خالق و فیاض، از صفات خداوند است؛ خب خدا تا خلق نکند ویژگیهای او مثل خالقیت یا فیاض بودنش به منصه ظهور نمیرسد، و این یعنی نیاز به خلق کردن موجودات؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه)
آیا اگر فیزیکدان، علم خود به فیزیک را ظاهر نکند، یعنی چنین علمی ندارد؟! یا آن که اگر ارادهاش بر این قرار گرفت که دیگرانی بدانند او دانشمند فیزیک است و از علم او بهره ببرند، علم خود را ظاهر میکند؟! اگر از او بپرسید: «آیا نیاز داری تا دیگران تو را فیزیکدان بشناسند؟» میگوید: «خیر، بلکه آنها نیاز دارند که بدانند، بشناسند و استفاده کنند، لذا برای رفع نیاز آنها، تدریس میکنم، کتاب مینویسم و ...».
●- خداوند سبحان را با «اسم»هایش میشناسیم و البته «اسم»های او، کلمات و معانی آنها نمیباشند، بلکه وجود خارجی دارند؛ به عنوان مثال: کلمه «رحمت» یعنی: «وجود بخشی» و اسم «رحمان»، اسم فاعل و وجود بخش میباشد؛ اینک ما «وجود بخشی» را در وجود خودمان و سرتاسر عالَم هستی میبینیم و درک میکنیم، چه با اسم «رحمان» آشنا باشیم و یا نباشیم. سپس کلمه و معنایش، برای اشاره به آن حقایق هستی وضع شدهاند. چون تجلی «عِلم» وجود خارجی یافته است، «علم، عالِم، معلم، عَلَم، عالَم و معلوم» را میشناسیم و با این «اسم»ها، به آنها اشاره مینماییم.
الف - در قرآن کریم میخوانید که خداوند متعال علیم و حکیم است «إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»؛ حال اگر این دو اسم «علیم و حکیم»، فقط لفظ باشند که ما هیچ درک و شناختی پیدا نمیکنیم! اما، کتاب خلقت را که هر ذرهاش علیمانه و حکیمانه میباشد به روی ما میگشاید و انسان را متوجه خودش و خلقت مینماید و میفرماید: «هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ» (الرّوم، 54)
- الله است آن كه شما را در حالی كه ضعيف بوديد آفريد، سپس بعد از اين ضعف و ناتوانی (به شما) قوت بخشيد، و باز بعد از قوت ضعف و پيری قرار داد، او هر چه بخواهد ميآفريند، و اوست علیم و قادر (اندازهگذار) است.
●- در قرآن کریم میخوانید که خداوند ارحم الرّاحمین است «هُوَ ٱلرَّحۡمانُ ٱلرَّحِيمُ» - «وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»، خب چه دانیم که یعنی چه؟! اما و وجود بخشی خودش را همه جا نشان میدهد و در تبیین اوج وجود بخشی، به انسان کامل و اشرف مخلوقات توجه میدهد و به پیامبرش میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ - ما تو را جز رحمتی برای عالمیان نفرستادیم» (الأنبیاء، 107)
پس، نه تنها خداوند سبحان، بلکه هر کسی و هر چیزی با «اسمهایش - نشانههایش» شناخته میشود و این نشانهها، همه واقعیت خارجی دارند و صرفاً کلمات نمیباشند. وقتی میگویید: «من انسانم، مرد یا زن هستم، مسلمان و ایرانی هستم، پدر یا مادر، معلم یا دانشآموز، کارگر یا کارفرما و ... میباشم»، همه اسمهای شماست که واقعیت و نمود خارجی دارند.
ب - خداوند سبحان، واحِد و احد است «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» - «وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»، مرکب از اجزا نیست که قابل تجزیه باشد، لذا اسماء (صفات) او، عین ذاتش میباشند.
پ - ما بر اساس آیات قرآن کریم و آموزههای اسلامی و دلایل عقلی و علمی [به ویژه در فلسفه و کلام]، برای شناخت بیشتر، «اسماء الله» را تقسیم به «اسمهای ذاتی» (حیّ، علیم، حکیم، قوی و ...) و «اسمهای فعلی» (خالق، رازق، رحمان و ...) نمودهایم.
●- «اسمهای ذاتی»، همه با استدلالهای عقلی شناخته میشوند، اما «اسمهای فعلی» همه با «غیر» شناخته میشوند؛ مانند دیدن خلق و پیبردن به خالق.
نیاز
ابتدا باید به اصل «بینیازی» خداوند متعال، صرف نظر از موضوعات دیگر پیببریم، چرا که «نیاز»، دلیل بر نقص و کاستی میباشد و البته که هیچ «نیازمندی»، خدا نیست؛ پس غیر معقول است که کسی در پی اثبات نیازمندی او باشد!
اما، نکتۀ مهم این است که «اسمهای فعلی» خداوند سبحان، با «غیر» و یا همان فعل او، نیاز مخلوقی است که میخواهد بشناسد، نه نیاز خدا و آن که خلق میکند.
خطا اینجاست که برخی گمان میکنند: «چون ما نیاز داریم اسم خالق را با نشانهاش که مخلوش است بشناسیم، یعنی او نیاز داشت که خلق کند!»
برخی به خطا گمان دارند که «هر چه را آنها شناختند هست، و هر چه را نشناختند نیست!» و حال آن که حتی مادهگراها نیز چنین گمانی ندارند و اذعان دارند که خیلی چیزها هست که آنها هنوز نشناختهاند.
به قول حکما: «عَدَمُ الوِجدانِ لا یَدُلُّ عَلیَ عَدَمِ الوُجُود» یعنی: «نشناختن (نیافتن)، دلیل بر وجود نداشتن نمیباشد».
بنابراین، اگر خداوند متعال خلق ننموده باشد و خلقی نباشد که او را بشناسد، دلیل بر آن نیست که خودش وجود ندارد! و اگر بر اساس مشیّت و ارادهاش خلق میکند و خود را میشناساند، دلیل بر نیاز او نمیباشد.
پس، این انسان برای شناختن، نیازمند به پیدایش و برخورداری از عقل، فطرت، علم و اشیای خارجی میباشد، نه این که خدا نیاز دارد.
در میان انسانهای عصر حاضر، میلیاردها نفر وجود دارند که او را نمیشناسد؛ آیا خداوند سبحان به خاطر عدم شناخت آنها نیست، آیا چون آنها نمیشناسند، او حیّ، علیم، حکیم و یا خالق، رازق و قیّوم نیست؟!
مثال:
یک - نه فقط خداوند سبحان، بلکه هیچ موجودی برای موجود بودنش، نیازی به شناخت دیگران ندارد؛ چنان که در طبیعت نیز آب برای آب بودنش، نیازی ندارد که دانشمندان ترکیبات، خواص و بهرههای آن را بشناسند؛ اما انسان نیاز دارد که بشناسد تا بهرۀ بیشتری ببرند.
دو - فرض کنید پزشکی به یک روستایی میرود که او را به پزشکی نمیشناسند و او نیز کسی را مداوا نمیکند، آیا او پزشک نیست و علم پزشکی ندارد، یا آن که علم و تخصص خود را بروز و ظهور نداده و یا داده، اما دیگران نفهمیدند؟!
آیا خداوند علیم، به آن بخش از علم مکنون خود که ظهور نداده، علم ندارد؟! یا او علیم است، بلکه آدمی برای شناخت علم خداوند سبحان، نیاز به ظهور و بروز آن عِلم در عالَم هستی دارد.
انسان موحد و مؤمن، با دلایل عقلی، قلب، وحی و آموزههای الهی، «معاد» را میشناسد و حتی با بسیاری از جزئیات آن نیز آشنا میشود، اما «معاد» هنوز برپا نشده است؛ علم ساعت آن نیز فقط نزد خداوند متعال است و هنوز ظهور و بروز نیافته است؛ آیا ندانستن و نشناختن انسان، دلیل میشود که «معاد» نباشد و یا حتی خدا نیز به ساعت آن علم نداشته باشد؟!
●- پس «نیازها»، همه مربوط به انسانی است که میخواهد بشناسد؛ نه خداوندی که خود را میشناساند. چنان که اگر تمامی آدمیان مؤمن شوند، چیزی به او اضافه نخواهد شد و اگر تمامی آدمیان کافر شوند، چیزی از او کاسته نخواهد شد، چرا که او «سبحان - مبرای از نقص و کاستی و غنی» میباشد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
خالق و فیاض، از صفات خداوند است؛ خب خدا تا خلق نکند ویژگیهای او مثل خالقیت یا فیاض بودنش به منصه ظهور نمیرسد، و این یعنی نیاز به خلق کردن موجودات؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/monotheism/12497.html
- تعداد بازدید : 485
- 17 فروردین 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید