x-shobhe: آدمی دارای جسم، روح و استعدادهای گوناگونی است که قوانین ثابت الهی بر آنها حکمفرما میباشد. لذا هر کسی که آن قوانین را دست بشناسد و درست استفاده کند، به نسبت شناخت و عمل خود به فایدههای آن نیز دست مییابد.
به عنوان مثال: اسلام میفرماید: گوشت خوک حرام است. علم نیز پس از قرنها به این نتیجه میرسد که گوشت خوک مضرات غیر قابل پیشگیری و جبرانی دارد – یا اسلام میفرماید: نوشیدن مسکرات (نوشیدنیهای مست کننده) حرام است و امروزه علم تجربی چنان به آن واقف شده است که حتی در جهان غرب مقررات سختی برای آن وضع نموده شده است – یا پیامبر اکرم (ص) میفرماید: شکم خود را قبرستان لاشهی حیوانات (حتی حلال) نکنید. یعنی زیاد گوشت نخورید. امروزه جهان علم نیز پیبرده که بهتر است روئیدنیها بیشتر از گوشت در وعدههای غذایی لحاظ گردد و یا ... .
پس بدیهی است که هر کس گوشت خوک نخورد، مسکرات ننوشد، روییدنی را بیشتر از گوشت در برنامههای غذایی خود قرار دهد و ...، به فایدههای آنها نیز دست مییابد. خواه ایرانی باشد یا خارجی – مسلمان باشد یا نباشد.
احساسات، اراده، کنترل، مراقبت و ... سایر امور ذهنی، روانی و روحی نیز از این قواعد مستثنی نمیباشند. پس هر کس با شناخت درست و روش صحیح و جامعی (که ضرر دیگری نرساند) بتواند عمل کند، به نتایجی دست خواهد یافت.
اما توجه به سه نکته بسیار ضروری است:
الف – هدفمندی و هدفگذاری نیز یکی از امتیازات و قوههای بشر است. لذا شکل و طول بقای هر حرکتی متناسب با هدف تنظیم و تبین میگردد. لذا اگر هدف خطا یا کوتاه بود، نتیجهی حاصله از «فعل یا حرکت» نیز خطا و کوتاه خواهد بود. به عنوان مثال به خوردن یک وعده غذا توجه کنید که همگان (از قدیمی و جدید و از مؤمن تا کافر) آن را تناول میکنند. ممکن است کسی غذا را فقط به خاطر سیر شدن تناول کند. هدف سیر شدن است و او نیز سیر میشود. دیگری به خاطر لذت تناول کند. لذت خواهد برد، اگر چه سیر نشود یا برای او ضرر هم داشته باشد. یکی دیگر برای ریا این کار را میکند. سفرهای میاندازد و به رخ دیگران میکشد! دیگران هم او را میبینند و هر کس قضاوتی میکند. یکی هم برای خدا غذا میخورد. چنین آدمی نیز قواعد خاص خود را دارد. مثلاً غذای حرام نمیخورد، مال غیر یا مال یتیم نمیخورد، در غذای حلال اصراف نمیکند و از غذای خود به گرسنگان نیز اطعام میکند و ... .
هدفگذاری در تصمیم – القاء – اراده – کنترل و ... نیز میتواند متفاوت باشد و هر کسی به تناسب هدف ادامه داده و بهره میبرد. لذا فایدهی هر کس متناسب با هدف اوست. کسی که برای خدا تمرکز میکند، همهی حواسش متوجه او میشود. خدا خواه میگردد، خدایی میبیند، خدایی میاندیشد و خدایی تصمیم میگیرد. اما کسی که منهای خدا تمرکز میکند، فقط متوجه بدن و در نهایت روح حیوانی خود است و بدون شک نمیتواند بیش از یک «مار» تمرکز کند. او هم به اهداف خود میرسد. مضاف بر آن، کسی که برای خدا تمرکز نموده است، ثمرات حرکتش تا قیامت ادامه دارد و از نتایجش ابدیاش در جنت نیز بهرهمند میگردد، اما کسی که جز دنیا هدفی ندارد، با تغییر شرایط، کهولت یا مرگ، همهی دستآوردهایش فنا میشود.
ب – همیشه اهداف، خود تبیین کنندهی برنامهها و روشها هستند. به عنوان مثال کسی که کم کردن وزن را هدف قرار داده است، برنامهی غذاییاش معلوم و مشخص میگردد و باید طبق آن عمل کند تا به هدف برسد.
اگر هدف «انا الیه راجعون» یعنی صعود به تکامل و تقرب به کمال و هستی مطلق بود، برنامههای نیز بر طبق دستور او خواهد بود. بدون شک راهها و برنامههایی که خداوند متعال برای رشد، موفقیت و سعادت بشر در دنیا و آخرت وضع نموده است، بسیار جامعتر و کاملتر از برنامههای بشری و فیزیک میباشد. به عنوان مثال:
اخلاص: اوج تمرکز است. چرا که همهی جهات مادی و معنوی و افعال انسان یک سویه میشود و به جای اتصال به سلسلهی اعصاب، جاذبهها، تخیلات، اوهام و ...، به منبع لایزال هستی مطلق متصل میگردد.
توکل: اوج باور است. انسان چگونه میتواند به عقل ناقص، توان ضعیف و امکانات محدود تکیه کند. هر چقدر هم که در این باور بکوشد، چون آنها در ذات خود محدود و مجاور با نیستی هستند، متزلزل میباشند. اما وکیل گرفتن خدا در همهی امور که مستلزم باوری محکم و قوی است، مانع از هر تزلزلی میگردد، چرا که هدف متزلزل نیست.
ج: نکتهی قابل توجه و تأمل دیگر آن که اغلب این روشها برای دور کردن انسان از مبدأ هستی و کم کردن ارتباط او با خالق و رب هستی و مادهگرا کردن اوست. لذا به قول حافظ:
رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم
سر حق با ورق شعبده ملحق نکنیم
کلمات کلیدی:
گوناگون