خیلی از آیات قرآن بصورت روایت تاریخ وداستان اقوامه گذشتهست و هر کسی میتونه همچین چیزی رو بگه، پس قرآن ازچه نظردعوت به مثل آوری کرده، در واقع چیه که باعث میشه فک کنیم قرآن از غیر انسانه؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: ابتدا معروض داریم که اگر چه اخیراً "محاوره نویسی" یا "گویش نویسی" (نوشتن کلمات مانند آن چه در لفظ میگوییم) باب و مد شده است، اما نسبت به همه کلمات درست نیست، چنان که در گویش هم چنین نمی گوییم، مثل «فک کردن» به جای «فکر کردن» یا «آیاته» به جای «آیاتِ». لذا همیشه سعی کنیم که وقتی به قول معروف دست به قلم میشویم، خوب، درست و قشنگ بنویسیم.
الف – قرآن کریم فقط قصه نیست، در هر موضوع نقشآفرین و تعیین کنندهای که برای هدایت انسان لازم است، سخن قاطع، شیوا، بلیغ و فصیح دارد. در جهانبینی الهی، جهانبینی الحادی و مادی، خداشناسی، معادشناسی، انسانشناسی، خلق شناسی، اخلاق و آداب و احکام در شئون و امور متفاوت زندگی فردی و اجتماعی، آن هم به گونهای که در راستای جهانبینی توحیدی باشد، تضاد و تناقضی بین آنها دیده نشود و اعوجاجی نیز در آنها نباشد.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا» (العنکبوت، 1)
ترجمه: سپاس از آن خداوندى است كه اين كتاب را بر بنده خود فرو فرستاد و در (الفاظ و محتواى) آن هيچ انحراف و كژى ننهاد.
ب – خداوند متعال نه تنها نفرموده که بندگانش را قدرت تفکر، منطق و کلام نداده است و نمیتوانند هیچ جمله، نثر یا شعری بگویند و یا تاریخ بنویسند، بلکه مکرر متذکر شده است که به شما عقل، قلب، سمع و بصر دادم، پس آنها را به کار گیرید، در خلقت مطالعه کنید، در تاریخ مطالعه کنید و درس و پند بگیرید.
«قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذَّبِينَ» (آلعمران، 137)
ترجمه: البته پيش از شما حوادثى (مانند ایمانها و کفرها و هلاكتهاى دستهجمعى) طبق سنّت الهى گذشته است، پس در روى زمين بگرديد و بنگريد كه عاقبت تكذيب كنندگان چگونه بود.
نکته: دقت کنیم که کلمات "سیر و سفر" هر دو عربی است، پس اگر فرمود: «سیر کنید»، منظور الزاماً "سفر" نمیباشد، چرا که سیر به صورت مطالعه، تدبر، تفکر و ... نیز صورت میگیرد.
*- پس "تحدی" این نیست که کسی بگوید: من هم جملهبندی یا بیان نثر و شعر و نگارش تاریخ بلد هستم. بلکه این است که کتاب دیگری آورد که از سویی شامل جهانبینی، انسانشناسی، حکمتها، بایدها و نبایدهای لازم برای رشد بشر باشد، از سویی دیگر آن چه میگوید منطبق با حقایق عالم هستی باشد و از سوی دیگر با قرآن کریم منافات یا تضاد داشته باشد.
از این رو به پیامبرش فرمود که اگر مدعی هستند، بگو: اشکالی ندارد، شما کتاب بهتری بیاورید که هدایت کنندهتر باشد، تا من از آن تبعیت کنم:
«قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (القصص، 49)
ترجمه: بگو: اگر شما راستگوييد پس كتابى از جانب خدا بياوريد كه از آن دو (تورات و قرآن) رهنمونتر باشد تا من از آن پيروى كنم.
ملاحظه:
یک – دقت شود که میفرماید از جانب خدا (مِّنْ عِندِ اللَّهِ) کتاب بیاورید. چرا که اولاً خالقیت، الوهیت، مالکیت و ربوبیّت خداوند سبحان تثبیت شده است، پس هدایت باید از جانب او باشد و بدیهی است که نه تنها بشر نمیتواند هدایت کننده بشر باشد، بلکه هیچ مخلوقی که خودش نیاز به هدایت دارد، نمیتواند هدایت کننده باشد.
