علت اینکه آتئیستها و ملحدین علیه تشیع اینقدر شبهات انبوه از کتب خود شیعه و بعضاَ با سند صحیح مطرح میکنند چیه؟! اصلا چرا باید این دسته از روایات در کتب ما باشه؟! (انسانی / تبریز)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
ابتدا القاء شده که انبوهی از شبهات با سند صحیح، در کتب حدیثی شیعیان وجود دارد و سپس پرسیده شده که «چرا چنین است؟!»؛ در حالی که اصل صورت مسأله درست نیست؛ بالاخره این همه معارف شناختی، آموزشی، تربیتی، حقوقی و احکام، اخلاقی و حتی سیاسی، اقتصادی، فلسفی، عرفانی و ...، توسط همین کتب و احادیث معتبر به دیگران و نسلها منتقل شده و به همین دلیل تشیع همچنان و با صلابت بیشتر باقی مانده و چراغ راه هدایت شده است.
«شبهه» - شبهه در لغت، به معنای پوشاندن حق، با اتخاذ شیوۀ شبیه کردن حق و باطل، به منظور گمراه نمودن مخاطب میباشد؛ چنان که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، فرمودند:
«إنّما سُمِّيَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لأنّها تُشبِهُ الحَقَّ، فأمّا أولياءُ اللّه ِ فَضِياؤهُم فيها اليَقينُ و دَلِيلُهُم سَمتُ الهُدى، و أمّا أعداءُ اللّه ِ فَدُعاؤهُم فيها الضَّلالُ و دَليلُهُمُ العَمى» (نهج البلاغه، خطبۀ 38)
- شبهه به اين دليل شبهه ناميده شده كه شبيه حق است؛ اما اولياى خدا به هنگام شبهه، روشنايىِ راهشان يقين است و راهنمايشان راه راست است؛ ولى دشمنان خدا به گاه شبهه، دعوتشان گمراهى و راهنمايشان كورى است!
«شبهه» در زبان فارسی، با دو واژۀ «اگر» و «پس» همراه است، چه آن را بگویند و بنویسند و چه آهنگ جمله چنین باشد. به عنوان مثال میگویند: «اگر خداوندی هست که رحمان و رحیم است، پس چرا در قیامت بازخواست و عذاب دارد؟!» هدف گوینده در این شبهه، اثبات وجود خدا، رحمانیت و رحیمیت او، قیامت و ... نمیباشد، بلکه میخواهد القا کند که یا اساساً خدایی وجود ندارد و یا اگر وجود داشته باشد، رحمان و رحیم نیست!
متشابهات
یک معنای «متشابه» این است که میتوان معنای آن را به چیزهای دیگری نیز حمل نمود و یا به اصطلاح تفسیر و تأویل به رأی نمود؛ لذا تا این متشابهات به محکمات برنگردد؛ معنا، مفهوم و مقصود آن به درستی روشن نمیشود.
به عنوان مثال: در آیات قرآن مجید، بحث از «لقاء الله» و «سمیع و بصیر» بودن خداوند سبحان شده است؛ اما آیا خداوند جسم دارد و میتوان او را با چشم سر دید؟! و یا آیا او مانند انسانها و حیوانات، چشم و گوش دارد؟!
نه فقط تابعین ادیان الهی چون یهود و نصارا به همین دلیل گمراه شدند، بلکه برخی از فرق در اسلام [مانند وهابیت انگلیسی- ابن تیمیه] نیز به همین دلیل گمراه شدند که برای خداوند سبحان، جسمیت قائل شدند و حال آن که هر جسمی، حتماً مخلوق، ضعیف و فانی میباشد!
آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه:
«آیات محكم بخش مرجع است و آیات متشابه بخشی است كه باید به آن (محکمات) بازگردانده شود؛ بنابراین فهم آیات متشابه بدون ارجاع به محكمات مرتبط با آن، میسر نیست.» (قرآن شناسی، ج2، درس هفتم - محكم و متشابه)
احادیث و روایات
احادیث و روایات نیز محکم و متشابه دارند که متشابهات آن با ارجاع به محکمات قابل فهم و درک میباشد؛ مضافاً بر این که باید در سند حدیث تحقیق نمود که کار متخصصان و محققان در «علم رجال، علم کتاب، علم حدیث و ...» میباشد.
معیار تشخیص
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
«أَيُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُمْ عَنِّي يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْه» (الکافی، ج 1، ص 69)
- ای مردم آنچه که از من به شما میرسد، اگر موافق کتاب خدا باشد من گفتهام و آنچه که مخالف کتاب خدا باشد من نگفتهام.»
«إذا أتاكُم عَنّي حَديثٌ فَاعرِضُوهُ عَلَى كِتابِ اللّهِ وَ حُجّةِ عُقُولِكُم فَإن وافَقَهُما فَاقبِلوهُ وَ إلّا فَاضرِبُوا بِهِ عَرضَ الجِدارِ» (ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج 5، ص 368)
- هرگاه سخنی از من به شما رسید، آن را بر کتاب خدا و خردهایتان (حجت عقل) عرضه بدارید؛ اگر با این دو هماهنگ بود آن را بپذیرید وگرنه آن را بر دیوار بکوبید.
