چرا "تشیع" و ولایت و امامت امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام را ترجیح دادم؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
با اهدای سلام؛
در جمعی از برادران شیعه و سنّی، ایرانی و خارجی، روحانی و شخصی نشسته بودیم و گفتگو میکردیم که ناگهان یکی از آنها پرسید: «چرا شیعه شدی؟!"
گفتم: در مورد «چرا شیعه شدم»، حتی کتابها نوشتهاند، اما واقع این است که من هنوز شیعه نشدم که بگویم: «چرا شیعه شدم»، بلکه چنان که خود فرمودند، میتوانم بگویم: «دوستدار (مُحبّ) اهل بیت عصمت علیهم السلام و هستم و میتوانم توضیح دهم که چرا؟ اما "شیعه شدن" و پیروی از آنان، کار آسانی نیست. پس پرسش صحیح و قابل پاسخ این است که «چرا تشیع را ترجیح میدهی»؟!
پاسخ کامل این است که از ابتدا شروع کنیم و شرح دهیم که چرا "لا إله الّا الله" را به بندگی خدایان دروغین ترجیح دادیم، چرا نبوت و خاتمیت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله را شناختیم و قبول نمودیم؟ چرا دین خدا را به ادیان و مکاتب ساختگی بشر ترجه دادیم، و چرا به امر الهی توسط ایشان، ولایت و امامت امیرالمؤمنین و امامان علیه السلام را پذیرفتیم؟! اما نمیخواهیم وارد این اصول و دلایلش شویم.
وقتی پرسیده میشود که «چرا تشیع را ترجیح دادی؟»، مقصود این نیست که چرا کافر و مشرک و بتپرست و طاغوتگرا نشدی، بلکه مقصود این است که چرا ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام را به مذاهب دیگر اسلامی ترجیح دادی؟!
پاسخ برای همه روشن است، اما من فقط چند دلیل و مثال را بیان مینمایم.
1- خداوند متعال در قرآن کریم فرموده که بشارت تمامی انبیاء و اجر (نتیجۀ رسالت)، "مودّت" اهل بیت علیهم السلام میباشد، و مودّت این نیست که آنان را دوست داشته باشی، بلکه ابتدا باید شناخت حاصل نمایی، بعد دوست داشته باشی و سپس این محبت قلبی را در مواضع و رفتارهای ظاهر کنی و بروز دهی، و خداوند به این مواضع و رفتارها اجر میدهد:
«ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (الشوری، 23)
- اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نويد مىدهد! بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوست داشتن نزديكانم [اهل بيتم]؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكىاش مىافزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
2- در اسناد معتبر در منابع شیعه و سنّی، تصریح شده است که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «من از میان شما میروم و کتاب و اهل بیت را برایتان باقی میگذارم و این دو از هم جدا نشوند، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند»؛ پس به عنوان یک مسلمان و پیرو شخص شریف پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، راه آنان و پیروی از آنان (تشیع) را ترچیح میدهم، چون هر ترجیح دیگری، منیّت و تبعیت هوای نفس خود و دیگران است.
3 - اگر چه دیگران با امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام، قابل مقایسه نیستند و خودشان نیز به کرات اقرار نمودهاند که ایشان از ما برتر و افضل هستند؛ و اگر چه حتی اهداف و راه آنان با اهل بیت علیهم السلام متفاوت بوده است و حتی به دشمنی برخاستهاند، اما فرض کنید که آقایان ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه ... و امیرالمؤمنین علیه السلام در یک صف باشند و به شما بگویند: «میتوانی یکی از آنان را به عنوان صاحب ولایت و امام انتخاب کنی و از او پیروی نمایی»، حال عقل و قلب سالم، کدام را انتخاب میکند؟!
خداوند متعال در انتخاب ولیّ امر، امام، پیشوا، رهبر و الگو، برای عقل سالم مثال آورده و پرسشهای مطرح مینماید که پاسخش در همان پرسش میباشد:
«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (النّحل، 76)
- خداوند مثالى (ديگر) زده است: دو نفر را، كه يكى از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هيچ كارى نيست؛ و سربار صاحبش مىباشد؛ او را در پى هر كارى بفرستد، خوب انجام نمى دهد؛ آيا چنين انسانى، با كسى كه امر به عدل و داد مىكند، و بر راهى راست قرار دارد، برابر است ؟!
«أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (الملک، 22)
- آيا كسى كه به رو افتاده حركت مىكند به هدايت نزديكتر است يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمى دارد؟!
شیعه و سنّی در تلاوت سوره حمد و در هر نماز واجب و مستحب، به تعلیم حق تعالی در حق خود و جمیع مسلمانان چنین دعا میکنند: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ - ما را [نه فقط من را] به صراط مستقیم هدایت فرما»؛ حال آیا "صراط مستقیم" فقط یک لفظ است و یک معنایی هم دارد، یا باید واقعاً یک بزرگراه و راه اصلی وجود داشته باشد، و معلم، مربی، راهنما و هدایت کننده داشته باشد؟
4- به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود: «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ - تو فقط هشداردهنده اى و براى هر قومى رهبرى است / الرّعد، 7»؛ و من از خداوند متعال میپرسم که هادی من به صراط مستقیم تو کیست؟ خودم انتخاب کنم، یا به رأی سقیفه یا اکثریت بگروم، یا این تو هستی که باید از جانب خودت برای بندگانت "هدایت کننده" بفرستی؟! من حتی نمیدانم که "صراط مستقیم" چیست و کدام است که بخواهم برایش امام و هادی تعیین کنم! و مگر با انتخاب من و امثال من، کسی ولیّ الله، خلیفة الله، حجت الله و امام میشود؟!
صراط مستقیم در منابع اهل سنت:
حاکم حسکانی، از علمای بزرگ اهل سنت، در کتابش روایتی از ابوبریده نقل کرده است که: «صِراطَ الذينَ أنعَمتَ عَلَيهِم أى هُم آلَ رَسوُلاللَّه - مقصود از (صراط الذین انعمت علیهم)، محمد و آل اوست.» (شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت: ج1، ص74)
حاکم حسکانی در روایت دیگری از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است: «إنّ الله جَعَلَ عَلیّاً وَ زَوجَتَه و ابنائَهُ حُجَجَ الله عَلی خَلقِه وَ هُم أبوابُ العِلمِ فی أمّتی مَنِ اهتَدی بِهِم هُدِیَ إلی صِراطِ المُستَقیم.- خداوند متعال، على، همسر و فرزندانش را حجت خود، در ميان مردم قرار داده است، و آنان دروازههای دانش، در میان امتم میباشند. هر کس بهوسیله آنان هدایت پیدا کند، به صراط مستقیم رسیده است.» (همان، ج1، ص76، ح89)
او در حديث ديگرى از ابن عبّاس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چنين نقل مىكند كه به على بن ابيطالب (عليه السلام) فرمودند: «أنتَ الطَّريقُ الْواضِحُ وَ اَنْتَ الصِّراطُ الْمُسْتَقيمُ وَ اَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤمِنينَ - تو راه روشن و صراط مستقيم و رهبر مؤمنان هستی. (همان، ح 7)
ترمذی که صاحب یکی از "صحاح ستّه" است، نوشته است:
«پس از نزول آیه تطهیر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که در خانه ام سلمه بود، علی(ع) و فاطمه علیها السلام و حسنین علیهما السلام را نزد خود خواند و عبای خود را روی آنها کشید و فرمود: «هؤُلَاءِ أَهلُ بِیتِی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهِّرهُم تَطهِیراً». ام سلمه سؤال کرد: «یا رسول الله! آیا من هم با آنها هستم»؟ حضرت فرمود: «در مکان خودت بنشین؛ تو بر خیر هستی» (سنن ترمذی)
مُسلِم، یکی دیگر از صاحبان صحاح ستّه، بر حدیث "مَن کُنتُ مَولاه، فهذا علیٌ مولاه" تصریح نموده است. (صحیح مسلم؛ ج 4، ص 1489)
و صدها حدیث دیگر در منابع اهل سنت!
پس، اهل سنّت نیز همچون شیعیان، بر حقانیت ولایت، امامت و فضیلت اهل بیت علیهم السلام اذعان دارند، لذا من نیز مانند سایر مسلمانان شیعه و سنّی، ترجیح دیگری ندارم.
مشارکت و همافزایی - موضوع یادداشت و نشانی پیوند متن، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
موضوع یادداشت:
چرا "تشیع" و ولایت و امامت امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام را ترجیح دادم؟
متن یادداشت (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/note/11792.html
- تعداد بازدید : 1104
- 4 اردیبهشت 1401
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت امامت امیر المومنین