«ایکس شبهه»: توضیح: در متن سؤال آمده «وقتی آقای مصباح میگویند ...». در حالی که اگر چه آیت الله مصباح نیز به این مبحث اشاراتی نمودهاند، اما این بیان اختصاص به ایشان ندارد و در متن اسلام است و همهی علما و فقها نیز بر آن تصریح دارند، چه اگر در طول ولایت الهی نباشد، لابد در عرض آن و مغایر با اسلام است.
پاسخ: ابتدا خود و ذهنمان را عادت دهیم که برای بیان یک منظور [مثل انتقاد، مخالفت یا حتی تخطئه]، خلط مبحث نکنیم. چون در این صورت ابتدا ذهن خود و سپس سایرین را دچار اعوجاج کرده و مانع از فهم حقیقت یک مطلب میشویم.
این که ولایت فقیه در طول ولایت الله، رسول (ص) و معصوم است، یک مبحث نظری است و اگر عملی شد، محقق میگردد. مبحث «هست»ها با مبحث «بایدها و نبایدها» متفاوت است. این که عالم همه در محضر حق تعالی هست، و بازگشت به سوی اوست و ایمان ناجی انسان هست، دلیل نمیشود که همهی انسانهای این عالم نیز به او مؤمن باشند.
به عنوان مثال: اگر بیان شد که «نماز معراج مؤمن است»، آیا انتظار میرود که همهی نمازگزاران معراجی باشند و حیات در دنیا مثل حیات در عرش الهی باشد؟ یا اگر بیان شد «نماز انسان را از فحشا و منکر باز میدارد»، انتظار میرود در جامعهی نمازگزار ما دیگر هیچ فساد و فحشایی رخ ندهد؟
البته که انتظار نهایی آن است که چنین باشد، اما اگر نشد، نتیجه میگیریم که پس: نمازی که ما اقامه میکنیم نماز نیست، نه این که در نماز ایرادی هست.
هیچ ولایتی بالاتر و قویتر از ولایت الله جل جلاله بر تمامی عالم هستی وجود ندارد و اگر کسی در ولایت فقیه نیز شک داشته باشد، در ولایت الله که شک ندارد، اما آیا همهی رفتارهای آدمیان الهی است؟ آیا مشکل العیاذ بالله در ولایت الله است، یا ولایتپذیری بندگان؟!
ولایت معصومین (ع) نیز چنین بوده است. مگر گمان میکنیم که در زمان رسولالله (ص) جامعهی مسلمین، مدینهی فاضله بود؟ مگر ظلم، جهل، حرص، نژاد پرستی، عوامی و ... بیداد نمیکرد؟ اگر آن طور بود، پس چرا ظرف یک دقیقه پس از رحلت، همه چیز متغیر شد؟ مگر در زمان ولایت و حکومت شخص پیامبر اکرم (ص)، فتنهها و جنگها و منافقین و نفوذیها و ... حتی در خانهی ایشان نبودند؟ مگر در زمان حکومت و ولایت حضرت علی علیهالسلام، خوارج نبودند؟ مگر همه فرمانداران و منسوبین ایشان درست عمل کردند؟ مگر هیچ کدام کم کاری نکردند یا به بیتالمال دستبرد نزدند؟ مگر همه مالک اشتر و کمیل بودند؟ یا مگر یاران و سربازان امام حسن (ع) خود را نفروختند؟
ولایت فقیه نیز این چنین است. وظیفهی ولی فقیه هدایت است و وظیفه مردم اطاعت و اجرا. لذا اگر ضعفی در نظام اداری و اجرایی جامعه مشاهده میگردد (که بسیار نیز هست) ناشی از ضعف در «ولایت پذیری»، چه در سطح مسئولین و چه در سطح عموم مردم است. مضاف بر این که ما «ولایت فقیه» را درست نشناختهایم و گمان میکنیم که امور اجرایی (که دست خودمان است) بر عهدهی ایشان میباشد! رئیس جمهور را ما انتخاب میکنیم، نمایندگان را ما انتخاب میکنیم، شورای شهر و شهردارها را ما انتخاب میکنیم، مدیران و کارگران و کارمندان ما هستیم، قضات و وکلا و کارگردانان و بازیگران و مجریان ما هستیم، کارمندان بانک و بیمه و سیستم حمل و نقل کشور ما هستیم، دانش آموز و دانشجو و استاد ما هستیم و ...، اما اگر موفق بودیم، هنر خودمان است و اگر ناموفق عمل کردیم، ولایت فقیه مسئول است (؟!)
بخشی از بیانات مهم مقام معظم رهبری در خصوص «ولی فقیه» و جایگاه و وظایفش در نظام اجرایی کشور در ذیل ایفاد میگردد که لازم است حتماً مورد توجه و تعمق قرار گیرد:
«رهبرى یك مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرائى نیست. این اشكال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضى از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقى كنند كه رهبرى یك مدیریت اجرائى است؛ نه، مدیریت اجرائى، مشخص است. مدیریت اجرائى در بخش قوهى مجریه ضوابط مشخصى دارد، معلوم است، مسئولین معینى دارد؛ در قوهى قضائیه هم - كه آن هم مدیریت اجرائى است - همین طور، هر كدام مسئولیتهائى دارند؛ قوهى مقننه هم كه معلوم است. رهبرى، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا كه از حركت كلى نظام مراقبت كند.
در واقع رهبرى، یك مدیریت كلان ارزشى است. همین طور كه اشاره كردم، گاهى اوقات فشارها، مضیقهها و ضرورتها، مدیریتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غیر لازم یا غیر جائز وادار میكند؛ رهبرى بایستى مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقى بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینى است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائى نیست؛ دخالت در كارها هم نیست. حالا بعضىها دوست میدارند همین طور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبرى گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست. مسئولین در بخشهاى مختلف، مسئولیتهاى مشخصى دارند. در بخش اقتصادى، در بخش سیاسى، در بخش دیپلماسى، نمایندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مسئولان قوهى قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهاى مشخصى دارند. در همهى اینها رهبرى نه میتواند دخالت كند، نه حق دارد دخالت كند، نه قادر است دخالت كند؛ اصلاً امكان ندارد. خیلى از تصمیمهاى اقتصادى ممكن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیكند؛ مسئولینى دارد، مسئولینش باید عمل كنند. بله، آنجائى كه اتخاذ یك سیاستى منتهى خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئولیت پیدا میكند. در تصمیم و عملِ رهبرى باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقعبینى در خدمت آرمانگرائىها قرار بگیرد.» (در پنجمین روز از سفر به كرمانشاه؛ در دانشگاه رازی – 24.7.1390
کلمات کلیدی:
گوناگون