دو - این دعوت به تحدی، هنوز به قوت خود باقیست. چهارده قرن از نزول قرآن کریم گذشته است، هزاران مکتب گمنام و صدها "ایسم" مشهور آمدهاند، که عمر مفید آنها به یک یا دو یا چند دهه محدود گشته است و به زودی دلایل عقلی، نقلی، علمی و تجربی بر رد آنها [حتی از جانب خودشان] ایفاد گردیده است.
ج – تاریخ:
برخی از فرازهای تاریخی، به لحاظ اطلاع، روشنگری، درس و عبرت، نقش به سزایی در تعلیم و تربیت و حکمت و اخلاق انسان و جامعه داشته و دارد و هم چنین تحریفات تاریخی، همانند تحریفات اعتقادی، نقش به سزایی در ایجاد اعوجاج و انحراف در اندیشهها، باورها، سنن و رسوم ایفاد مینماید. از این رو در قرآن کریم، به تاریخ ارزش و اهمیت فوق العادهای داده شده است.
ج /1 – پس، وقتی وحیانیت قرآن کریم به عقل، قلب، نقل ... و دلایل متفاوت ثابت گردید، آن چه خدا با وحی از تاریخ گذشتگان میفرماید، نه تنها کاملاً صحیح است و شرّ و آفات تحریفها مصون مانده است، بلکه کاملاً حکیمانه بیان شده است، یعنی حقیقت امر، با حکمتها و نتایج و آثارش را بیان میدارد تا در هر زمانی، قابل استفاده باشد، تا بتواند درس، حکمت و عبرت باشد، نه صرفاً نقل یک حادثه. مثل حکایات مربوط به حضرات ابراهیم خلیل، یوسف، موسی، عیسی و سایر انبیا علیهم السلام و هم چنین حکایات مربوط به افراد یا اقوام ناصالح، کافر، مستکبر، جاهل، عنود و لجوج.
ج /2 – اما، تمامی مردم میدانستند که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نزد کسی درس نخوانده است؛ یهودیان که از یک سو تورات را در اختیار داشتند و از سویی دیگر بزرگترین دشمن اسلام و پیامبرش بودند نیز به خوبی میدانستند که نه تنها او به تورات اشراف نداشت، بلکه اصلاً توراتی به زبان عربی نوشته نشده بود و بلکه اساساً ایشان خواندن و نوشتن را نزد کسی تعلیم ندیده بودند، پس اگر خبر تاریخی و آن طور دقیق و با ذکر برخی از جزئیات میدهد، آن هم به شکلی که راهنما و هدایت کننده باشد، یقیناً این اخبار از غیب به او رسیده است.
به آیات ذیل توجه فرمایید:
«وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» (العنکبوت، 48)
ترجمه: و تو قبل از اين قرآن هيچ نوشته و كتابى را نمىخواندى و نوشته و كتابى را به دست خويش نمىنوشتى و گرنه باطلگرايان (در نبوت تو) شك مىكردند.
«وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» (القصص، 46)
ترجمه: و آن گاه كه (موسى را از شجره نور براى منصب نبوت) ندا درداديم، تو در جانب (كوه) طور نبودى (تا از مشاهداتت خبر دهى)، و لكن به خاطر رحمتى از پروردگارت بود (كه تو را از آنها آگاه كرديم) تا گروهى را كه پيش از تو (از زمان عيسى يا از زمان اسماعيل تا عصر تو) هيچ بيمدهندهاى بر آنان نيامده است بيم كنى شايد متذكّر شوند.
«وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ» (القصص، 45)
ترجمه: ليكن ما نسلهايى پديد آورديم و عمرشان طولانى شد. و تو در ميان ساكنان [شهر] مَدْيَن مقيم نبودى تا آيات ما را بر ايشان بخوانى، ليكن ما بوديم كه فرستنده [پيامبران] بوديم.
- تعداد بازدید : 2061
- 22 تیر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن