ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: برای «نفس»، تعارفی گوناگون و متفاوتی وجود دارد. اما نه این که ناشناخته باشد و یا تعاریف با هم تعارض داشته باشند، بلکه هر کدام از منظری آن را مورد توجه و بررسی قرار دادهاند.
به عنوان مثال: انسان هم روح دارد و هم جسم. پس «نفس» گاهی به همان روح و حقیقت انسان اطلاق شده است و گاه به قوهی نیازها و کششهای بدن حیوانی اطلاق شده است. و هوای نفس، همان خواهشهای نفس میباشد، چه نفس روحانی و چه نفس حیوانی.
یک جا میفرماید: « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ »، اینجا منظور همان روح به تکامل و اطمینان رسیده است و یک جا نیز میفرماید: « إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ »، که همان منیت یا تمایلات (شهوات) حیوانی است که امر به بدی میکند.
الف – عالم هستی طبقات دارد و مرحله به مرحله است. سیر نزولیاش از وحدت به کثرت و صعودیاش از کثرت به وحدت است که وارد این بحث نمیشویم. فقط همین قدر اشاره میشود که طبقات عوالم وجود هر چه بالاتر باشند، لطیفتر هستند.
ب – مرتبهی بالای وجود انسان، روح اوست که لطیف است، جرم و ماده ندارد؛ ولی میل به کمال و بالتبع حرکت به سوی کمال دارد. حالا سؤال این است که عامل حرکت روح چیست؟
حب و بغض:
دوست داشتن و بد آمدن، عوامل حرکت روح آدمی است. البته ریشه اصلی همان حُب (محبّت) است. انسان عاشق کمال است، پس با قوای «حبّ» به سوی محبوب حرکت میکند و نسبت به هر چیزی که او را دور یا جدا سازد، بغض (غضب) دارد. لذا وقتی از امام صادق علیهالسلام میپرسند: آیا حب و بغض از ایمان است، میفرمایند: ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست؛ البته حباً لله و بغضاً لله (اصول کافی، ج،1)
ج – مرتبهی ادنی و پایین وجود آدمی نیز جسم اوست که سرشار از نیازهای جسمانی برای تداوم حیات در دنیاست.
شهوت و غضب:
پس عامل حرکت جسم نیز مرتبه پایین همان حبّ و بغض است که به آن «شهوت و غضب» میگویند. چنان چه عامل حرکت حیوان همین «شهوت و غضب» است. یعنی میل داشتن و تنفر داشتن. میل به غذا، خواب، جماع، تولید نسل، سلامتی و امنیت جانی و ... دارد و بالتبع نسبت به هر چه آن امیال را به مخاطره اندازد، تنفر و غضب دارد.
هیچ کدام بد نیستند:
از خداوند متعال، علیم و حکیم، بد صادر نمیشود، او خیر محض، کمال محض و هستی محض است. اگر به انسان روح داده، لازمه وجود و حیات او بوده است - اگر به انسان شکل داده، لازمه هویت او بوده است – اگر به انسان جسم داده، لازمه حیات او در زمین بوده است.
پس هر چه داده، از عقل و عشق و علم و معرفت و حب و بغض گرفته، تا روح و جسم و شهوت و غضب، همه لازمه حیات مادی و معنوی انسان میباشد. لذا در خصوص شهوات نفسانی نیز فرمود که خودم آن را برای انسان زینت دادم. شهوت (میل) جنسی، شهوت تشکیل خانواده و تولید نسل، شهوت ثروت و قدرت و ...:
« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ » (آلعمران، 14)
ترجمه: محبت مشتهيات (امیال دنیوی) از زنان و فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زرع، براى مردم مزيّن و آراسته شده است، حال آنكه اينها وسيله برخوردارى زندگى دنياست، و خداست كه بازگشت نيكو نزد اوست.
آن چه مذموم است و موجب انحراف و هلاکت انسان میگردد:
پس، هیچ یک از مواهب مادی و معنوی خدا به مخلوقاتش از جمله بشر، نه تنها بد نیستند، بلکه خوب و لازمه حیات و رشد او میباشند. پس [به زبان ساده]، در شهوات جسم حیوانی نیز نه شهوت و میل جنسی بد است، نه میل به غذا خوردن و خوابیدن بد است، نه میل به تمکّن مالی و ثروت بد است و نه پاسخگویی به هیچ نیاز دیگری بد است.
آن چه مذموم است، این است که بشر این وسایل رشد را «هدف» بگیرد و نفهمد که غایتی جز او (الله جلّ جلاله) نیست و بازگشتش به سوی اینها نیست، بلکه به سوی اوست.
آن چه که بد است، تغییر «توجه» انسان، از خدا به «خود» است که منجر به نفسپرستی میشود. حال اگر توجهاش به «نفس روحانی»اش باشد، یعنی منیّت روحانی خود را هدف بگیرد، همان عامل سقوطش میگردد، چنان چه علم، سیر و سلوک، ریاضت نفس و ...، عامل سقوط بسیاری گردید. و اگر توجهش از آن نیز کمتر و به «نفس حیوانی» باشد، یعنی شهوات و امیال جسم را هدف بگیرد، آن نیز موجب هلاکتش میگردد.
عقل و نفس:
مهم این است که در تعارض «عقل و نفس»، عقل مغلوب نفس نگردد. عقل نبی درونی است، معصوم است و به سوی رشد و کمال (خدا) دعوت میکند، چنان چه نبی بیرونی به سوی خدا دعوت میکند.
اما نفس، توجه به خود است که انسان را چون ابلیس، متکبر میکند و از بندگی خدا، به بندگی خویش سوق میدهد. خواه نفس روحانی باشد یا نفس حیوانی.
پس اگر انسان حکومت بر خویشن خویش را به «عقل = نبی» بسپارد، رشد میکند و اگر به «نفس = خود» بسپارد، سقوط میکند.
حلال و حرام:
در هر حال چه نیازهای معنوی و روحانی و چه نیازهای جسمی و حیوانی، باید مرتفع گردد تا انسان رشد کند. اما شیوهی پاسخگویی به این نیازهاست که به تناسب «هدف و توجه» متفاوت میشود و یکی بنا بر امر الهی توسط نبی درونی و برونی است و «حلال» شمرده میشود و دیگری بنا بر امر نفس اماره است و «حرام» قلمداد میگردد.
طریقی که خدا برای برآوردن نیاز، میل و خواهش نفس (روح یا بدن) وضع و بیان نموده است، توسط دو نبی درونی و بیرونی ابلاغ میگردد، پس پاسخگویی بر اساس این طریق، عین عبادت میشود، و طریقی که غیر خدا میگوید، جعلی است، چون منطبق با نظام آفرینش نیست و موجب سقوط میگردد، لذا عین معصیت میباشد.
جدید:
یادداشت سر دبیر: تاکتیک «به جایِ» - عامل اصلی در ایجاد هر انحراف، اعواج و ریشهی هر دعوایی است.
کلمات کلیدی:
گوناگون