امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام:
نهج البلاغه – خطبه 85 / در ترجمه حجت الاسلام و المسلمین، انصاریان
عِبادَ اللّهِ، اِنَّ مِنْ اَحَبِّ عِبادِ اللّهِ اِلَيْهِ عَبْداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفْسِهِ،
بندگان خدا، محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده ای است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یاری داده است،
فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ، وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْباحُ الْهُدى فى قَلْبِهِ،
پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده،
وَ اَعَدَّ الْقِرى لِيَوْمِهِ النّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلى نَفْسِهِ الْبَعيدَ، وَ هَوَّنَ الشَّديدَ.
و طاعت و عمل برای روزی که به آن فرود میآید (قیامت) آماده کرده، پس آن روز را بر خود نزدیک، و سختی را بر خویش آسان نموده است.
نَظَرَ فَاَبْصَرَ، وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ،
اندیشه کرد و بینا شد، یاد حق کرد و کوشش بیشتر نمود،
وَ ارْتَوى مِنْ عَذْب فُرات سُهِّلَتْ لَهُ مَوارِدُهُ، فَشَرِبَ نَهَلاً، وَ سَلَكَ سَبيلاً جَدَداً.
از آب گوارای معنی که راههای ورودش برای او هموار شده بود سیراب شد، و با اولین بار نوشیدن هم سیراب گشت، و به راه راست و هموار رفت.
قَدْ خَلَعَ سَرابيلَ الشَّهَواتِ، وَ تَخَلّى مِنَ الْهُمُومِ اِلاّ هَمّاً واحِداً انْفَرَدَ بِهِ،
لباسهای شهوات را از وجودش به در آورد، و از تمام غمها جز غم طلب رضای دوست خالی شد،
فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمى وَ مُشارَكَةِ اَهْلِ الْهَوى،
در نتیجه از کوردلی و مشارکت ارباب هوا بیرون آمد،
وَ صارَ مِنْ مَفاتيحِ اَبْوابِ الْهُدى وَ مَغاليقِ اَبْوابِ الرَّدى.
و وجودش کلید درهای هدایت و قفل ابواب ضلالت شد .
قَدْ اَبْصَرَ طَريقَهُ، وَ سَلَكَ سَبيلَهُ، وَ عَرَفَ مَنارَهُ، وَ قَطَعَ غِمارَهُ،
راهش را شناخت، و وارد سلوک مسیر حق شد، نشانههای هدایت را فهمید، و دریاهای خطرات را پیمود و پشت سر گذاشت،
وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرى بِاَوْثَقِها، وَ مِنَ الْحِبالِ بِاَمْتَنِها،
از دستاویزها به استوارترین، و از ریسمانها به محکمترین آنها چنگ زد،
فَهُوَ مِنَ الْيَقينِ عَلى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ.
و در یقین به مانند روشنی آفتاب است.
قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلّهِ سُبْحانَهُ فى اَرْفَع الاُمُورِ،
در بلندترین امور، وجود خود را برای خدا قرار داده،
مِنْ اِصْدارِ كُلِّ وارد عَلَيْهِ، وَ تَصْييرِ كُلِّ فَرْع اِلى اَصْلِهِ.
از دستگیری واردان و پاسخ اهل سئوال، و برگرداندن هر فرعی به اصلش.
مِصْباحُ ظُلُمات، كَشّافُ عَشَوات، مِفْتاحُ مُبْهَمات، دَفّاعُ مُعْضِلات،
او چراغ تاریکیها، کاشف امور مشتبهه، کلید مبهمات، دفع کننده مشکلات، و راهنمای بیابانهای گمراهی است؛
دَليلُ فَلَوات. يَقُولُ فَيُفْهِمُ، وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ.
میگوید و میفهماند، ساکت میشود و سالم میماند. (گفتن یا نگفتنش، عاقلانه و حکیمانه است)؛
قَدْ اَخْلَصَ لِلّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ، فَهُوَ مِنْ مَعادِنِ دينِهِ. وَ اَوْتادِ اَرْضِهِ.
عملش را برای خدا خالص کرد و خدا هم او را برای خود اختیار نمود، پس او از معادن دین خدا، و میخهای زمین اوست.
قَدْ اَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ، فَكانَ اَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْىُ الْهَوى عَنْ نَفْسِهِ.
خود را ملزم به عدالت کرد، و اوّل عدلش نفی هوا از نفس خود است.
يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ. لايَدَعُ لِلْخَيْرِ غايَةً اِلاّ اَمَّها،
حق را وصف میکند و خود به آن عمل مینماید. برای خیر نهایتی نمیگذارد مگر اینکه انجامش را قصد میکند،
وَلامَظِنَّةً اِلاّ قَصَدَها. قَدْ اَمْكَنَ الْكِتابَ مِنْ زِمامِهِ، فَهُوَ قائِدُهُ وَ اِمامُهُ، يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ، وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كانَ مَنْزِلُهُ.
و آن را در جایی گمان نمیبرد، مگر آنکه به دنبالش میرود. عنانش را به دست قرآن داده، و قرآن رهبر و پیشوای اوست. فرود میآید آنجا که بار و بُنه قرآن فرود آید، و منزل میگیرد آنجا که قرآن منزل کند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه