پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): خوب است که پاسخ را به سه بخش تقسیم کنیم: الف – آیه و معنی « يَحْطِمَنَّكُمْ » - ب - آناتومی (بدن) مورچه؛ ج – بیانی از نهج البلاغه در مورد مورچه.
الف – آیهی مورد بحث و ترجمهی آن به شرح ذیل میباشد:
« حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ » (النّمل، 18)
ترجمه: (آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمیفهمند!»
*- واژهی "حَطَمَ"، به معنای "شکستن و خرد کردن" هست، اما نه الزاماً شکستن شیشه! بلکه برای هر شکستن و خرد کردنی میتوان این واژه را به کار برد.
*- اجسام اگر نرم باشند، تحت فشار نیروی قویتر "لِه" میشوند و اگر سختتر (جامد) باشند، تحت فشار نیروی قویتر، میشکنند. چنان که دانه گندم، خرد میشود، اما خمیر، لِه میشود.
*- گاهی واژگان، در معنای مستقیم خود به کار میروند، و گاهی در استعاره. چنان که در فارسی نیز "شکستن، خُرد کردن و لِه کردن"، برای غیر اجسام و به صورت استعاره نیز به کار میرود. مثل شکستن حصر دشمن – خُرد کردن سپاهیان دشمن و یا لِه کردن استکبار دشمن و ... . افعالی چون: شکست خوردن، ورشکستگی، لِه شدن زیر بار فشارهای اقتصادی و ...، از همین قسم میباشند.
***- بنابراین، واژهی "حَطَمَ" برای مورچهها، به هر دو معنا به کار رفته است، هم بدنش شکننده و خُرد شونده است (نه این که الزاماً شیشهای است)؛ و هم به اشاره به پایمال شدن، شکست خوردن و از بین رفتن دارد. بنابراین، اگر بدن مورچه، از ترکیبات شیشه باشد یا نباشد، به کار بردن این واژه در آیه، جایز و درست میباشد.
ب – آناتومی (بدن) مورچه:
عُمر مورچهها در زمین، بیش از یکصد میلیون سال تخمین زده شده است و تا کنون حدود بیست هزار گونههای متفاوت از آنها شناسایی شدهاند.
بدن مورچهها سه قسمت اصلی دارد که عبارتند از: سر، تنه (یا بخش میانی) و پشت یا متازوم (Metasoma ). روی پاهایش راه میرود و تمامی پاها (3 جفت) به قسمت تنه متصل میشوند. چشم مورچهها، تعداد زیادی عدسی دارد.
تولید مثل مورچهها، از طریق جفتگیری میباشد. مورچهها به لحاظ جنسیتی سه گونه هستند: ملکه، کارگران مادهی عقیم و نرها. گویی مورچههای نر، تنها برای یک مقصود وجود دارند و آن جفتگیری با ملکهی آینده میباشد و عمر زیادی هم ندارند. یک کلنی ممکن است فقط یک ملکه و یا بر حسب گونه چندین ملکه داشته باشد. مورچهها برای تکامل باید 4 مرحله تخم، لاروی، شفیرگی و بلوغ را سپری کنند.
ج - پوست (یا بدن) شیشهای مورچه (؟!)
شاید اولین بار "یاهو"، خبری مبنی بر کشف دو دانشمند استرالیایی منتشر نمود مبنی بر این که بدن یا دست کم قشر بیرونی و پوست مورچه از شیشه تشکیل شده است. و افزود: این دو دانشمندی [که هیچ گاه نام آنها بیان نگردید]، مسلمان شدند(؟!) ... این خبر موجب جنجالسازیهای موافق و مخالف در سایتهای گوناگون گردید و مصداق همان "بد دفاع کردن" گردید که به مراتب از "خوب حمله کردن"، بیشتر آسیب میزند!
میدانیم "شیشه"ای که ما میشناسیم و منظور ماست، خودش ترکیبی از چند عنصر میباشد. شیشه، آهک سودداری است که از ترکیب نزدیک به ۷۵٪ سیلیسیم دیاکسید (SiO۲) و سدیم اکسید (Na۲O) که از نمک سدیم بدست میآید تشکیل شده است. یا بنابر تعریف "فرهنگ معین": «شیشه جسمی است شفاف و حاکی ماورا (نور و دید از آن عبور میکند) و شکننده، و مخلوطی است از سیلیکاتهای قلیایی».
بنابراین، ممکن است که این ترکیبات، کم و بیش در بدن بسیاری از جانداران وجود داشته باشد، اما نه معنایش این است که 75 درصد بدن مورچه از شیشه تشکیل شده و نه معنایش این است که کلمهی « يَحْطِمَنَّكُمْ »، اشاره به شیشهای بودن بدن مورچه دارد! بلکه یعنی بدن مورچه (یا دست کم، پوست و لایهی بیرونی آن)، سخت است، جامد و خشک است و حالت شکنندگی و خرد شوندگی دارد و در استعاره نیز به معنای "شکست خوردن و نابودن شدن" میباشد.
خلقت مورچه در نهج البلاغه:
آن چه از طبیعت در قرآن مجید و احادیث آمده است، برای توجه دادن به عظمت، علم، حکمت، قدرت و مشیّت خداوند سبحان میباشد، بنابراین، اگر چه به چگونگیهایی اشاره شده باشد، اما مقصود صرفاً تعلیم علوم طبیعی یا زیست نمیباشد، بلکه بیان آیات و نشانهها، برای "مبدأ و معاد شناسی" است؛ لذا همیشه متذکر میگردد که خداوند چنین موجود یا پدیدهای را خلق کرده است، پس او را بشناسید و به او ایمان بیاورید.
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام نیز در بیانات نورانی خود، با همین مقصود، به خلقت بسیاری از جانداران و جانواران، از جمله طاووس، شبپره، مورچه و ... اشاره نمودهاند، و همانطور که در سوره الغاشیة آمده است که به چگونگی خلقت (كَيْفَ خُلِقَتْ) شتر (نماد کاملی از چهارپایان)، زمین، آسمان و ... بنگرید، ایشان در مورد مورچه فرمودهاند:
« …انْظُرُوا إِلَى الَّنمْلَةِ فِی صِغَرِ جُثَّتِهَا، وَلَطَافَةِ هَیْئَتِهَا، لاَ تَکَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلاَ بِمُسْتَدْرَکِ الْفِکَرِ، کَیْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا، وَصَبَتْ عَلَى رِزْقِهَا، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا، وَتُعِدُّهَا فِی مُسْتَقَرِّهَا. تَجْمَعُ فِی حَرِّهَا لِبَرْدِهَا، وَفِی وُرُودِهَا لِصَدَرِهَا مَکْفُولٌ بِرِزْقِهَا، مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا لاَ یُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ، وَلاَ یَحْرِمُهَا الدَّیَّانُ، وَلَوْ فِی الصَّفَاالْیَابِسِ، وَالْحَجَرِ الْجَامِسِ! وَلَوْ فَکَّرْتَ فِی مَجَارِی أُکْلِهَا، وَفِی عُلْوهَا وَسُفْلِهَا، وَمَا فِی الجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِبط بَطْنِهَا، وَمَا فِی الرَّأسِ مِنْ عَیْنِهَا وَأُذُنِهَا، لَقَضَیْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً، وَلَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً! فَتَعَالَى الَّذِی أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا، وَبَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا! لَمْ یَشْرَکْهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ، وَلَمْ یُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ. وَلَوْ ضَرَبْتَ فِی مَذَاهِبِ فِکْرِکَ لِتَبْلُغَ غَایَاتِهِ، مَا دَلَّتْکَ الدَّلاَلَةُ إِلاَّ عَلَى أَنَّ فَاطِرَ الَّنمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ لِدَقِیقِ تَفْصِیلِ کُلِّ شَیْءٍ، وَغَامِضِ اخْتِلاَفِ کُلِّ حَیٍّ، وَمَا الْجَلِیلُ وَاللَّطِیفُ، وَالثَّقِیلُ والخَفِیفُ، وَالْقَوِیُّ وَالضَّعِیفُ، فِی خَلْقِهِ إِلاَّ سَوَاءٌ. {خلقة السماء والکون}…. » (نهج البلاغه، خ 185 / برخی از نسخ)
ترجمه: ...به مورچه بنگرید، با جثه خُرد و اندام نازکش! آنچنان خُرد که نزدیک است که به گوشه چشم (نیز) دیده نشود و به نیروى اندیشه، آفرینشش به تصور در نیاید، که چگونه بر روى زمین مىرود و روزى خود را به دست مىآورد و دانه به سوراخ مىکشد و در انبار خود مهیا مىدارد.
در فصل گرما براى فصل سرماى خود دانه مىاندوزد (تدبیر)، و به هنگام در آمدن، راه دوباره بازگشتن را به یاد دارد (حافظه). خداوند روزیش را ضمانت کرده و آنچه موافق حال اوست به او عطا کرده است (غریزه و ...).
دادار نعمت دهنده از او غافل نشده و ایزد پاداش دهنده محرومش نساخته است. هر چند، که بر روى سنگى خشک وسخت که بر آن هیچ نمىروید جاى داشته باشد،ب از هم روزىاش مىرسد (رزاقیت خدا).
اگر درمجارى خوراک او در بالا و زیر و درون تن و اضلاع شکمش و چشمى و گوشى کهبر سر او نهاده شده بنگرى، از آفرینش او در شگفتخواهى شد (آناتومی). و در توصیف آن بهرنجخواهى افتاد.
پس بزرگ است، خداوندى که مورچه را بر روى دست و پاهایشبرپاى داشت و بر ستونهاى بدنش قرار داد. در آفریدن آن هیچ آفرینندهاى با او شریکنبود. و توانمندى یاریش ننموده است (توحید).
اگر در عوالم اندیشهات به سیر و گشت پردازى و به نهایت رسى، به این امر رهنمون شوى که آفریننده مورچه، همان آفریننده نخل خرماست. به سبب دقتها و ظرافتهایى که هر چیزى را از چیز دیگرى جدا مىکند و پیچیدگى اختلاف هر موجود زنده با دیگرى: یکى درشت و کلان است و یکى نرم و لطیف،ی کى سنگین است ویکى سبک، یکى نیرومند است و یکى ناتوان، در آفرینش همه یکساناند. خلقتآسمان و هوا و بادها و آب یکى است ... (خالقیت و خلقت).
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در مورد آیه 18 سوره نمل و کلمه "لا یحطمنکم" به معنای شکستن شیشه؛ میگویند: دانشمندان کشف کردهاند که 75 درصد بدن مورچه از شیشه است!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8289.html
کلمات کلیدی:
قرآن سوره نمل