ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: گاهی باور و تکیهی ما به شنیدهها، به مراتب محکمتر و بیشتر از اصل وقایع و یا متون موثق و مستند میباشد؛ و نیز گاهی گمانهایی بر این باورها و شنیدهها افزوده میشود. مانند که این برخی گمان میکنند که انبیای الهی تا قبل از آن که به نبوت و رسالت مبعوث گردند، هیچ ارتباطی [جز مانند مردم عادی] با خداوند متعال نداشتهاند. در حالی که در قرآن کریم، شواهد و مستنداتی خلاف این باور وجود دارد، چنان چه فرمود به مادر حضرت موسی علیه السلام نیز "وحی" فرستاد و فرمود: حضرت عیسی علیه السلام در گهواره سخن گفت و خود را نبی معرفی کرد و از اخذ دستور در مورد نماز، زکات و نیز اخلاق خود خبر داد:
«قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا» (مریم ع، 30 و 31)
ترجمه: (آن نوزاد به زبان آمد و) گفت: حقّا كه من بنده خدايم، مرا (در اين حال) كتاب (انجيل) داده و (در اين سن) پيامبر قرار داده است * و مرا هر كجا كه باشم وجود پربركتى ساخته، و تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است * و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و متكبر و نافرمان و محروم از رحمت قرار نداده است.
حرکت حضرت موسی علیهالسلام:
الف - پس حضرت موسی علیهالسلام، بندهی برگزیده خداوند سبحان بود که به مادرش وحی کرد تا او را در صندوقی قرار داده و در آب رها سازد و تدبیر و تقدیر نمود تا به دست آسیه علیهاالسلام (همسر فرعون) برسد، به آغوش مادرش برگردد و ... . لذا نه تنها هیچ تعجبی ندارد که ایشان قبل از مبعوث شدن نیز با خداوند متعال راز و نیاز داشته باشد، بلکه جز این متصور نیست.
ب – حضرت موسی علیه السلام وقتی به خاطر آن حادثه از مصر خارج شد، نزد پروردگار عالم دعا کرد و عرض نمود:
«فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (القصص، 21)
ترجمه: موسى ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت [در حالى كه مى]گفت پروردگارا مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.
هنگامی که به طرف شهر مدین عازم شد، باز هم با امید به پروردگار عالم دعا نمود:
«وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ» (همان، 22)
ترجمه: و چون به سوى [شهر] مدين رو نهاد [با خود] گفت اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند.
پس از آن که برای دختران شعیب (ع) آب فراهم کرد، با پروردگارش راز و نیاز کرد و عرض نمود:
«فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (همان، 24)
ترجمه: پس براى آن دو آب تهیه کرد (سقایت کرد)، آنگاه به سوى سايه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم.
و البته از دست آیات بسیار است.
حرکت حضرت موسی علیه السلام به سوی کوه طور و انزال وحی:
وقتی او با اهل و عیالش از مدین خارج شد، از دور آتش دید و شاید این یک شهود بود، چون به آنها گفت: "من آتش میبینم" و نفرمود: "ببینید که آنجا آتشی هست" و افزود: شما باشید تا من بروم خبری بیاورم:
«فَلَمَّا قَضَى مُوسَی الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ» (همان، 29)
ترجمه: و چون موسى آن مدت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه] برد آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد به خانواده خود گفت [اينجا] بمانيد كه من آتشى از دور ديدم شايد خبرى از آن يا شعلهاى آتش برايتان بياورم باشد كه خود را گرم كنيد.
پس، هیچ تصریحی ندارد که او به قصد عزیمت به مصر خارج شده بود. هر چند چنین قصدی نیز مشکلی در ترتیب کار پدید نمیآورد. (توضیح خواهد آمد)
به کوه طور که نزدیک شد، به او وحی شد و نبوت و رسالت برگزیده گردید:
«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى * إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه 11 به بعد)
ترجمه: پس چون به آتش رسيد ندا داده شد: اى موسى * همانا اين منم پروردگار تو، پس نعلين خود (از پاى) بركن، زيرا تو در وادى مقدس طوى هستى * و من تو را (به رسالت، امامت و رهبری مردم) برگزيدم، پس به آنچه وحى مىشود گوش فرا دار * به يقين اين منم خداى يكتا كه جز من معبودى نيست، پس مرا پرستش كن و نماز را به ياد من برپا دار.
پس، این آیات، یعنی این ندایی که میشنوی، وحیای از جانب من است که رب و الله میباشم، نه این که او خدا را نمیشناخت و یا هیچ ارتباطی نداشت، تا این که وحی آمد.
حرکت به سوی فرعون و خوف حضرت موسی علیه السلام:
پس تا اینجا بحثی از عزم حرکت به سمت مصر یا جای خاص دیگری نیامده است، اما در این وحی، خداوند متعال پس از آن که آیات و بینات خود را به او داد، فرمود: حالا برو به طرف فرعون که او طغیان کرده است: «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى / طه، 24»؛ آن حضرت نیز عرض نکرد که من میترسم به مصر بروم، خطرناک است؛ بلکه ابتدا برای خود دعا کرد و شرح صدر و آسانی کار و ... خواست (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي .../ همان، 25) و سپس موارد نگرانی خود را عرضه داشت.
موارد خوف (نگرانی و دغدغه، نه ترس نفسی)، از رفتن به مصر نبود، بلکه از قتل خودش به بهانهی آن حادثه و بینتیجه ماندن کار و یا انکار و تکذیب و زیربار نرفتن فرعون بود:
«قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ * وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ * وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ» (الشعراء، 12 تا 14)
ترجمه: گفت پروردگارا مىترسم مرا تكذيب كنند * و سينهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست * و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مىترسم مرا بكشند.
نتیجه: پس چنین نیست که ایشان تا قبل از بعثت، راز و نیازی با خداوند متعال نداشته باشند – یا ایشان پس از عزیمت از نزد حضرت شعیب علیه السلام، یقیناً قصد مصر کرده باشند، هر چند که آن هم اشکالی نداشت – به ایشان دستور نیامد که به مصر باز گردد، بلکه دستور آمد به سراغ فرعون رود – پس نگرانی و خوفی از بازگشت به مصر نداشتند، بلکه نگرانی از تکذیب و قتل در ملاقات با فرعون بود.
کلمات کلیدی:
تاریخی