تکلیف خودمان را با ولایت روشن کنیم – ولایت و امامت از اموری است که نتیجهاش ابتدا در همین دنیا ظهور دارد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أبا صالِحَ المَهدی .
سلام دوستان؛
ابتدا و قبل از هر سخن، عقل و قلب را متوجه ساحت مقدس پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در غدیر خم نماییم و با اخلاص تمام دعوت ایشان را لبیک گوییم و برای پذیرش ولایت و امامت امیرالمؤمنین، حضرت علی علیه السلام و امامان از اولاد ایشان، بیعت نماییم و بابت این توفیق بزرگ الهی، شاکر باشیم و بگوییم: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ ».
●- برخی گمان دارند که غدیر خم، معرفی ایشان به عنوان ولیّ الله، خلیفة الله، وصی رسول الله صلوات الله علیهم اجمعین و امام بوده است! در حالی که این معرفی از همان آغاز بعثت شروع شد و همیشه و به کرات صورت گرفته بود و هیچ گزینهی دیگری نیز برای جانشینی مفروض مسلمانان نبود؛ بلکه غدیر خم، اقرار به دریافت ابلاغ، فهم و درک آن، و اخذ بیعت برای پذیرش این مهم بود.
غدیر خم، برای یک عدهی خاص (حاضرین) و یا حتی غائبین یک عصر نبود، بلکه برای تمامی انسانها از زن و مرد، کودک و جوان، بزرگسال و سالخورده، عرب و عجم و در تمامی زمانها بوده و هست، چنان که خود ایشان در خطبه به این نکات تصریح نمودهاند.
پس، در این فرصت مناسب و تقارن زمانی، لحظاتی با خود خلوت نماییم و تکلیف خودمان را با مقولهی مهم «ولایت و امامت» روشن و مشخص نماییم.
●- برخی گمان دارند که مقولهی «ولایت و امامت»، مقولهای در اعتقادات شیعی یا در نهایت اسلامی میباشد، و این تصوری خطاست؛ بلکه اصل مقولهی "ولایت و امامت"، همگانی و همیشگی میباشد. ایرانی و عرب و امریکایی ندارد، عصر قدیم و جدید و آینده ندارد، مسلمان و اهل کتاب و غیره ندارد، بلکه همگان را در تمامی زمانها و مکانها شامل میگردد و حتی در قیامت نیز همگان با "امام"شان فراخوان میشوند:
« يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا » (الإسراء، 71)
ترجمه: [ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مىخوانيم پس هر كس كارنامهاش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را مىخوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمىشود.
در قیامت میگویند: اینجا اتفاق جدیدی رخ نمیدهد، بلکه صورت باطن همان دنیاست؛ پس در دنیا با هر که محشور بودی، اینجا نیز با همان محشوری، و به هر چه وصل بودی، اینجا نیز به همان وصل هستی، حال خواه امام حسین علیه السلام بوده باشد، یا شمر و خولی. در دنیا به دنبال هر که رفتی، اینجا هم به دنبال همان میروی، خواه به بهشت و یا به جهنم. شفاعت یعنی همین، یعنی همین جفت و با هم بودنها.
مردم در امر ولایت به دو دستهاند:
مردمان را از حیثهای گوناگون، میتوان به دستههای متفاوت و متعددی تقسیم نمود؛ اما در امر "ولایت"، پروردگار عالم، مردمان را به دو دسته کلی تقسیم مینماید، که یا خود را تحت ولایت الهی قرار دادهاند و یا تحت ولایت طاغوتهای درون و برون.
راه سومی وجود ندارد؛ انسان بیولایت وجود ندارد؛ ولایت از نوع سومی متصور نیست؛ یا "ولایت الله" میباشد و یا "ولایت طاغوت"؛ پس کسی با این شعار که مثلاً «من لائیک، آیییست و ... هستم و هیچ کدام را قبول ندارم»، خودش و دیگران را فریب ندهد. از ولایت گریزی نیست و راه سومی نیز وجود ندارد.
انسان، ذاتاً فقیر است، از علم و دانش و مال دنیا نیز هر چه به دست آورد، باز هم فقیر است؛ و فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش ضعیف است و نمیتواند با تکیه به آن، روی پای خود بایستد. پس آدمی از آن جهت که غنای ذاتی ندارد و مالکیتهایش نیز هم اعتباری و هم موقتی و فانی هستند، همیشه فقیر است، منتهی فقیر درگاه الهی، نه فقیر درگاه فقرایی چون خودش. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ».
بنابراین، چارهای ندارد جز تکیه به غیر، رفتن تحت پوشش غیر و پذیرش "ولایت = دوستی و سرپرستی" غیر؛ و این "غیر" یا خداوند سحبان است و یا غیر او، که میشود "طاغوت".
بروز نتیجه در دنیا:
اگر چه نتیجه هر عملی در دنیا نیز ظهور و بروزی دارد، اما اولاً دنیا دار مکافات نیست که نتایج هر کار خوب یا بدی تماماً اینجا ظهور داشته باشد – ثانیاً بسیاری از نتایج حاصلهی دنیوی نیز در همین دنیا برای همگان مشهود و معلوم نمیگردد؛ مانند معلمی که حاصل تلاشش را نمیبیند، یا گناهکاری که عواقب سوء گناهش در جهان و حتی پس از حیات خود را نمیبیند و ...؛ اما "ولایت"، امری است که ظهور و بروزش در همین دنیا به صورت مستقیم بر شخص، جامعه و همگان آشکار میگردد؛ چرا که "ولیّ حق" انسان را به سوی نور میبرد و "ولیّ باطل" انسان را از همان مقدار نوری که در آن قرار دارد نیز خارج نموده و به ظلمات جهل و ظلم میکشاند و برای آخرت نیز جهنم را جایگاهش قرار میدهد:
« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (البقره، 257)
ترجمه: خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
●- شاید در این دنیا، ظاهر آدم دروغگو و فاسد، نه تنها با ظاهر انسان صادق و متقی یکی باشد، بلکه گاه خوشایندتر نیز به نظر آید، اما محال است که مواضع، عملکردها و نتایج حاصله از اشخاص یا جوامعی که ولایتِ الله جلّ جلاله را گردن نهادهاند، با اشخاص و جوامعی که به ولایت طاغوت درآمدهاند، یکی باشد.
"ولایت" اصل است و هر چه هست در فرع آن قرار میگیرد، حتی نماز و روزه و تلاوت قرآن کریم ...، یا نیکی و خیرات و صدقات – یا علم و هنر و ...!
●- خوارج همه اهل نماز و روزه و حافظ قرآن کریم بودند – ابن ملجم خودش از اولین شیعیان بود و چه قصیدهای در رثای ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام خوانده بود – شمر خودش از افسران لشکر ایشان بود – طلحه و زبیر از یاران با وفای ایشان، حتی در طی 25 سال بودند؛ اما خود را تحت ولایت الهی قرار نداده بودند، در نهایت یک شخصی را به جهاتی دوست داشتند و آن شد که دیدیم. در مقابل امثال "حرّ" را در تاریخ داریم که در یک آن، تکلیف خود را با ولایت روشن کردند و خود را تحت ولایت حق درآوردند و آن شد که میدانیم.
امروز:
امروزه طمع استکبار، از سلطه بر یک یا چند کشور و منطقه گذشته است و با آرزوی "حکومت جهانی" [که البته محقق خواهد شد، ولی نه به ولایت آنها]، فریاد فرعونیِ «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» را جهانی کرده است و در تحمیل آن به جهانیان میکوشد.
بیش از 8 میلیارد انسان روی زمین وجود دارد که اکثر آنها [دانسته یا نداسته، خواسته یا ناخواسته]، ولایت طاغوت (امریکا و انگلیس) را گردن نهادهاند، و البته آن طواغیت و فراعنه به تابعین خود نیز رحم نمیکنند، چرا که شیطان اساساً دشمن انسان است.
از این 8 میلیارد، حدود 1.5 میلیارد مسلمان هستند، اکثر آنها نیز اهل نماز، روزه، حج، حجاب، ازدواج، پرهیز از زنا و شراب و قمار میباشند؛ اما اینها فروعاتی هستند که در صورت اصلاح "ولایت"شان نتیجهی کامل و مطلوب میدهد؛ ولی شاهدیم که اکثریت بسیاری از همین مسلمانانِ "لا إله الاّ الله" گو نیز به ولایت طاغوت گردن نهادهاند.
در این میان، حدود 350 تا 400 میلیون نفر شیعه هستند. در اذانهایشان «اشهد انّ علی ولیّ الله» میگویند – در عاشورا مجلس عزا برپا میکنند و در سوم و نیمه شعبان یا بیش از همه در عید سعید غدیر جشن میگیرند؛ اما بسیاری از آنها نیز بر "ولایت طاغوت" گردن نهادهاند و از امامان تعیین شده توسط آنها تقلید، تبعیت و پیروی میکنند! سبک زندگیشان را مطلوب آنان میسازند!
در این میان، فقط 35 میلیون نفر در عصر انقلاب و اکنون هشتاد و پنج میلیون نفر، (به استثنای عدهای که همه با هم ده درصد هم نمیشوند)، برای پذیرش "ولایت حق" قیام کردند و صدق ادعایشان را نیز به صورت مستمر، با استقامت در برابر دشمنیهای آشکار و پنهان، جنگهای داخلی و خارجی، ترورها، تحریمها و فتنهها به اثبات رساندهاند.
خب، میبینیم که چه شد؟ از یک سو خودشان به راه هدایت درآمدند و از ظلمات به نور هدایت شدند، به استقلال رسیدند، هویت و عزت خود را باز یافتند ...؛ اگر چه با مشکلات و معضلات بسیاری نیز مواجه شده و میباشند – از یک سوی دیگر سبب انفجار نور و بیداری اسلامی و حتی بیداری انسانی در سرتاسر جهان شدهاند!
طاغوت، فریاد میزند، نعره میکشد، گاه با وعدهی تطمیع و گاه با ارعاب و تهدید، بالا و پایین میپرد، گاه پول خرج میکند، گاه نسل کشی به راه میاندازد و ...؛ خب چرا؟! دعوا بر سر ولایت است و بس!
در میان اهل "ولایت حق"، اشخاصی یافت میشوند که از نوادر هستند، و جوامعی دیده میشوند که سبقت گیرنده «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» میباشند، مانند مجاهدان اسلام در سنگرهای گوناگون علمی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی – و عدهی کثیری نیز از «أَصْحَابُ الْيَمِينِ» هستند، که سراسر وجودشان و حیاتشان یُمن و برکت دارد.
در این میان، برخی در رعایت بیشتر حدود الهی موفقتر و مؤیدتر میباشد و به مقام شامخ «وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» رسیدهاند، برخی دیگر در رعایت برخی از حدود، قصور و تقصیر دارند؛ ولی در عین حال اهل "ولایت و محبّ ولایت" میباشند و اهل مودت (بروز محبت در عمل) هستند، پس اگر استقامت کنند، روز به روز بیشتر هدایت و رشد یافته و کاملتر میگردند.
بنابراین، فرصت این ایام را غنیمت شماریم، در خلوتی ذهنی و قلبی، که شاید یک دقیقه هم به طول نیانجامد، تکلیف خودمان را با "ولایت و امامت" خود روشن کنیم، با رسول الله صلوات الله علیه و آله، بر ولایت امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام و خط ولایت تا حضرت امام مهدی علیه السلام، دست بیعت دهیم و بکوشیم تا در هیچ امری، از این خط جدا نشویم.
پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، در غدیر خم و اخذ بیعت فرموند: جمعیت شما بیش از آن است که بتوانید یکی یکی نزدیک آمده و دست بیعت دهید، پس همه با هم، با تکرار این جمله که به شما میگویم بیعت کنید:
«إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبایِعُکَ عَلی ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. علی ذالِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ» (خطبه غدیر)
ترجمه: البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی میکنیم و از آنها خشنودیم و بر آن مطیع هستیم، و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با دل و جان و زبان و دستهایمان با تو پیمان میبندیم. با این پیمان زندهایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته میشویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.
این فراز را بخوانیم و بیعت خود را تجدید نماییم و بر استواریش بکوشیم. انشاء الله و عیدتان مبارک.
مشارکت و هم افزایی – (موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
یادداشت - تکلیف خودمان را با ولایت روشن کنیم – ولایت و امامت از اموری است که نتیجهاش ابتدا در همین دنیا ظهور دارد.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9360.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2176
- 7 شهریور 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت امامت