بسیار معتقد و اهل مطالعه و عبادات بودم، اما با دیدن ظلمی که به زنان میرود، آن هم ظلمی مستمر، نه مثل غزه و عراق گذرا و ...، به حکمت و عدالت خدا شک کردم. (مهندس مکانیک/ یکی از کلانشهرها)
البته متن سؤال با بیان انواع مثال بسیار طولانی بود.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات:
گاهی انسان با خدا لج یا قهر میکند و گاهی گمان میکند که لج یا قهر کرده است، اما واقعش چنین نیست، بلکه از شدت علاقه متوقع شده است یا به قول حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام (دعای کمیل)، جود و کرم و سخاوت و گذشت و صبر تو نیز موجب جریتر شدن انسان در گناهش شده است.
اما خدای منّان (چه شما با او قهر و لج کنید و چه نکنید)، خیلی شما را دوست دارد و به شما فهمانده که همه چیز در صورت و ظاهر کتاب یا دعا خواندن نیست. (بگذریم).
الف - یک موقع کسی خدا را نشناخته است و بالتبع قبول ندارد، این یک بحث دیگری است، یک موقع شناخته و قبول دارد، اما حالا شروع کرده به ایراد گرفتن از علم، حکمت، عدل، رأفت و رحمت خداوند سبحان! پس او باید در شناخت خودش بازنگری کند، چرا که خدای شناخته شده توسط او یا اصلاً خدای حقیقی نیست، بلکه موجود موهومی است که او نامش را خدا گذاشته است - یا اگر حقیقتاً خدا باشد، چنین نیست که به او نقصی وارد شود و آن هم نقصی که مخلوق و بندهاش از او کاملتر باشد و بفهمد که این نقص به خدا وارد است. [العیاذ بالله].
ب - پس اگر کسی خدا را نشناخت یا درست نشناخت، باید بحث در فروع را رها کند و برود درست بشناسد و ایمان بیاورد؛ اما اگر به حد خودش درست شناخت، باید بداند که وقتی بر اثر سؤالات یا شبهات، با یک چالش ذهنی مواجه میشود، نقص در علم، اطلاعات و داوری اوست. نه این سریعاً خودش را اکمل و محق بداند و سپس خدا را محکوم کند.
ج - اما از این بحث توحیدی که بگذریم، نوبت به مسئلهای که در خصوص ظلم به زنان فرمودید میرسد. بله ظلم به زنان همیشه بوده و هست. اسلام و غیر اسلام نیز ندارد، ظلم در پوشش دین، غیر دین، ظلم سنّتی، ظلم مدرن و ... همیشه نسبت به جامعه زنان اِعمال شده است. آنان که گمان کردند، زنان بندگان مردان هستند و باید حبس شده و تحت سیطره و ظلم پدر، همسر، برادر و ... قرار گیرند همان قدر ظلم کردهاند که مدعیان آزادی زنان، فمینیسم و به اصطلاح مدرنیسم و پست مدرنیسم، ظلم کرده و میکنند؛ و اتفاقاً ظلم مدرن اگر بیشتر و عمیقتر از ظلم سنّتی نباشد، کمتر هم نیست.
به قول مقام معظم رهبری (مضمون)، مرد چون از قوای جسمی بیشتری برخوردار بودهاند، گمان و همتشان این بوده که همیشه باید زن را به سلطه بکشند.
د - اما این که بنده و شما و دیگران، آن عرب هزار سال پیش یا آن امریکایی امروز، با زنش و زنان چگونه برخورد میکند، یک بحث است و این که مجوز و توجیهاش را از کجا آورده و منطقش چیست، یک بحث دیگری است.
یک موقع نوع اندیشه، باور و مکتب او چنین اجازه و دستور العملی صادر کرده، بله آن وقت آن اندیشه و مکتب را باید به چالش کشید، یک موقع چنین نیست، بلکه طرف اسم خودش را مرد مسلمان گذاشته و یک چیزهایی هم شنیده، اما بعد هر کاری که دلش میخواهد میکند و به نام اسلام میگذارد و یا مرعوب جوّها میشود و بدون این که مطالعه کند میپذیرد، آن وقت مشکل به خود او وارد است و نه به اندیشه یا مکتبش (خواه اسلام باشد یا غیر اسلام).
*- مراتب یا حلقات اسلام چه در اصول و چه در فروع و احکام، یک مجموعهی به هم پیوسته است. اعتقاداتش به احکامش، احکامش به اخلاقش، اخلاقش به حکمتش، حکمتش به عرفانش و ...، همه به هم پیوسته است.
شما که مهندس مکانیک هستید، بهتر این ارتباط را درک میکنید، فرض کنید که خودرویی ساختید، اصلاً نابغه بودید و اختراع کردید، خودرویی که در زمان شما، مشابه ندارد، چه به لحاظ شکل ظاهر، چه مبلمان و دیزاین داخل، چه رنگ و کیفیت ...، و چه موتور و بخشهای فنی و مکانیک و برق آن، اما از روی نادانی یا غفلت، یک میلیمتر در محاسبه شاسی یا میرلنگ خطا کردید و یا یک پیچ را نبستید و یا محکم نبستید و یا آلیاژ و استحکامش برای تحمل آن وزن، فشار، کشش و ... مناسب نبود، چه اتفاقی میافتد؟!
ﻫ - شما حدود یک صفحه از انواع ظلمهایی که به زنان شده و میشود (و بیشتر در محیط خانواده است) مثال آوردید، در حالی که میتوان دهها کتاب در این موارد، به ویژه وقتی عرصه از خانواده گستردهتر میشود و به صحنههای وسیعتر جامعه و اتفاقات آن در جنگ و صلح میرسد، نوشت.
اما چطور شد که در این دغدغه انسانی، دلسوزی، عدالتخواهی و ...، خدا محکوم شد؟!
نکته:
انسان باید گاهی از خود، یا هر معترض و منتقد دیگری بپرسد:
الف – شناخت تو از خداوند متعال، چگونه است؟
ب – از احکام مورد اعتراض، به جز آن چه در افواه یا جوّها شنیدهای چه میدانی؟
ج – آیا تا کنون در خصوص حقوق، احکام، قوانین و ... مطالعهای داشتهای و اگر با موردی مواجه شدی که به نظرت دچار نمیآمد، بررسی کردهای؟
اگر انسان متوجه شد که در پاسخ سه سؤال فوق حرفی برای گفتن ندارد و فقط شعار میدهد و یا سعی میکند با جملات ژورنالیستی و احساسی، خودش را توجیه کند تا حرفش را به کُرسی بنشاند، جا دارد که اول در خصوص شناخت، گرایشها، کششها و چالشهای خود بازبینی کند، نه این که یک دفعه بر کُرسی قضاوت بنشیند، خدا را متهم و سپس محاکمه و محکوم نماید! این دیگر ربطی به خدا، اسلام، قرآن، احکام و آموزههای اسلامی ندارد، بلکه فقط و فقط به خود شخص مربوط میشود.
- تعداد بازدید : 1752
- 19 مرداد 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون توحید عدل