آیت الله حائری شیرازی (رحمة الله علیه):
... مسئله این است که ولایت، نیروی محرکهای، چه در کفر و چه در ایمان میباشد.
تا حکومت الهی بر انسان مستقر نشود، با اعمال و رفتارها، گذر از ظلمات صورت نمیگیرد و اعمال آمیخته با شرک، موجب حرکت از نور به ظلمات خواهد شد.
اگر کسی به کاروان یکی از ولات طاغوتی بپیوندد، در مقام همان کاروان خواهد بود و با هر سرعتی که کاروان به سوی تاریکی رود، او نیز آگاهانه یا ناآگاهانه خواهد رفت؛ و اگر عمل خیری نیز از وی سر بزند، از موضع سازمانی و حرکت جمعی او در کاوراتن ولایت طاغوتی نخواهد کاست.
مجموعهنگری در قضیهی ولایت و انسان، چنین حکم میکند که خواه ناخواه، سرنوشت کسی که موضع جمعی را پسندیده است، با آن جمع گره خواهد خورد.
ویژگیها و اعمال فردی، سرنوشتساز نیست. تا زمانی که ولایت او متحول نشده و از ولایت طاغوت به ولایت الله، ولایت ولاة الله منتقل نشود، نحولات دیگر، سطحی و قشری، بلکه سرابی و خیالی است. این که گفته میشود: «... أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ... - كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه آن را آبى مىپندارد تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد / النّور، 39»، مطلب ژرفی است؛این اعمال فردی که است کهچون همه و یا اکثراً خیر استريال فرد عمل خود را آب حیات میداند؛ اما چون مجموعهنگری، تعیین کنندهی وضعیت انسان، وضعیت ولایی اوست، آب حقیقی نیز وضعیت ولایی است، و بدون اصلاح وضعیت ولایی، اصلاحات دیگر، سراب محض است.
از آنجا که مجموعه انسانهایی که در یک ولایت مشترک، هم کاروان هستند و تقدم و تأخر در میان آنها از نظر نقش مؤثرتر و دخالت بیشتر و اصولیتر تأثیر کلی دارد، اعمال فردی نیز در حوزهی آن ولایت و در چارچوب آن کاروان، کم و زیاد خواهد شد.
در ولایت الله نیز قضیه چنین است. زیرا با توجه به مجموعهنگری، این کاروان انسانهاست که به سوی خدا میرود، نهیکایک انسانها؛ و کاروان انسانها را نیز زمان و مکان بودن ابدان و اجسام را تشکیل نمیدهد، بلکه نزدیکی محبتها و علاقهها است که انسانهارادر کاروانها قرار میدهد، حتی اگر فرسنگها فاصلهی مکانی و قرنها فاصلهی زمانی داشته باشند.
چگیده آن که، مجموعهی ولایت انسانهات که به سوی نور و یا به سوی ظلمت در حرکت است و ما عموماً بر این پنداریم که انسانها به سوی نور و یا ظلمت در حرکت هستند. حتی هر مجموعهی ولایتی، عضو مجموعهی بزرگتری است کهاین مجموعه، از اقمار آن مجموعهی برتر به شمار میآید، هانگونه که ما حرکتی که بر روی زمین انجام میدهیم، تغییر مکانی، در هستی به نظر میآید و اگر منحنی تمام تغییرات مکانی ما از آغاز تولد تا مرگ را در یک کفّه قرار دهند و میزان تغییر مکانی انجام شده در یک روز به همراه زمین را در کفّهی دیگر قرار دهند، روشن میشود که که تمامی تغییر مکانی عمر ما، نسبت به آن یک روز، نزدیک به صفر است و اگر تغییرات مکای که همراه با خورشید مجموعهی کهکشانی داریم به شمار آورند، تغییر مکانی ما همراه با زمین در تمام عمر ما نسبت به آن، نزدیک به صفر است.
پس، میران ولایت اعلی است که ولایتهای کوچک، اقمار آن هستند و تمامی اعمال و رفتار انسان در مجموعهی عمر، چه در جهت حرکت از نور به ظلمت و چه از ظلمت به سوی نور، همراه با یک ساعت حرکتِ مجموعهی ولایت اصلی، چیزی نزدیک به صفر است.
بنابراین، عمل اصلی انسان، اصلاح ولایت و قرارگاه محبت و علاقه است. "ولایت"،چه به معنی حکومت و یا محبت؛ چه به معنی سرپرستی و یا برتری و اولویت، همه به هم مرتبط هستند؛ زیرا اگر حکومت باشد و علاقهی به حکومت وجود نداشته باشد، حکومتی به ظاهر پر سر و صداست، اما در واقع از ولایت خبری نیست و اگر بدون وجود حکومتی ظاهری در وقاع علاقهی قلبی باشد، ولایت موجود حقیقتی پذیرفتنی وجود دارد.
اعمال خارجی انسان، در جایگاهی میان خواستهی حاکم خارجی و هوای قلبی و محبت درونی واقع شده، بدانگونه که هر گاه اعتقاد قلبی فرد ناهماهنگ با هیئت حاکمهی جامعهاش باشد، وضعیت طرف شبیه آن است [که] ریشهی درختی آزاد، اما شاخههای آن محدود است.
از اینرو، اهل محبت واقعی، همواره هوای قلبی خود را دراعمال و کردار نشان میدهد و عموماً به ستیز و درگیری با حکومتهای ستمکار میانجامد. پس حکومت ظاهری و ولایت واقعی و محبت قلبی و ارادت روحی، لازم و ملزوم یک دیگرند و به همین دلیل، ربوبیت الهی و سلطنت قلبی او بر مؤمن، و الوهیّت خداوندی از هم هم جدا نیستند.
(کتاب انسانشناسی - ولایت الله، زیربنای فطرت گرایی- ص 139 تا 141)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد