س – دانشجوی پزشکی: آیا تبعیت از امام معصوم (ع) و بالتبع ولایت فقیه فقط در اوامر است و یا سایر مباحث چون معارف را نیز شامل میشود، در ضمن تمامی بیانات مقام معظم رهبری، سیاق امری ندارند؟
ایکس – شبهه: وقتی شخصیت و جایگاه امام معصوم (ع) و بالتبع فقیه، مجتهد، مرجع و ولایتفقیه شناخته شود، معلوم میشود که تبعیت از آنان در همهی امور لازم است. لذا امام زمان، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، در خصوص کسب علم و معرفت نیز میفرمایند:
«طَلَبُ المَعارِف مِن غَیرِ طَریقِنا اهلُ البیت مُساوِقٌ لاِنکارِنا»
ترجمه: جستجوی معرفت از غیر طریق ما اهل بیت، به انکار ما میانجامد (سوق داده میشود).
بدیهی است که تمامی انحرافات نظری و عملی در میان مسلمانان و البته همه انسانها، ابتدا به خاطر همین پیروی نکردن در «معارف» ایجاد شده و سپس به پیروی نکردن در اوامر انجامیده است.
شعار «حَسبُنا کِتابَ الله – کتاب خدا برای ما کافیست» که در مخالفت با کسب علم و معرفت قرآنی از وارث قرآن، قرآن مجسم و ناطق، مخزن وحی، معدن و باب علم، حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام داده شد و امروزه نیز تحت عنوان شعارهای غلطی چون: مگر قرآن آسان نیست، مگر قرآن برای هدایت همگان نیست، مگر خودمان عقل و شعور نداریم، پس چه نیازی به حدیث، تفسیر، مجتهد و فقیه داریم و ...، مطرح میشود، همان انحراف معرفتی و شناختی است که سرنوشت اسلام و مسلمین را تغییر داده است.
الف – اما «اوامر» گاه «ارشادی» است، یعنی به حکمت حکم اشاره دارد، مثلاً گفته میشود «نماز معراج مؤمن است». و گاه اوامر «مولوی» است، یعنی دستور ولایت است که باید انجام شود. مثل «نماز بخوانید». بدیهی است وقتی بیان میشود که «نماز معراج مؤمن است»، عقل درک میکند که انسان برای رشد و ارتقا نیاز به معراج و سیر در مراتب بالاتر وجود و شناخت آنها دارد، پس برای رسیدن به این مدارج باید نماز بخواند، اما در خود کلام «امر»ی وجود ندارد. اما گاه فقط حکم داده میشود، مثل «نماز بخوانید»، این امر مولوی (ولایی) است که باید اطاعت شود، چه کسی از حکمتها و آثار وجوب آن بداند و چه نداند.
ب – ولایت فقیه نیز گاهی دستور داده و حکمی صادر میکنند که در اصطلاح مشهور به «حکم ولایی – یا حکم حکومتی» است، در اینجا اطاعت و تبعیت بر همگان واجب است، حتی بر سایر مراجع معظم، اگر چه نظر و رأیشان متفاوت باشد. اما گاه «امر ارشادی» صورت میگیرد و دلیلی ندارد که هر رهنمود و یا دستوری الزاماً سیاق امر «مولوی» داشته باشد. به عنوان مثال نزدیک، به رهنمودهای معظم له در خصوص انتخابات اشاره میشود. مثلاً میفرمایند:
*- انتقاد حق نامزدهاست، اما سیاه نمایی نکنند، دستآوردها را انکار ننمایند (مضمون). بدیهی است که این رهنمود، یک دستور نیز هست، هر چند که سیاق کلام مانند صدور حکم حکومتی نمیباشد، اما عقل حکم میکند که باید تبعیت شود.
*- یا برای انتخاب اصلح چند معیار بیان میدارند، صفات و ویژگیهای سلبیهای را بر میشمرند، مثلاً میفرمایند: مرز با دشمن را کمرنگ نکند که دشمن از همینجا وارد میشود – به دشمنان خارجی چراغ سبز نشان ندهد – از بیت المال برای تبلیغات خود سوء استفاده نکند – به سرمایههای مشتبه به حرام (یعنی اگر قطعیتی به حرام بودنشان نیست، دست کم شبههناک به حرام هستند) متکی نباشد و ...
یعنی اگر در میان این هشت نفر چنین افرادی بودند و به صورت علنی چنین مواضع یا عملکردهایی داشتند و یا شما اسناد، شواهد و معلوماتی در این خصوص داشتید، به آنها رأی ندهید.
شاید این بیانات همه احکام و اوامر ارشادی تلقی گردند، اما بیان حکمتهایی است که عقل حکم به درستی و ضرورت تبعیت از آنها را مینماید و الزامی ندارد که ایشان از اشخاصی نام ببرند و بگویند به اینها رأی ندهید و یا از شخصی نام ببرند و بگویند به این آقا رأی بدهید و این یک امر حکومتی است.
خیر. بلکه اصل شرکت در انتخابات یک امر مولوی است، لذا میفرمایند شرعاً و عقلاً بر همگان واجب است. اما این که کدام نامزد اصلح شمرده شود، دیگر امر مولوی نیست، ولی ارشاد و رهنمود روشن و قاطع وجود دارد و انسان مؤمن و عاقل تبعیت میکند و اگر نکند، دیگر برای اشتباهش حجّتی نزد خدا ندارد. نمیتواند بگوید: نمیدانستم، نفمیده بودم، کسی مرا راهنمایی نکرده بود و ... . اینجا دیگر کسی نمیتواند بگوید که من میدانم فلان نامزد بیتالمال را صرف تبلیغات میکند، یا مرتب به دشمنان خارجی چراغ سبز نشان میدهد یا اهل فتنه و دنبال براندازی است، اما چون ولایت فقیه دستور و امر مولوی ندادهاند که به او رأی ندهم، من به او رأی میدهم.
- تعداد بازدید : 1429
- 19 خرداد 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی