یکی از اساتید دانشگاه اخیراً گفته: دینداری کار عقلانی نیست، بلکه دلی است (به این مضمون)؛ اگه دلی نبود، چرا امام حسین مثلا با 72 نفر و اونم با خانواده بیاد بجنگه. لطفا جوابی به سخنان این شکلی بدهید.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همه استدلال عقلانی این جناب استاد برای اثبات نظریهاش این بود که چرا امام حسین علیهالسلام با 72 نفر رفت؟ یعنی اگر با هفتاد و دو هزار نفر میرفت، دیگر دینداری عقلانی میشد؟!
ایراد اصلی به کسانی وارد است که این دسته از افراد را "استاد دانشگاه" کرده و میکنند تا در تفکر، تعقل، رشد و باورهای مردم، ایجاد اعوجاج نمایند. این جناب "استاد" هم چند اشکال و ضعف اساسی دارد، از جمله:
یک – اصلاً نمیداند که "عقل و عقلانیت" یعنی چه؟ کاربرد عقل چیست و حیات معقول یعنی چه؟ و همینطور نمیداند که "قلب" چیست و کارش چیست؟ لذا تفاوت کار "دلی" با کار "نفسی" را نیز نمیداند. و بدتر از همه آن که نمیداند چه میگوید؟
دو – ندانستن عیب نیست – نیپرسیدن عیب است، (البته ندانستن برای استاد یا کسی که از روی جهل خود اظهار نظر میکند، خیلی عیب است)، منتهی اشکال اصلی او این است که نه تنها نمیداند، بلکه از روی تکبر جاهلانه، گمان میکند که هر چیزی را که او نشناخت، وجود ندارد – و هر چه به عقل و علم کوتاه و محدود او منطبق نشد، عقلانی نیست. او حتی لحظهای فکر نکرده که آیا همین ادعای او عقلانی است، یا "دلی" (به معنای نفسانی؟!)
سه – از تاریخ اسلام نیز چیزی نمیداند، به ویژه در خصوص نهضت امام حسین علیه السلام. در کودکی یک چیزهایی از خاله خانباجی و اطرافیان شنیده، مبنی بر این که ایشان با 72 نفر قیام کرد و به جنگ رفتند و شهید شدند، و خانواده نیز همراهشان بودند. او در همین حد مانده است و اصلاً حتی زحمت کمی مطالعه را نیز به خود نداده است و گمان میکند، واقعیت همین است که او شنیده و میداند؟!
چهار – و خدا نکند که مشکل چهارمی به عنوان «لجاج و عناد» نیز داشته باشد. این قبیل افراد، خودشان هم میدانند که آن چه میگویند، غلط و دروغ است، اما از روی دشمنی میگویند.
دین:
دین یعنی مجموعهای از جهانبینی و ایدئولوژی، یا به تعبیر دیگری: شناخت حقایق عالم هستی و چه باید کردها و چه نباید کردهای منطبق با آن شناخت. چه دین الهی باشد، چه بشری (مکتب) و چه حق باشد یا باطل، و چه گرویده به آن بداند یا نداند.
از این رو، در این عالم هیچ کس «بی دین» نیست، حتی کفار هم دین دارند. حتی همین نگاه جناب استاد به دین و مواضعش نیز نوعی دین است، منتهی غلط و بدلی.
عقل:
کار عقل، شناخت است. عقل مفتاح (کلید) و مصباحی (چراغی) برای کسب معرفت و شناخت است. بیتردید هر کس که در تعریف عالم هستی، مبدأ و معاد این عالم، انسان به ما هو انسان و ...، به شعارهای افراطی و تفریطی بسنده کند، دچار اظهار نظرهای غیر معقول میگردد و از ظنّ و گمان خود و دیگران پیروی میکند و نه از معارف و اصول عقلی و علمی و قلبی.
از این رو در دین مبین اسلام، «اصول دین» تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست. یعنی هر کسی موظف است که به میزان وسعت عقلی و نیز رشد علمی خود، مبدأ و معاد و توابع آن را بشناسد. چه یک عوام باشد، چه فیلسوف قرن.
حال آیا چنین شناخت و دینی عقلانی است، یا مخالفت بدون هیچ دلیلی به جز تبعیت از نظریات غرب یا هوای نفس خویش و دیگران؟
قلب:
کار قلب نیز فهم و باور آن شناختها (معارف) عقلانی و فطری میباشد. یعنی «ایمان». پس اگر کسی اباطیل خود را باور کرد، «ایمان به باطل» میآورد و اگر کسی حق و شناخت عقلانی و فطری را باور کرد، «ایمان به حق» میآورد.
*- پس، هم موحدین و مؤمنین دیندار هستند و هم کفار – هم اهل حق ایمان دارند و هم اهل باطل.
نهضت امام حسین علیهالسلام:
سیدالشهداء، امام حسین علیهالسلام به جنگ نرفت که گفته شود، با چند نفر رفت یا چرا خانواده همراهشان بود و ...؟ بلکه از یک سو ضرورت دید برای اصلاح امت خروج کند و از سوی دیگر اقامت در مدینه منوره یا مکه معظمه برای ایشان غیر ممکن شد و باید به سویی خارج میشد.
امام حسین علیهالسلام، خود علت خروجشان را مکتوب بیان داشتند، تا دیگران از ناحیهی خود برای ایشان هدفسازی نکنند و نتوانند حقیقت این نهضت را تحریف کنند و آثارش را از بین ببرند. ایشان مرقوم فرمودند:
«إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی (صلی الله عليه وآله وسلم) أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْكَرِ وَ أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبيطالب»
در این بیان نورانیِ کوتاه، هم به اهداف «سلبی» تصریح نمودند و هم به اهداف «ایجابی». فرمودند:
سلبی (إِنّی لَمْ أَخْرُجْ): من از روی خودخواهی و برای خوشگذرانی و يا برای فساد و تباهی و (یا) ستمگری قيام نكردم؛
ایجابی (إِنَّما خَرَجْتُ): بلكه قيام من برای اصلاح در امّت جدّم میباشد؛
ابزار (آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْكَرِ): اصلاح در مقابل افساد و تباهی است، اما ابزار میخواهد. ایشان نفرمودند که این کار را باجنگ یا سرمایهگزاری یا مذاکره، یا ... انجام خواهد داد، بلکه فرمودند: «میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم»
روش (أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبيطالب): طریقه و روش (سیاست) امر به معروف و نهی از منکر را نیز بیان نمودند که «به روش جدم و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام» میباشد.
نکته:
این نامه، قبل از دعوت مردم کوفه بود. آنها پس از آن که از خروج امام علیهالسلام مطلع شدند، اعلام کردند: حال که قیام و خروج کردید، به کوفه بیایید، تا ما با شما بیعت کنیم و حکومتی تشکیل دهیم، تا بشود با قدرت بیشتر مقابل دستگاه یزیدی ایستادگی کرد. اما نزدیک کوفه که شدند، راه ایشان را بستند و جنگ را به او و خانواده و یارانش تحمیل کردند.
جمعیت ایشان نیز هنگام این خروج، 72 نفر نبود، بلکه بسیار بیشتر بود. منتهی هر چه تهدید دشمن بیشتر و نزدیکتر شد، ریزشها نیز بیشتر شد.
اهانت استاد:
معمولاً کسانی که بر جهل خود اعتماد و تکیه میکنند، و نیز به نادانستههای خود میبالند، در کلامشان فهمیده و نفهمیده اهانت میکنند، البته نه فقط به مخاطب و فهم و شعور او، بلکه حتی به خداوند سبحان یا اهل عصمت علیهم السلام نیز اهانت میکنند.
همین که میگوید: «دینداری کار عقلانی نیست»، اهانت به خدایی است که دین را برای هدایت و رشد و نجات بشر از ظلمات جهل فرستاده است. آیا خداوند سبحان [العیاذ بالله] به کار غیر عقلانی امر و توصیه کرده است، یا آن که گوینده اصلاً خدا را نشناخته و باور نکرده است، لذا شعار غیر عقلانی میدهد.
از سوی دیگر قیام امام حسین علیهالسلام را کار "دلی" میخواند نه "عقلانی". یعنی چه؟ یعنی [العیاذ بالله] برای هوای نفسش و دلبخواه قیام کرده و کارش عقلانی نبوده است؟! الحمدلله آثار عقلی و قلبی قیام ایشان، در سرتاسر تاریخ و اعصار جریان و سریان و اثر دارد.
تکبر و جهالت:
تکبر از جهالت است و به جهالت میافزاید؛ جهالت نیز به تکبر میافزاید. اکنون حالِ این استاد را در نظر بگیرید که خود را عقل کل و عالِم دهر و علیم به غیب و شهود و حقایق عالم هستی فرض نموده و امر و فعل خدا (دین) و کار امام حسین علیهالسلام (خروج برای امر به معروف و نهی از منکر) را غیر عقلانی و دلی میخواند!
حال آیا به نظر شما، پاسخهای عقلانی، منطقی، علمی و درست، به درد ایشان میخورد؟! اگر امیدی دارید، راهنمایی نمایید ابتدا همین پاسخ و سپس کمی کتاب بخواند، یا وجدان به خرج دهد و کرسی استادی را ترک کند و یا اگر به خاطر شغل و موقعیت اجتماعی و درآمد، نمیتواند چنین رشادتی به خرج دهد، از اظهار نظر مبتنی بر نادانی پرهیز کند.
یک حدیث از امام حسین علیهالسلام، برای اهل تعقل، تفکر، دینداری و تقوا:
«أَيُّهَا النّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلی الله عليه وآله وسلم) قالَ: مَنْ رَی سُلْطانًا جائِرًا مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ ناكِثًا لِعَهْدِاللهِ مُخالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ يَعْمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بالإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْل وَ لا قَوْل كانَ حَقًّا عَلَی اللّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ .» (بحار الانوار 44/382)
ترجمه: ای مردم! پيامبر خدا فرموده است: كسی كه زمامداری ستمگر را ببيند كه حرام خدا را حلال میسازد و عهدش را میشكند و با سنّت پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) مخالفت میورزد و در ميان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل میكند، ولی در مقابل او با عمل يا گفتار، اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه او را با همان ظالم در جهنّم اندازد.
- تعداد بازدید : 1752
- 9 آذر 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون