ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: سگ اصحاب کهف، در دو آیه ذکر شده است. در یک آیه میفرماید که سگ آنها نزدیک به ورودی غار در حالی که دستان خود را به جلو دراز کرده بود قرار داشت. خب در این آیه مکان و شکل قرار گرفتن آن سگ بیان شده است و در آیه دیگری به تعداد اصحاب کهف اشاره دارد که یک گروه گفتند: آنها پنج نفر بود و با سگشان شش نفر میشدند، یک گروه گفتند که خیر، بلکه شش نفر بودند و با سگ هفت نفر میشدند و یک گروه هم گفتند که خبر، بلکه هفت نفر بودند؛ خداوند فرمود: تعداد آنها را من میدانم. یعنی تمامی پیامها و معجزات این واقعه را رها کردید و در خصوص تعداد آنها با یک دیگر جدل میکنید. حالا یا پنج نفر بودند یا هفت نفر، پس این تعداد را خدا میداند و اگر نقشی در فهم، شعور، علم و هدایت داشت، حتماً بیان مینمود، شما این بحثها را رها کنید و به اصل مطلب بپردازید.
مسئله سگ هم همین طور است. یک عده گفتند که آنها در راه به جوان مؤمنی برخوردند که او سگی داشت و همراه اینها شد، یک عده گفتند: که خیر، بلکه سگ به دنبال اینها راه افتاد و هر کار کردند نرفت و به امر الهی به آنها فهماند که مأمور است و ضرری برای آنها ندارد.
در هر حال هیئت قرار گرفتن آنها و سگشان در غار، سبب شد که در ابتدا عدهای گمان نمایند که در غار کسی نیست، یا اگر حدس میزدند کسی هست یا حتی آنان را میدیدند وحشت میکردند و جلو نمیرفتند و در آخر نیز ورودی غار را با سنگ بستند تا همه همانجا حبس گردند و اگر زنده هستند کشته شوند و اگر مردهاند، فراموش شوند.
الف - پس سگ نقشی در محافظت از آنان داشت. اما درس و حکمتش این است که خداوند متعال همه امورش را به وسیلهی اسباب متناسب خودش انجام میدهد و هر موجودی نیز خلق اوست و نقشی در کارگاه هستی دارد. پشهای سبب کشته شدن با فضاحت نمرود میگردد - پرندگان کوچکی چون ابابیل سپاه فیلسوار را هلاک میکنند – زمین قارون و ثروتش را فرو میبرد و نزدیک به ظهور سپاه سفیانی را فرو میبرد – آب فرعون و لشکریانش را غرق میکند – بادهای صرصر یک قوم را به هلاکت میکشانند – موریانه عصای سلیمان را میخورد تا به زمین افتد و همه بدانند که دیگر مرده است ... و بالاخره سگ نیز اصحاب کهف را حفاظت میکند و ...، پس همه مخلوق او و به امر او هستند و همه اسباب خداوند متعال هستند و هر کدام نقشی و مأموریتی دارند.
ب – فهم هر حکمتی به علم، عقل و بصیرت بر میگردد و انسانهای موحد، مؤمن، عاقل و عالِم، تمامی عالَم را در محضر حق تعالی دیده و او را «ربّ العالمین» میدانند.
به امام خمینی گفتند: یک سگ، سبب شناختن خانه تیمی منافقین که در زیر زمین آن انبار اسلح بود گردید. امام فرمود: این سگ جُندالله است.
ایشان به سگ میگفت: جندالله؛ یعنی سپاه خدا، لشکر خدا، مأمور خدا ...؛ اینها آیت خدا هستند، آیت هم برای کسی است که قلب دارد: کانَ لَهُ قَلباً، قران برای کسی ذکر است که قلب دارد. اگر کسی اهل قلب نباشد با شق القمر پیغمبر خاتم هم ابوجهل میماند. یهودیِ اهل قلب، بازمیگردد اما قریشیای که اهل قلب نباشد بازنمیگردد. وقتی قلب درست بشود بقیه چیزها درست میشود. قلب محل تصدیق است. کسی که اهل دنیا باشد و حب دنیا داشته باشد قلبش این مفاهیم را درک نمیکند.
ج – در نتیجه انسان موحد، مؤمن، عاقل و با بصیرت، میفهمد که اولاً: هر کاری با اسباب، وسایل و وسایط خودش انجام میپذیرد – ثانیاً: لزومی ندارد که این اسباب چون از ناحیهی خداوند متعال است، حتماً جمعی از ملائک باشند. خداوند کریم، جان میدهد – جان میگیرد – روزی میدهد – نعمت عطا میکند – وحی نازل مینماید – حفاظت میکند – نصرت مینماید و ... – اما برای اهر امری وسیلهای متناسب با علم، حکمت، قدرت، مشیت و نظام خلقتش قرار میدهد، باشد که ما عالم، بصیر و آگاه شویم و مسیر هدایت و بندگی را بپیماییم.
کلمات کلیدی:
تاریخی