سند معتبر
این که حدیثی را در فضای مجازی منتشر کنند و زیرش بنویسند: «بحار الانوار، اصول کافی، حلیة المتقین و ...»؛ دلیل نمیشود که واقعاً چنین حدیثی در این کتابها نقل شده باشد و به فرض که نقل شده باشد نیز باید بررسی نمود که آیا سلسلۀ ناقلان، همگی شناخته شده، معتبر و مورد وثوق میباشند یا خیر؟! اگر حدیثی به نقل از ده نفر بیان شده باشد و در این میان، یکی از آنها ناشناخته و غیر معتبر باشد، اعتبار حدیث که بشود گفت: «قطعاً کلام معصوم میباشد» خدشه دارد میشود و باید صحت آن از راهها دیگری به اثبات رسد. پس از اطمینان از صحت حدیث نیز باید متشابهات آن به محکمات آن ارجاع داده شود.
*- به عنوان مثال: دَغلب گه فردی دانشمند بود، از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «آیا خدای خود را دیدهای؟!» و ایشان در پاسخ فرمودند: «ای ذعلب! من خدایی را که نبینم، نمیپرستم»؛ تا این قسمت، حدیث متشابه است و پرسشی به ذهن میآورد که «چگونه او را دیدهای؟!» اما ادامۀ بیان ایشان، محکمات میباشد:
«وای بر تو ای ذعلب! دیدگان با مشاهده او را نمیبینند؛ ولی قلبها با حقایق ایمان او را میبینند. وای بر تو ای ذعلب! خدای من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمی آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمیگردد و چنان بزرگ کبریاست که با بزرگی وصف نمیشود. در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمیشود... .» (التوحيد، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / چاپ: اول، ص 305)
نکته:
ما در جهان مادی، چیزی به عنوان «معرفت - شناخت» را نمیبینیم، اما معرفت مییابیم؛ چنان که مادهای به نام «محبّت، عشق و مودت، هم چنین دشمنی، کینه و لجاجت، یا تکبر و جهالت وجود ندارد» اما این حالات را درک مینماییم و نمود آنها را در مواضع و رفتارها میبینیم؛ درک تمامی حقایق غیر مادی نیز همینطور است.
آتئیسم
«آتئیسم»، لفظ، اسم و واژهایست که برای «خدا ناباوری» وضع کردهاند؛ چرا که سیاست غربیها در «جنگ شناختی» این است که در پسوند هر اسمی، یک «ایسم» میافزایند تا مهم به نظر رسد!
بیخدایی و انکار وجود خداوند خالق، مالک، ربّ و سبحان، سابقهای دیرینه دارد و به انتشار اولین گروههای بشری در زمین میرسد.
بنابراین، «آتئیست»، همان کافر، مشرک و ملحد میباشد و ما نباید به جای این واژگان، آنها را «آتئیست» بنامیم تا ناخودآگاه گمان نماییم که لابد خیلی مهم هستند و حرفی برای گفتن دارند!
علت دشمنی
کافر، مشرک و ملحد [آتئیست]، هرگز نمیتواند دلایل عقلی و علمی، برای انکار خداوند سبحان اقامه نماید، لذا جز لجاجت و جدل بیمنطق، حرفی برای گفتن ندارند! اما در هر حال، خداپرستی، با کفر، الحاد، انکار و تکذیب خداوند سبحان، متفاوت است؛ لذا نه تنها اهداف و منافع دو گروه مؤمن و کافر با هم مغایرت دارند، بلکه در مقابل هم قرار میگیرند و دشمنی از همین جا آغاز میشود!
لازم به ذکر است که «انسان بیخدا - بیپرستش و بی ربّ» وجود ندارد، چرا که «پرستش» یک امر فطری میباشد که عقل آن را تصدیق میکند؛ بلکه تفاوت در این است که هر کسی خداوند واحد و احد را نپرستد، حتماً خدایان کاذب، جعلی و دستساز بشر را میپرستد؛ اگر چه آن ربّ، فرعون زمانش باشد و یا حتی هوای نفس خودش باشد:
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
- آيا ديدی كسی را كه إله (معبود) خود را هوای نفس خويش قرار داده؟ و خداوند او را با آگاهی (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده اي افكنده، با اينحال چه كسی میتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمیشويد؟!
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار؛ متشکریم.
پرسش:
علت اینکه آتئیستها و ملحدین علیه تشیع اینقدر شبهات انبوه از کتب خود شیعه و بعضاَ با سند صحیح مطرح میکنند چیست و اساساً چرا باید این دسته از روایات در کتب ما باشد؟!
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/etc/12854.html
- تعداد بازدید : 207
- 19 شهریور 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون