با توجه به اسمهای خدا چون [رحمان، رحیم، غفار، ستار ...] ، مگر خداوند متعال ترس دارد که قطعاً باید از او ترسید؟ (ریاضی، سوم دبیرستان / تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): معرفت (شناخت) حقتعالی، فقط از طریق شناخت درست «اسما»ی او حاصل میگردد. لذا صرف نظر از ضدتبلیغهای انحرافی گستردهای که دربارهی اسمهایی چون: رحمان، رحیم، غفور و ...، صورت گرفته و میپذیرد، لازم است ابتدا شناخت و معلوماتی (هر چند اجمالی)، در مورد "اسمهای خدا"، حاصل گردد.
مکرر بیان شد که "اسم" یعنی نشانه؛ اسمهای خداوند سبحان نیز نشانههای اوست و البته که هر موجودی، با نشانههایش شناخته میشود.
خداوند متعال، خودش را با اسمها (نشانه)هایش شناسانده است و باید توجه داشت که منظور از این اسمها، نشانهها یا آیات، صرفاً الفاظ و معانی آنها نمیباشد، بلکه "نشانه" وقتی نشانه است که ظهور و بروز داشته باشد. پس، خودش، در فعلش ظهور و تجلی دارد و هر چه هست تجلی و اسم (نشانهی) اوست.
الف - اما برای شناخت درست و درک مفاهیم، این "اسمها" را به لحاظهای گوناگونی تقسیم کردهاند، مانند: «اسمهای ذاتی و اسمهای افعالی». به عنوان مثال در میان خودمان، "عبد" اسم ذاتی بشر است و دانشپژوه، کارگر، کارمند و ...، اسمهای افعالی اوست و در میان اسمهای گوناگون، "آدم" اسم خاص این موجود میباشد.
"الله جلّ جلاله"، اسم خاص خداوند متعال است و اسمهایی چون: حی، واحد، احد، علیم، حکیم، قادر، صمد ...؛ اسمهای ذاتی هستند و اسمهایی چون: خالق، رازق، مالک، رحمان، غفار، ستار ... ، اسمهای افعالی او میباشند.
در یک جمله، اسمهایی که به صفات کمالی خدا اختصاص دارد را «اسم ذاتی» او، و اسمهایی که به نوعی به رابطه بین او و مخلوقاتش اشاره دارد را «اسم افعالی» میگویند.
ب – این اسمهای ذاتی و افعالی [به غیر از اسم الله جلّ جلاله که اسم خاص است] در مخلوقات تجلی یافته است، چنان که هر زندهای «حیّ» است، هر موجودی در موضعی واحد است (چون او خودش است و دیگری نیست) و انسان میتواند در خلاقیت، رزاقیت، مالکیت و ...، ظهور داشته باشد. منتهی تفاوت این است که هر چه از این اسما و صفات در مخلوقات و از جمله انسان هست، عین ذاتش نیست، قائم به غیر است، محدود است و تجلی و ظهور اسم حق تعالی میباشد.
ج – شاید ما بتوانیم برای هر چیزی، اسمهای اعتباری انتخاب و اختیار کنیم، حتی اسمهایی که حامل هیچ حقیقت و مسمایی نیستند را بر افراد، جوامع، تفکرها، جریانها، گرایشها ... و حتی ادیان، مکاتب و احزاب بگذاریم، اما اسم، نشانه، ظهور و بروز حقیقت هر چیزی و هر امری با خودش است، نه با الفاظ اعتباری ما. چنان که حضرت ابراهیم علیه السلام، به بتپرستان و مشرکین تاریخ متذکر شد که این "اسم"ها و "ایسم"ها را شما و پدرانتان گذاشتهاید، یعنی همه اعتباری و بیمسما و خالی از حقیقت هستند؛ حقیقت، اسم و نشانهای است که خداوند متعال و خالق، قرار داده و ظاهر نماید:
« مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ »
ترجمه: شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمىپرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كردهايد، و خدا دليلى بر [حقانيت] آنها نازل نكرده است. فرمان جز براى خدا نيست. دستور داده كه جز او را نپرستيد. اين است دينِ درست، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
اسمهای خدا و انحرافات:
اسمهای خداوند سبحان نیز همان است که خودش در "خلقت و کلام وحی"، ظاهر نموده و بیان داشته است.
در رابطه با "اسم"های حق تعالی، دو انحراف اساسی وجود دارد که هر دو سبب شناخت نادرست و اعوجاج در اعتقادات و زاویه گرفتن از بندگی در صراط مستقیم میگردد.
یک – انحراف اول، در بدل زدن و جایگزینی مخلوقات و نهادن "اسم"هایی بر آنان است که خدا این حق را در آنان قرار نداده است. مثل این که مجسمه بسازند و آن را «إله» بخوانند – طاغوتی را «ربّ» بخوانند – از جانب خود، افراد یا اشیایی را نماینده یا واسطه بخوانند – از جانب خود، رفتارهایی را سبب قرب به او بخوانند، یا موجودات یا افرادی را خویشاوند خدا (دختران خدا، پسران خدا و ...) بخوانند. این اسمها، همه دروغ و بدلی میباشند.
دو – انحراف دوم، در امر "تجزیه" و ایمان آوردن به بعضی و کفر ورزیدن به بعضی دیگر صورت میپذیرد. خواه برخی از اسما و صفات الهی را قبول کنند و برخی دیگر را رد و تکذیب کنند، یا بخشی از دین را قبول کنند و بخش دیگری را رد و تکذیب کنند. چنان که خطاب به این تجزیه کنندگان فرمود:
« ... أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ » (البقره، 85)
ترجمه: يا به پارهای از کتاب ايمان میآوريد و به پارهای ديگر کفر میورزید (آن را پوشانده و سپس انکار میکنید)، جزای کسی که چنين کند، دردنيا جز خواری نيست و در روز قيامت به سختترين وجهی شکنجه می شود وخدا از آنچه میکنيد غافل نيست.
اسمهای بهجبآور:
در میان اسمهای افعالی خداوند متعال، برخی برای انسان نشاط بخش و بهجتآور است، که اهل معرفت، در این تقسیم بندی، آنها را «اسمهای جمالی خدا» خواندهاند؛ اسمهایی که همه به بخشندگی و لطف لایزال او اشاره دارند، مانند: رحمان، رحیم، رازق، لطیف، منعم، غفار، ستار، جواد، کریم و ... .
اسمهای خوف و خشیّتآور:
اما، نباید به بهانه و زیر چتر "اسمهای جمالی" حق تعالی، سایر اسمای او را پوشاند (به آنها کفر ورزید) و انکار نمود! این همان تجزیهای است که سبب انحراف میگردد.
بالاخره همان خدایی که "جان" میبخشد، همان خدا نیز جان را میگیرد – همان خدایی که گشایش در رزق و روزی میداهد، همان خدا گسترهی روزیاش را محدود به «قدر = اندازهی معین» میکند و همان خدایی که بخشنده است، در برخی موارد نمیبخشد.
اسمهایی چون: قهار، منتقم، اشد المعاقبین (دهندهی شدیدترین عقوبتها) ...، نیز اسمهای خدا هستند که در قرآن کریم به آنها تصریح شده است و اهل معرفت به آنها «اسمهای جلالی» میگویند.
به تعبیری دیگر، خداوند متعال هم دارای اسما و صفات جمالی است و هم دارای اسما و صفات جلالی. در دسته بندی کلی، آن چه عنایت و موهبت میکند را تجلی اسمای جمالی میخوانند و آن چه میگیرد را تجلی اسمای جلالی میخوانند.
بترسیم یا نترسیم:
با توجه به این اسمها و ظهور و تجلی آنها از یک سو و نیز تک بُعدی نبودن انسان در «حبّ و بغض»، «خوشآمدن و خوش نیامدن»، «قرار داشتن بین خوف و رجا (ترس و امید)»، معلوم میشود که هم باید بنده مخلص، امیدوار به رحمت و مؤمن به فضل، جود و کرم خدا بود؛ و هم باید از واقع شدن در شمول قهر، غضب و عذاب او، به واسطهی گناهان و عصیانهایی که خودمان انجام میدهیم، ترسید.
خوف و رجا:
ترس و امید، که به آن "خوف و رجا" میگویند، بر تمامی اندیشهها و شئون آدمی احاطه دارد و مخصوص یک امر (مثل ترس از خدا یا امید به رحمت او) نمیباشد، اگر چه عاقبت هر امری به اوست.
حرکت و امید رسیدن به هر هدفی، توأم با ترس از بازماندن و نرسیدن میباشد – نظر به هر خیری، همراه با نظر به شرّ است – دیدن هر فایدهای، همراه با دیدن ضرر میباشد – عشق، همیشه در کنار نفرت (از جدا کننده) است ... و پاداش نیکو نیز در مقابل مکافات و عقوبت میباشد. پس انسانی که به بخشی امید دارد، حتماً از اسباب و علل بازدارندگی، خوف دارد؛ و انسانی که به رحمت واسعه الهی امید دارد، از قهر و غضب او میترسد. چرا که نه همه چیز را مساوی آفریده و نه نسبت به معذب نشدن کفار و ظالمین و مجرمین، ضمانت داده است، بلکه وعده به فلاح مؤمنین و وعید به عذاب آنها داده است.
حق بودن هستی:
خداوند متعال در قرآن کریم مکرر تصریح نموده است که عالم هستی را بر "حق" آفریده است، یعنی پوچ، رها و باطل نیافریده است، پس سر انجامی دارد. لذا همان گونه که هر ذرهای در حرکت خود سرانجامی دارد، هر انسان و هر اندیشه و اعتقادی که داشته باشد و هر کاری که انجام دهد نیز سرانجام و نتیجهای خواهد داشت که یا مثبت، خوشایند، نشاط بخش و بهجتآور است و یا تأسفبار، غمناک، ترساننده و اذیت کننده (عذاب) میباشد.
آنان که به بهانهی اسمهای جمالی خداوند متعال، اسمهای جلالی او را انکار و تکذیب میکنند و یا به بهانهی رحمت او، قهر، غضب و عذابش را انکار میکنند، در واقع خودش را نشناخته و تکذیب میکنند – بهشت و جهنم و عاقبت امور را تکذیب میکنند – و با مساوی دانستن نتیجهی هر کاری و عاقبت هر انسانی، حقانیت خلقت را تکذیب میکنند تا آواره و عاصی شود. کافر یعنی همین.
کافر، نه توحید را باور دارد و نه معاد را؛ از ایمان مؤمنین نیز حرص میخورد، میخواهد دین، وحی، بایدها و نبایدهای الهی، هدفمندی، برنامه داشتن، حشر، معاد، حساب و کتاب، پاداش و جزا و بالاخره بهشت و جهنم را تکذیب کند، اما چون میداند مورد پذیرش نیست، از در نفاق وارد شده و میگوید: «خداوند رحمان و غفار است، پس ترس ندارد»!
مرتبط:
*- معنی خوف و رجا چیست؟ مرز خوف و نا امیدی از رحمت کجاست؟ و مرز امید و غرور به رحمت الهی کجاست؟ (31 تیر 1394)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- آیا از خدایی که اسمهایی چون رحمان، غفار، ستار و ... دارد باید ترسید؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7629.html
- تعداد بازدید : 3006
- 3 خرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید