«ایکس – شبهه»: لازم است ابتدا به چند نکتهی بسیار مهم، ضروری و روشنگر توجه نماییم:
الف – احکام اسلام، مانند احکام مکاتب بشری، محدود به زمان و مکان نیست که تغییرش لازم بیاید. شریعت اسلام را خداوند حکیم و علیم تبیین نموده و خود فرموده که این شریعت «خاتم» است. لذا اگر کسی اساساً به اسلام اعتقاد و ایمانی ندارد، نباید نگران تاریخ تولید و مصرف یا احکام آن باشد، و اگر اعتقاد دارد، میداند که خداوند [العیاذ بالله] غافل از تغییرات شرایط در زمانهای متفاوت نبوده است.
ب – اساساً اگر احکامی در دین یا مکتبی (اعم از الهی یا بشری)، در شرایط گوناگون نیاز به تغییر داشته باشد، معلوم است که آن دین یا مکتب از همان ابتدا نقص داشته و به مرور زمان باید نسبت به جبران نقص آن اقدام نمود. پس چنین دینی، دین خدا نیست. بدیهی است که نه تنها خداوند انسان را به پیروی از یک دین و شریعت ناقص دعوت نمینماید، بلکه عقل نیز چنین تبعیتی را نمیپذیرد و به همین دلیل است که معتقدین به اسلام، پیروی از مکاتب بشری را که نه تنها ناقص است، بلکه همه بر اساس فرضیات و نظریات «ظن و گمان» است را کاری عبث و باطل میدانند:
«وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» (النجم - 28)
ترجمه: با اينكه هيچ دليلى علمى بر گفته خود ندارند، و جز خيال و گمان دنبال نمىكنند، در حالى كه خيال و گمان هيچ دردى را دوا ننموده، در تشخيص حق جاى علم را نمىگيرد.
ج – دین برای نشان دادن مقصد و راه رسیدن به آن است. لذا دین برای «انسان» سازی آمده است، نه این که وظیفهی انسان، دین سازی باشد. تا هر کجا دید شرایط تغییر یافته، در دین تغییراتی ایجاد نماید. این همان سنت و ناچاری مکاتب بشری است که چون دین میسازند، مجبور به ایجاد تغییر و تحول در آن نیز میشوند و در هر برههای مدعی میشوند که نظریات و فرضیات گذشته باطل شد و امروز نظریهی دیگری مطرح و در واقع «مد» شده است، پس، از این مد جدید تبعیت کنید.
اما در خصوص تغییراتی که در شرایط مکانی و زمانی متفاوت نیز پیش میآید، باید دقت شود که دین راجع به آنها نیز سخن گفته و قانون و حکمی دارد، لذا نمیشود حکمی را لغو و یا حکم جدید «من درآوردی» را به نام اسلام وضع نمود. پس، اگر فرد یا جامعه با تغییر مکان یا زمان، از حکمی به سوی حکم دیگری رفتند، نام آن تغییر در احکام الهی اسلام نیست، چرا که آن احکام دیگر نیز جزئی از شرع اسلام میباشد. به عنوان مثال: اگر اسلام میفرماید: مسلمان باید در وطن خود نماز ظهر را چهار رکعت بخواند و در سفر دو رکعت اقامه کند، هر دو حکم اسلام است. همان اسلامی که میفرماید شخص مکلف در وطن روزه بگیرد، همان اسلام میفرماید که مریض یا مسافر روزه نگیرد و اگر بگیرد باطل است. هر دو حکم خداوند است.
د - کار فقها، تطبیق مسائل و شرایط روز با احکام اسلام است. مثلاً اگر کسی بگوید که 1400 پیش بیمه یا بانک نبوده، پاسخاش این است که قوانین اقتصاد اسلامی روشن و مبرهن است و تغییری نیز در آن جایز نیست و باید این قوانین را در قالبهای امروزی محقق نمود. در آن روزگار مردم پول و دارایی خود را نزد افراد به امانت یا برای تجارت میگذاشتند و امروز نزد بانکها میگذارند، پس اصل موضوع تغییری نیافته است و فقط قالب آن فرق کرده است.
دقت شود که انسان هیچ گاه تغییر نمییابد و پیشرفت علم، پیشرفت در ابزار شناسی اوست. زمانی با الاغ سفر میکرد و امروز با خودرو یا هواپیما سفر میکند. اما تعریف انسان، هدف، احکام عبادی، سفر، مالکیت، حلال و حرام که فرق نکرده و نمیکند و اگر به دلایلی فرقی هم داشته باشد، آن نیز در اسلام بیان شده است. مثل این که بگویند: احکام آب کر، مال زمانی بوده که مردم از چاه آب بر میداشتند و در مخازنی نگهداری میکردند، اما امروز آب لوله کشی است. باز هم فرقی نمیکند، اگر آب لوله کشی وصل به کر باشد، رنگ و بویش تغییر نکرده باشد، همان آب کر است و اگر وصل نباشد یا حجمش کمتر از کر باشد، آب قلیل به حساب میآید و هر دو حکم در اسلام تبیین شده است. فرقی در احکام نجس شدن آب ذخیره در یک مخزن 20 لیتری آن روز و 20 هزار یا 20 میلیون لیتری امروز نیست، برای هر کدام احکام ثابتی وجود دارد. همین طور است مسائل دیگر. پس نیازی به تغییر احکام اسلام نیست و این طور نیست که ما چیزی فهمیده باشیم که خداوند آن را لحاظ ننموده و حکمش را بیان نداشته باشد.
دقت شود که برخی مایلند در عین حفظ نام «مسلمانی» هر کاری دوست دارند بکنند و یا از سوی دیگر میتوانیم بگوییم: دوست دارند هر کاری مایلند انجام دهند، ولی هم چنان نام اسلام و مسلمانی را حمل کنند. بدیهی است که این دیگر «اسلام» نیست و فرقی نمیکند که نامش را چه بگذارند. چنان چه بیان شد: «قرار است اسلام ما را بسازد، نه این که ما اسلام بسازیم». برخی هم مجد و مصر به حذف اسلام و احکامش هستند و این راهکارها را برای انحراف و سپس انهدام آن ارائه میدهند که باز هم نامش «اسلام» نیست. بشر نمیتواند و نباید که قانون وضع نماید و نامش را هم قانون خدا بگذارد! این می شود افترا و دروغ بستن به خدا که بدترین جرم و ظلم بشر به بشر است.
« فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» (یونس - 17)
ترجمه: چه كسى ستمكارتر است از آن كسى كه بر خدا دروغ مىبندد و آيات او را تكذيب مىكند، محققا هيچ مجرمى رستگار نخواهد شد.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام