجهاش جبری است.
تجارت – همه تاجرند
برخی گمان دارد که داد و ستد "تجارت" که به منظور به دست آوردن "سود" انجام میشود، یک حرفه و شغل کاملاً اختیاری است؛ مثلاً یکی معلم میشود، دیگر خلبان، دیگری کارگر، دیگری نظامی ... و یکی هم تاجر.
اما، چنین نیست، و در همین تجارت اختیاری نیز "جبر" وجود دارد؛ چرا که دنیا دارِ تجارت است و همگان تاجر آفریده شدهاند، و هر چیزی کالای تجارت است، حتی معنویاتی چون دین و ایمان! چنان که فرمود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ» (الصف، 10)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايى مىبخشد؟!
«تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (الصف، 11)
ترجمه: به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد؛ اين براى شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد!
پس، ایمان به خدا و رسولش (ص) و جهاد (تلاش دشمن ستیز) در راه خدا، نوعی تجارت است و سودی دارد که آن رهایی از آتش است و بالتبع ایمان و جهاد دیگری هم وجود دارد که زیانبار است و دستاوردش آتش است.
بنابراین، اصل این که دنیا دار تجارت است و همگان تاجرند، و همه چیز و همه کار تجارت است، یک امر جبری است؛ اما گاهی این که انسان چه تجارتی و با کی انجام دهد، اختیاری میباشد.
تجارت، بر چهار اصل استوار است
امروزه علم اقتصاد و بازرگانی و تجارت پیشرفت کرده است و اصول تجارت به صورت علمی تدوین شده است، اما جالب آن که یک عوام در چند هزار سال پیش نیز میدانست که تجارت بر چهار اصل استوار است که عبارتند از: «فروشنده – کالا – قیمت و خریدار».
همه چیز گران است
قیمت یک نان و یا یک جفت کفش چقدر است؟ آیا نان 3 هزار تومان و کفش 150 هزار تومان؟! خیر، بلکه قیمت ریالی روز، به اضافهی عمری که جهت این مقدار درآمد صرف شده، و زمان و عمری که جهت خرید صرف میشود و ...؛ حتی برخی دین و ایمان و دنیا و آخرت خود را نیز در ازای یک لقمه نان و یا یک جفت کفش میدهند. پس نه تنها هیچ چیزی مجانی به انسان داده نمیشود، بلکه همه چیز خیلی گران تمام میشود، چه بخواهیم و چه نخواهیم. حتی اگر کسی بگوید: «من اکنون در حال عبادت و نماز واجب صبح هستم، نه مشغول تجارت»، باید دقت کند که نه تنها ده دقیقه از عمر شریف خود را سرمایهگذاری کرده است، بلکه خواب راحت به وقت اذان، بسیاری از خواستها و امکانات دیگر را نیز هزینه کرده است، تا در دنیا و آخرت سودی به دست آورد.
معاملهگری خداوند سبحان
در این بازاری که خداوند سبحان خود گشوده است، خودش هم وارد معامله میشود؛ اما به چه صورت؟!
میفرماید: بندهی من! تو هیچ نداری، در اصلِ وجودت هم فقیر و نیازمند به من بودی و هستی؛ دنیا هم که مال من است و نه مال تو؛ اما من، "رحمان" [وجود بخش] و "وهاب" [بسیار بخشنده و هدیه دهنده] هستم؛ پس سرمایهی اولیه را خودم به تو داده و میدهم؛ راه و رسم تجارتهای سودمند و باید و نبایدهای هر تجارتی را نیز خودم به تو آموزش میدهم؛ پس تو به کار و کسب مشغول شو و بدان که اگر درست تجارت کنی، خودم مشتری تو هستم و آن چه به تو موهبت کردم و یا به امانت به تو دادم را به جای پس گرفتن، از تو میخرم؛ پس در تجارت با من، هرگز کالا روی دستت نمیماند و هرگز ضرر نمیکنی!
خداوند سبحان، فقط با بندگان مؤمنش تجارت میکند، چرا که دیگران اصلاً خودشان وارد بازار معامله با او نمیشوند، بلکه وارد بازار مکارهی ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس میشوند که سراسر خالیبندی و کلاهبرداری و بالتبع ضرر و زیان است.« إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ».
ورود به بازار و معامله و تجارت، جبری است و هیچ اختیاری در آن نیست؛ چرا که دنیا دارِ تجارت آفریده شده است. آدمی یا وارد بازار خدا شده و با او معامله میکند و یا وارد بازار شیطان شده و با او معامله میکند. حاصل معامله نیز جبری است، نتیجه یکی سود سرشار است و دیگری خسران (ضرر و زیان در اصل و فرع)؛ اما انتخاب بازار و خریدار، اختیاری است.
مالکیت
خداوند متعال، خود مالک است و آن چه ما به او میفروشیم، مال خودش است، اما کریمانه از ما میخرد! در واقع مزد امانتداری را میدهد؛ پس چرا میگوییم "معامله"؛ چون امانت را پس نمیگیرد، بلکه حساب میکشد و چون خوب نگهداری کردی و حسابت درست بود، میگوید: آن امانت، موهبت (هدیه) نیز بود، پس من از تو میخرم، اما نه تنها سود میرسانم، بلکه اصل کالا را نیز به خودت بر میگردانم تا برای همیشه مال خودت باشد.
اهل جهنم، هیچ گاه مالک نمیشوند، چرا که اگر مالک وجود خود، جسم و روح خود، شرایط و موقعیت خود بودند، هیچ گاه عذاب و آتش را برای خود بر نمیگزیدند؛ اما اهل بهشت، از سوی آن مالک حقیقی، مالک تمامی امانتهای داده شده میشوند؛ لذا هر چه بخواهند، برای آنها فراهم میشود.
چهار اصل تجارت، در معامله با خداوند کریم
چهار اصل تجارت را هم خداوند متعال وضع کرده است، پس خودش نیز طبق آن با بندگان مؤمنش تجارت میکند.
در این بازار، "فروشنده"، انسان است – "خریدار"، خداوند غنی و کریم است – "کالا"، جان و مال انسان است، چرا که آدمی جز این دو، هیچ ندارد – و "قیمت = ارزش کالا"، حیات ابدی در بهشت است، آن هم به گونهای که مالک باشد و بهشت برای او باشد؛ چنان که فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (التوبه، 111)
ترجمه: حقّا كه خداوند از مؤمنان جان ها و مالهايشان را خريدارى كرده، به بهاى آنكه بهشت از آن آنها باشد؛
این معامله و تجارت پرسود، یک وعدهای الهی است که در تمامی ادیان بر آن تصریح شده است و خداوند متعال خلف وعده نمیکند، لذا در ادامهی همین آیه فرمود:
«يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»
ترجمه: (به اين گونه كه:) در راه خدا پيكار مىكنند، مىكشند و كشته مىشوند؛ اين وعدۀ حقّى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده؛ و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كردهايد؛ و اين است آن پيروزى بزرگ!
و البته این جنگ و قتال، همیشگی است، چه در بیرون با دشمنان خدا و چه در درون با نفس و وسوسههای شیاطین انس و جنّ (جهاد اکبر).
پس، بشارت باد بر شما، و خوشا به حال شما، با این تجارتی که با خداوند سبحان میکنید:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» (الرّعد، 29)
ترجمه: آنان كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند،خوشا به حالشان و آنان نيك سرانجامى دارند.
آیت الله حائری شیرازی، رحمة الله علیه:
سرمایهگذاری
بعضیها، زمینی را که سالها پیش متری یک ریال خریدهاند، پس از چندین سال متری ده میلیون تومان میفروشند. اگر شما نیز در این دنیا بهاندازۀ یک ریال در راه خدا خرج کنید، در آخرت از شما بهاندازۀ دهمیلیون تومان خواهند خرید؛ اما اگر در این دنیا، ده میلیون تومان برای دنیا و نه برای خدا خرج کنید، در آخرت بهاندازۀ یک ریال هم از شما نخواهند خرید!
برخی از کسانی که میدانند زمین روزی گران میشود، فرش زیر پایشان را نیز میفروشند و زمین میخرند! بلکه خانههایشان را نیز میفروشند و در خانهای اجارهای مینشینند تا زمینی بخرند! اینها برای دنیایشان اینچنین میکنند؛ شما برای آخرت خود چه میکنید؟!
بعضیها هرچه دارند، میفروشند تا آخرت را با آن بخرند؛ شهیدان اینگونهاند. گاهی کسی میگوید که با چشمم آنجا را میخرم؛ این چشم را در راه خدا میدهم و آنجا چشمِ باقی میگیرم. شیطان به انسان میگوید: «نه، نکن! حیف تو و جوانی تو نیست؟!»
در جوانی، اینگونه وسوسه میکند. وقتی هم که انسان پیر شد، شیطان میگوید: «حالا دیگر به چه درد میخورد که بهسوی خدا بروی؟! آن موقع که نیرو داشتی، خرجش نکردی! اکنون چه داری که بخواهی خرج کنی؟!» این پیر میگوید: «باشد؛ من میخواهم این تهماندهاش را بدهم؛ آن مقدارش را هم اشتباه کردم که صرف دنیا کردم. میخواهم این اندک چیزی را که مانده بدهم». خدا نیز از او میپذیرد.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان، در فضای مجازی)
موضوع:
دنیا دار تجارت است، حتی معنویات نیز تجارت است؛ تو نیز فروشندهای؛ و هر تجارتی بر چهار اصل استوار میباشد.
متن (نشانی لینک)
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10616.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2735
- 6 دی 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت