خواستم بدونم چطوری میشه به یک گاو پرست ثابت کرد که خدای یگانه رو پرستش کنه؟ (فقه و حقوق / تویسرکان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اساساً استدلال عقلی برای کسی که گاو پرست است، مؤثر نمیافتد. کسی که اهل تعقل و عقلانیت باشد، گاو پرست نمیشود و کسی که گاوپرست شد، اهل تعقل نمیباشد که شما برای او استدلال و براهین عقلی اقامه کنید. پس باید ابتدا با تذکرات، به تفکر و عقلانیت باز گردد و بعد ... .
چون حکم عقل این است که هر کسی باید عاقلانه و عالمانه انتخاب کند و حکم دین نیز [به ویژه در باره اصول عقاید] همین است که تحقیقی بوده و تقلید در آن جایز نمیباشد، اذهان عمومی گمان میکنند که لابد هر کسی هر انتخابی در هر موضوعی که کرده، بر اساس عقل، علم و استدلال بوده و حالا میخواهند با استدلال به او اثبات کنند که این انتخاب تو غلط میباشد و اثبات کنند که حق چیست؟
در صورتی که اصلاً چنین نیست؛ یعنی درست است که "بایدِ" عقلی و فطری [به ویژه در مورد خدا، پرستش، معبود و ...]، انتخاب بر اساس شناخت، یقین و استدلال است، اما دلیل نمیشود که همگان همین راه را رفته باشند و یا بخواهند بروند.
*- گاوپرستی که با چشم خود میبیند این گاوی که او معبود خود میخواندش، از جفتگیری دو گاو نر و ماده به وجود آمده و اگر خودش به آن آّب و علف نرساند، از گرسنگی و تشنگی میمیرد؛ اگر سیر باشد نیز چه بسا دچار آفت و بیماری شده و بمیرد، یا شکار گرگ و پلنگ و مار شود – لاغر و نهیف و یا چاق میشود – جفتگیری میکند و بسیاری از مردمان نیز سرش را میبرند و گوشتش را میخورند و پوستش را در مصارف دیگری استفاده میکنند و ...، بر اساس چه استدلالی میگوید که آن حیوان معبود یا مقدس است که حالا شما میخواهید استدلال بیاورید که خیر، بلکه الله جلّ جلاله که خالق انسان و گاو و عالم هستی است، معبود میباشد؟!
شناخت و گرایش:
شناخت و گرایش (به هر چیزی)، دو مقولهی متفاوت از هم هستند، از این رو هیچ الزامی وجود ندارد که تمامی گرایشات آدمی، بر اساس شناخت او باشد و شناختش نیز مستدل به براهین عقلی باشد.
آدمی خیلی چیزها را میشناسد، اما در نهایت به دنبال آن چه دوستش دارد میرود. مگر شرابخوار یا معتاد به مواد مخدر و یا جانی و ظالم، شناخت ندارد و نمیداند که اینها همه مضر به حال فرد و جامعه میباشند؟! اما چون دوست دارد، به شناختش توجهی نمیکند و به دنبال آن چه دوست دارد میرود.
مگر ابلیس لعین خدا را نمیشناخت؟ مگر بلعم باعور یا سامری، از دانشمندان و عرفای قوم بنیاسرائیل نبودند و ...؟
اول و آخر اسلام محبت است:
به دعوت اول و آخر (کمال) اسلام توجه کنید. آیات (نشانهها)ی استدلالی بسیاری برای نفی بتها و طواغیت و رب النّوعها و اثبات خدای واحد و لاشریک بیان شده است، اما آنجا که میخواهد دعوت به حرکت کند، نمیفرماید: «حالا که شناختید و به شما اثبات شد، بیایید»، بلکه میفرماید: «اگر خدا را دوست دارید، بیایید»، چرا که "محبت" و دوست داشتن، انگیزه حرکت است و رسیدن، لقاء و وصل «محبوب»، هدف از حرکت میباشد.
« قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: اگر خدا را دوست مىداريد پس پيروى از من كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشايد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
در دعوت آخر (حرکت کمالی) نیز نمیفرماید، حالا که حق معبود و عبودیت را شناختید، از شما نماز و روزهی زیاد، یا حج و قربانی مکرر و مستمر، یا زکات مداوم و ... میخواهم، بلکه میفرماید: «بگو اجر رسالت در مودت اهل بیت من است»، که مودت همان بروز و ظهور محبت در تفکر، گرایشات، اعمال و رفتارهاست.
« ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ » (الشّوری، 23)
ترجمه: اين همان [پاداشى] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [بدان] مژده داده است. بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان.» و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
پس اول و آخر، همان محبت و بروز آن (مودت) است.
نفی و اثبات:
هیچ کس خالی از پرستش نیست، چرا که انسان فطرتاً "عبد" خلق شده است. از این رو هر کس خداوند واحِد، اَحَد، لا شَریک و بیمانند را نپرستد، حتماً و یقیناً خدا و خدایان کاذبی را میپرستد.
از این رو در دعوت و هدایت، همیشه ابتدا «نفی» خدای کاذبی که انسان بدو دلبسته لازم است و سپس «اثبات» خدای حقیقی که باید به او دل ببندد؛ چرا که قلب او به خدای دروغینش اتصال یافته و مملو از محبت به اوست (اگر چه محبت کاذب).
حضرت ابراهیم علیه السلام، اول بُت را میشکند که خدایی آن را نفی کند و سپس دعوت به یکتاپرستی، با دلایل عقلی، فلسفی، قلبی و حتی حسّی (با معجزه و ...) ... و خلاصه استدلالی مینماید – حضرت موسی علیه السلام، ابتدا سحر ساحرانِ دربار فرعونی را باطل میکند، سپس همگان را به توحید فرا میخواند – حضرت عیسی علیه السلام ابتدا کور را بینا کرده و مرده را زنده میکنند تا دعوی الوهیت طبیبان و جادوگران و یهودیان افراطی را نفی کنند، سپس دعوت به توحید مینمایند.
خاتم الانبیاء و المرسلین، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، ابتدا «لا إله» گفته و تمامی إلههای کاذب را نفی میکنند و سپس «إلاّ الله» میگویند.
*- پس، چه برای خودمان و چه برای دیگران، تا شرک در الوهیتها و ربوبیتهای متعدد و دورغین، نفی نشود، توحید و وحدانیت، و تک هدفی و حرکت به سوی او، محقق نمیگردد.
اگر کسی مجسمهی دستساز و یا گاوی را معبود قرار داده - و یا گمان دارد که فرعون زمانش، ربّ (تدبیر و تربیت کننده امور او جهانیان) میباشد - یا اگر کسی بندگی هوای نفس خودش و دیگران را میکند، ابتدا باید به "نفی" برسد و سپس به اثبات.
*- تا زنگار از آینه زدوده نشود، هیچ نوری در آن منعکس نمیگردد، تا خانه از بتها پاک نشود، قبلهی موحدین قرار نمیگیرد و تا إلههای دروغین از خانه دل بیرون نشوند، معرفت (شناخت) و عشق خدای حقیقی جایگزین نمیگردد. پس آغاز با «لا» و نفی است. اول شریک نگیر و بتها را بیرون بریز، تا خانه (قلب در درون و کعبه در بیرون) تطهیر شود برای بندگی خدای سبحان:
« وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ » (الحج، 26)
ترجمه: و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم:] «چيزى را با من شريك مگردان و خانهام را براى طوافكنندگان و قيامكنندگان و ركوعكنندگان [و] سجده كنندگان پاكيزه دار.»
نتیجه:
پس اگر با گاوپرست، مجسمه پرست، فرعون پرست، نفس پرست، دنیا پرست، قدرت پرست، پول پرست، شهوت پرست ... و هر مشرک و پرستندهی غیر خدایی مواجه شدید، اول سعی کنید که از او استدلال عقلی برای این انتخاب و گرایشش بخواهید تا بفهمد و متذکر شود که هیچ عقلانیتی پشت شرک نیست، سپس به راحتی میتوانید خدایی و ربوبیت گاو، مجسمه، فرعون و ... را برای او نفی کنید؛ و بعداً نوبت به اثبات میرسد.
*- مطمئن باشید که اگر قلبی از گرایش و پرستش خدایان و اربابهای کاذب خالی شد و تطهیر گردید، نور خدا در آن تجلی میکند و نیازی به اثبات ندارد. او خودش را در درون و برون نشان میدهد تا همگان از استدلال عقلی بالاتر رفته و به شهود برسند.
« سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ » (فصّلت، 53)
ترجمه: به زودى نشانههاى خود را در افقها [ى گوناگون، عقلی، فکری، علمی و ...] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود، تا برايشان روشن گردد كه او خود حقّ است. آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- خواستم بدونم چطوری میشه به یک گاو پرست ثابت کرد که خدای یگانه رو پرستش کنه؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7605.html
- تعداد بازدید : 2073
- 29 اردیبهشت 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی