امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام؛
نهج البلاغه، حکمت 36، در برگردان (ترجمه) حجت الاسلام و السلمین انصاریان
«يا بُنَىَّ، اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الاْحْمَقِ، فَاِنَّهُ يُريدُ اَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْبَخيلِ، فَاِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ اَحْوَجَ ما تَكُونُ اِلَيْهِ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْفاجِرِ، فَاِنَّهُ يَبيعُكَ ما تَكُونُ اِلَيْهِ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْفاجِرِ، فَاِنَّهُ يَبيعُكَ ما تَكُونُ اِلَيْهِ. وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْفاجِرِ، فَاِنَّهُ يَبيعُكَ بِالتّافِهِ. وَ اِيّاكَ وَ مَصَادَقَةَ الْكَذّابِ، فَاِنَّهُ كَالسَّرابِ، يُقَرِّبُ بِالتّافِهِ. وَ اِيّاكَ وَ مَصَادَقَةَ الْكَذّابِ، فَاِنَّهُ كَالسَّرابِ، يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعيدَ، وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَريبَ.»
- پسرم، از دوستی با احمق برحذر باش، که میخواهد تو را سود دهد ولی زیان میرساند.
از رفاقت با بخیل بپرهیز، چه اینکه آنجا که به شدت به او نیازمندی از تو دریغ خواهد کرد.
و از دوستی با بدکار کناره بگیر، زیرا تو را به اندک چیزی میفروشد.
و از رفاقت با دروغگو حذر کن، چرا که مانند سراب است، دور را در نظرت نزدیک، و نزدیک را دور میکند .
شرح مختصر
بیتردید هر کسی به حسب ضرورتهای زندگیِ اجتماعی، با افراد بسیاری به صورت مستقیم، یا غیر مستقیم (فضای مجازی و ...) آشنا میشود و ارتباط برقرار میکند؛ برخی را برخوردار از ایمان، تقوا و اخلاق نیکو میشناسد و در برخی بدیهایی را میبیند؛ و چه بسا ارتباطاتی که در آنها کاری نداشته باشد طرف مقابل، چگونه آدمی است؟
اما، «دوستی و رابطۀ دوستانه و صادقانه» متفاوت است و هر کسی دوست یا دوستانش را از بین افرادی که با آنها آشنا و مرتبط میشود انتخاب مینماید؛ پس این انتخاب باید بر اساس شاخصههای عقلانی، درست و نیکو باشد.
فرمودند: «از دوستی با چهار دسته پرهیز کنید» که عبارتند از: «احمق، بخیل، بدکار و دروغگو»، که در این مختصر، فقط در مورد «احمق»، توضیحات مختصری ایفاد میگردد.
احمق
برای «احمق» تعاریف و توصیفات بسیاری بیان شده است. برخی گمان دارند که «احمق» به شخصی گفته میشود که مادرزاد از بهرۀ هوشی پایینتری برخوردار میباشد؛ اما چنین نیست.
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در بیانی «حماقت» را نوعی بیماری توصیف مینمایند: «الحُمقُ داءٌ لا يُداوى ، و مَرَضٌ لا يَبْرأُ - حماقت دردى است بیدرمان و مرضى است خوب نشدنى» (غرر الحكم : ۱۷۹۳)
«حماقت»، همان «نادانی به همراه بیخردی» میباشد؛ او نه تنها نمیداند، بلکه تفکر و تعقلش را نیز به کار نمیاندازد، لذا پیروی کور، منفعل و اسیر جوّ میباشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
«الأحمَقُ إنِ اسْتُنبِهَ بجَميلٍ غَفَلَ، و إن اسْتُنْزِلَ عن حَسَنٍ نَزَلَ، و إن حُمِلَ على جَهْلٍ جَهِلَ، و إنْ حَدّثَ كَذبَ، لا يَفْقَهُ، و إنْ فُقِّهَ لا يَتَفَقّه» (الخصال: ۱۱۶/۹۶)
- احمق را اگر به كار خوبى متوجّه كنى، غافل مىشود؛ اگر بخواهى از نيكى دست بكشد، دست مىكشد، اگر به نادانى وادارش كنى، در پى نادانى مىرود؛ چون سخن گويد، دروغ به زبان آورد؛ فهم ندارد و اگر هم به او تفهيم كنى، نمىفهمد.
●- این ویژگیها، دامنۀ مصادیق «احمق» را گستردهتر میسازد؛ چه بسا کسی به لحاظ تحصیلی به مدارج عالی رسیده باشد، اما «احمق» باشد - یا از مسئولیتهای اجتماعی نیز برخوردار باشد، اما «احمق» باشد، مشهور (به قول غربیها سلبریتی) شده باشد، اما «احمق» باشد - یا حتی نمایندۀ مجلس (سناتور) و رئیس جمهور حکومتهای بزرگ و قدرتمندی [مثل: امریکا، انگلیس، فرانسه و ...] شده باشد، اما همچنان «احمق» باشد! چنان که توصیفات دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام از «احمق» نیز هم به اشخاص عادی دلالت دارد و هم به خواص و یا حکومت، دولت و ساختاری احمقانه، که توسط احمقها بنا شده است:
«مَن نَظرَ في عُيوبِ النّاسِ فأنْكَرها ثُمّ رَضِيَها لِنَفْسِهِ فذلكَ الأحمَقُ بعَينِهِ.» (نهج البلاغة: حکمت ۳۴۹)
- كسى كه عيبهاى ديگران را ببيند و آنها را زشت شمارد، اما همان عيبها را در خود بپسندد، احمق واقعى است.
«تُعرفُ حَماقَةُ الرّجُلِ بالأشَرِ في النِّعمَةِ، و كَثْرَةِ الذُّلِّ في المِحْنَةِ.» (غرر الحكم: ۴۵۲۰)
- حماقت انسان، از اين راه شناخته مىشود كه در هنگام برخوردارى سرمست شود و در تنگدستى خود را بسيار خوار كند.
«احْذَرِ الأحمَقَ؛ فإنَّ الأحمَقَ يَرى نَفْسَهُ مُحْسِنا و إنْ كانَ مُسيئا، و يَرى عَجْزَهُ كَيْسا و شَرَّهُ خَيرا.» (نهج السعادة : ۳/۲۲۵)
- از احمق بر حذر باش؛ زيرا آدم احمق، خودش را اگر چه بدكار باشد، نيكوكار مى داند و ناتوانيش را زيركى و شرّ و بديش را خير و خوبى مىشمارد.
●- پس، این شاخصهها در هر کسی، هر گروهی، هر حکومت یا سازمانی، هر بافتی دیده شود، نشانۀ «حماقت» است، حال خواه یک فرد عادی باشد، یا چهرهای شناخته شده، یا یک مقام عالی؛ و باید از دوستی با «احمق» برحذر بود.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه