پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیات مورد بحث به شرح زیر میباشد»
« فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ » (النّمل، 36)
ترجمه: هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، گفت: «میخواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما هستید که به هدیههایتان خوشحال میشوید!
« ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ » (همان، 37)
ترجمه: بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان میآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلّت و خواری بیرون میرانیم!»
پاسخ:
همیشه ابتدا به ساختار پرسش خود، که احیاناً چندین سؤال و نیز اتهام و حکم نهایی در آن طرح میشود، دقت نمایید. به ویژه وقتی سؤال از صریح آیهی قرآن کریم میباشد.
●- وقتی حکم میدهید که "مورد تأیید اسلام نیست"، یعنی چه؟ آیه قرآن با اسلام منافات دارد؟ یا رفتار و مواضع یک نبی خدا؟! چه کسی تعیین میکند که حدود اسلامی چیست؟! آیا ما آنقدر با اسلام آشنا هستیم که به داوری کار معصوم بپردازیم و نتیجه نیز بگیریم که کارش مورد تأیید اسلام نمیباشد؟! وقتی خداوند منان که قرآن و اسلام را فرستاده امری را تأیید میکند، دیگران آن امر را با کدام اسلام مقایسه میکنند و نتیجه میگیرند که اسلامی نیست؟!
مالکیت و حکومت:
●- مِلک و مُلک، [مالکیت و سلطنت]، و هم چنین تمامی مخلوقات، همه مال خداوند متعال است،نه مال سلیمان، بلقیس، سایر انبیاء و یا فراعنه و شیاطین و بزرگ و کوچک در اعصار گوناگون.
« يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ » (فاطر، 13)
ترجمه: او شب را در روز داخل میکند و روز را در شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده، هر یک تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه میدهد؛ این است خداوند، پروردگار شما؛ حاکمیّت (در سراسر عالم) از آن اوست: و کسانی را که جز او میخوانید (و میپرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند!
●- بنابراین، وقتی خداوند متعال، حکومت خود در یک منطقه یا حکومت جهانی را به رهبری و ولایت فرستادهی خود مقرر مینماید، دیگر کشور خودم، حکومت خودم، قوم قبیلهی مجزا، کشور مستقل و ... معنا و مفهومی ندارد و تمامی حکومتها باید تسلیم حق شوند. اگر ملاک مرزبندیهای جغرافیایی بشر بود و هر کسی در محدودهی جغرافیایی خودش مجاز به هر کفر و فسادی بود که دیگر پیامبری نمیآمد. فراعنه در مملکت خودشان به ظلم و فساد مشغول بودند و هم چنین سفیانیها و ... نیز در مملکت خودشان کافر، بتپرست، با سنن جاهلی و ظالم بودند.
●- این که مردم در دین خود کافر هستند و یا مؤمن، با این که باید حکومت را تسلیم حق نمایند، دو مقولهی متفاوت میباشد، بنابراین چه به حسب ظاهر ادعای اسلام نمایند (مثل حکومت معاویه و یا خوارج و ...) اما تسلیم "ولیّ الله" نشوند و چه کافر باشند و تسلیم نگردند، حکم دشمن و مُحارب پیدا میکنند.
●- آن چه که حضرت سلیمان علیه السلام به حکم خداوند متعال ابلاغ نمود، یک دستور حکومتی بود و نه صرفاً یک دعوت تبلیغی؛ لذا موضوع ربطی به "تبلیغ" و شیوههای احسن آن ندارد؛ اگر چه تبلیغ به معنای عامش، روشهای گوناگونی دارد و به زورِ اِعمال قانون نیز صورت میپذیرد.
●- کسی با زور شمشیر یا ... به ایمان کشانده نمیشود، چنان که کسی با زور به کفر و شرک و نفاق کشانده نمیشود؛ اما تسلیم قانون شدن، ربطی به ایمان ندارد؛ ایمان کار قلب است و تسلیم کار عمل؛ اگر چه ممکن است تسلیم حق شدن، زمینه را برای ایمان نیز مساعد نماید و یا دست کم موانع فردی و اجتماعی و حکومتی برای ایمان مردم را از میان بردارد، چنان که حتی بلقیس و قومش دست از خورشید پرستی کشیدند و ایمان آوردند.
« قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (الحجرات، 14)
ترجمه: عربهای بادیهنشین گفتند: «ایمان آوردهایم» بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، ولی بگویید اسلام آوردهایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمیکند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»
حمله اعراب:
●- اگر تمام این ماجرا به خاطر رساندن بحث به "لشکر کشی اعراب، در زمان خلیفه دوم به ایران" است، باید دقت نمود که اگر چه "خسرو پرویز" پادشاهی بسیار جاهل و جبار بود و راه رشد و کمال مردم ایران آن روز را بسته بود، و دائماً یا به جنگهای رفت و برگشتی با رومیان مشغول بود و یا به قابل عرب حملهور میشد؛ اما خلیفهی دوم نیز نبیالله، رسولالله، ولیالله و خلیفةالله نبود و حتی حکومت از "ولی الله و خلیفة الله" غصب شده بود.
●- همانطور که اشاره نمودید و تصریح شد؛ کسی با زور ایمان نمیآورد، چنان که با زور کافر نمیشود؛ بنابراین اسلام پذیری ملت ایران، از سابق تا کنون و نیز ایمان مردم، هیچ ربطی به آن حمله ندارد؛ چنان که در طی چهارده قرن، و به ویژه دو قرن اخیر، حملات بسیاری به ایران شد، از حکومتهای اموی و عباسی گرفته تا دویست سال استعمار کامل توسط روسیه، انگلیس و امریکا و حتی تجزیهی خاک این کشور؛ اما ملت ایران نه تنها دست از اسلام و قرآن کریم برنداشتند، بلکه هر روز بر علم، بصیرت، ایمان و صبر و مقاومت آنها افزوه شد – و البته در میان این ملت، بوده و هستند کسانی که نه آن موقع ایمان آوردند و نه اکنون.
●- بنابراین، نقد حمله اعراب به ایران در زمان خلیفه دوم و آن جنایاتی که نمودند، هم چنان به قوت خود باقیست، چنان که نقد پادشاهان بیعرضه، دیکتاتور و جنایتکار ایران و ... به قوهی خود باقیست و هم چنین بررسی و تحلیل علل گرایش ایرانیان به اسلام، آن هم اسلام ولایی، (به رغم مخالفت حکومتهای داخلی و خارجی)، هم چنان به قوهی خود باقیست.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در سوره نمل 37-، سلیمان فرستاده سبأ را تهدید به حمله میکند! به نظر میرسد که این روش تبلیغ، اسلامی نیست و ایمان با زور فایدهای ندارد!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9143.html
کلمات کلیدی:
قرآن سوره نمل