ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: خیر درست نیست، به ویژه نتیجهگیری نادرستتر مبنی بر این که کل دین سرتاپا دروغ خوانده شده است. این قضاوت و حکمی از روی بغض، دشمنی و لجاج است و نه از روی سؤال. فرق دارد که انسان سؤال داشته باشد که «آیا دین (اسلام) دروغ است؟»، با این که به صورت قطعی حکم کند که «سر تا پا دروغ است!»
الف – شهادت: یعنی گواهی دادن. بدیهی است اگر کسی به حقیقت یا واقعیتی (با علم یا مشاهده) پی نبرده باشد و شهادت دهد، شهادت دروغ داده است.
ب - این گواهی گاهی به یک "فعل" اختصاص مییابد و گاهی به "وجود" و گاهی به "حالت" و ...، مثلاً اگر کسی شهادت بدهد که دیدم فلانی یک جرعه از این آب نوشید، شهادت به فعل است – اگر گواهی دهد که پشت این کوه یک جاده یا دریاچه هست، شهادت به وجود است، - اگر گواهی دهد که فلانی خیلی نگران یا خوشحال یا ناراحت بود، شهادت به "حالت" است.
شهادت همیشه اثباتی نیست، گاهی هم نفی است. چنان چه اگر کسی بگوید: من دیدم، یک نوع شهادت است و اگر بگوید: من ندیدم، یا من باور ندارم نیز نوعی شهادت است.
ج - در نتیجه، همه شهادتها مستلزم دیدن با چشم مادی سَر نیست. گاهی انسان از واقعهای، واقعهی دیگری را درک میکند و میتواند به آن شهادت دهد. مثلاً با علم به گردش زمین به دور خورشید و پیدایش شب و روز، با دیدن روشنایی اطراف خودش پیمیبرد و شهادت میدهد که نیمکره دیگر شب و تاریک است - نگرانی، خوشحالی، ناراحتی، حبّ، بغض و ... نیز که جسم مادی ندارند، بلکه از رفتارها یا گفتارها شناخته و درک میشوند.
د – دقت کنیم که در شهادت به توحید، نبوت و معاد یا ولایت و امامت، ما به الوهیت خدا یا رسالت و ولایت آنها شهادت نمیدهیم، آن را که خدا خودش شهادت داده است و همان کفایت دارد:
توحید - «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (آلعمران، 18)
ترجمه: خداوند (از ازل به علم خود و پس از خلقت جهان به صنع خود و سپس به زبان انبيا و خرد و كتب آسمانى) در حالى كه قيام به عدالت دارد (و كارهايش بر پايه عدل استوار است) گواهى داد كه معبودى جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش (نيز گواهى دادند آرى) جز او معبودى نيست، مقتدر شكستناپذير و داراى اتقان صنع (در تكوين و تشريع) است.
رسالت - «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» (الرّعد، 43)
ترجمه: و كسانى كه كافر شدند مىگويند تو فرستاده نيستى بگو كافى استخدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد.
ﻫ - بلکه ما در شهادتین به باورهای شخص خودمان شهادت میدهیم. «أشْهَدُ أنْ لا الهَ الّا اللَّه و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه و أشْهَدُ أنَّ عَلیّ وَلیُ الله » - گواهی به باور خودم است، نه به وجود، یا فعل، یا حالت، یا مقامات آنها. چنان که اگر کسی به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باور نداشته باشد، این شهادت را نمیدهد.
و – ممکن است کسی به وضعیت، یا نگاه یا باوری از خودش شهادت دهد که هیچ انطباقی با حقایق عالم هستی یا براهین عقلی نداشته باشد - مثل این که بگوید: من به توحید، معاد و نبوت کافرم – یا شهادت دهد که باور این است که گاو پیشانی سفید خداست - پس در شهادتش راست میگوید، هر چند که شناخت و باورش غلط است. پس هر کس به باورهای خود شهادت میدهد. چه درک او حسّی باشد، یا عقلی، یا قلبی – و چه درست باشد یا غلط.
ز – حال اگر ما به آن منکر بگوییم: این شهادت تو به انکار رسالت، بسیار مسخره و خندهدار است، چرا که تو آن موقع نبودی که ببینی خداوند متعال ایشان را به رسالت برنگزیده است و سند کتبی هم نداری – هم چنین انکار تو در معاد نیز مسخره و خندهدار است، چرا که هنوز برپا نشده که بگویی نیست، سند کتبی هم برای تو نیامده است! چه میگوید؟
ح – شهادت الزاماً و در همه موارد، منوط به دیدن با چشم سر نیست. بسیاری از شهادتها به حکم عقل، علم و قلب است. وقتی شهادت میدهید که من فلانی را دوست دارم، چه چیزی با چشم دیده شده است – وقتی به یک برهان عقلی یا یک قضیهی ریاضی شهادت میدهید، چه چیزی با چشم سر دیده شده است؟!
ط – حال آیا اگر کسی به حکم عقل، به توحید پیبرد – به حکم عقل فهمید که لابد خدای حکیم، هدایت میکند – به حکم عقل فهمید که انسان به غیر از هدایت تکوینی (در خلقت)، به هدایت تشریعی (قوانین = بایدها و نبایدها) نیز نیاز دارد و لابد خداوند حکیم این نیاز او را نیز برآورده کرده است، پس نبوت و رسالت انبیا و رسل اجتناب ناپذیر است – و با دیدن معجزات عینی، یا عقلی (کتاب – یا همان سند کتبی)، پیبرد که این نمیتواند کلام و علم مخلوق باشد پس وحی است...؛ شهادت میدهد که «من» چنین باورهایی دارم. آن که اینها را نفهمیده نیز شهادت و گواهی میدهد که «من» قبول ندارم.
حال اگر کسی بدون علم، حکم دهد و شهادت دهد که «دین سر تا به پا دروغ است»، ضمن این که دروغ گفته، افترا بسته، خلاف حقیقت گفته، به خود و دیگران ظلم کرده و ... – شهادتش در مورد باور خودش، کفر و فرهنگ خودش، درست و صادق است. این شهادت و گواهی، با باورهای او صدق میکند.
پس هر کسی به باورهای خود شهادت و گواهی میدهد، اما مهم این است که باورهایش درست باشد و برای آن دلایل و براهین عقلی داشته باشد و بتواند از عقیده و شهادتش دفاع کند.
«أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ» (الأنبیاء، 24)
ترجمه: آيا به جاى خداوند معبودانى بر گرفته اند؟ بگو: حجت و برهانتان را بر آن بياوريد. اين (دعوت به توحيد و بطلان شرك) ياد كرد كسانى است كه با منند و ياد كرد كسانى است (از پيامبران) كه پيش از من بودهاند. (اينان اهل دليل و منطق نيستند) بلكه بيشترشان حق را نمى شناسند و از اين رو (از آن) رويگردانند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی