بهشت - آیا بهشت برای آدم تکراری نمیشود و آیا میشود در بهشت کار کرد تا از تکراری بودن خارج شد؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: تا به حال دیدهاید کسی از دیدن فقط یک صورت زیبا، سیر شود؟!
مشکل اذهان عمومی، در همان ضعف «معاد شناسی» است، که البته آن هم به ضعف "معرفة الله" یا همان توحید بر میگردد، در حالی که نه تنها هیچ شناختی بالاتر و ضروری تر از شناخت "توحید و معاد" نیست، بلکه تمامی شناختهای دیگر، در راستا و برای تقویت و ارتقای همین شناخت است.
اذهان عمومی، خدا را تصور میکنند و سپس به تناسب تصورات خود حکم نیز میدهند! در حالی که خدا به تصور در نمیآید. ریشهی انواع و اقسام بُتپرستی، طاغوت و فرعون و گوساله پرستی، و نیز انحرافات اعتقادی در اهل کتاب (مسلمانان، مسیحیان و یهودیان)، در همین تصور کردن خدا و توحید [به جای معرفت و شناخت] است.
هم چنین اذهان عمومی، بهشت و جهنم را که دو جایگاه برای موحدین و کفار و مشرکین میباشد، بر اساس شنیدهها و نیز التقاطِ با تعاریف غلط که در اصطلاح به آنها «اسرائیلیات» گفته میشود [چرا که غالباً ریشه در انحرافات فکری و اعتقادی و القائات انحرافی آنان دارد] تصور میکنند و با حتمی شمردن و استناد به آن تصورات خود، با سؤالات، شبهات و گرههای ذهنی نیز مواجه میشوند.
برخی از مردم گمان دارند که بهشت نیز صرفاً یک باغی است که در آن مؤمنین به عیش و نوش و دیدن زیباییها و ازدواج با حوریان و ... مشغولند! لذا از سویی میپرسند: «که چه؟» و از سویی دیگر میپرسند: «آخرش چه؟» و طبعاً در تصور خود گمان میکنند که در آنجا یک حالت دارند و تداوم یک حالت، در نهایت حوصله سر بر نیز میشود.
الف – هر تکراری برای انسان سبب عادیسازی یا سر رفتن حوصله نمیشود؛ چرا که انسان نیاز دارد و تکرار در رفع نیاز، اساساً تکرار نیست که عادی شده یا یک نواخت گردد. چنان که نه تکرار نفس کشیدن و خوابیدن و خوردن و جماع ... (نیازهای بدن)، برای کسی عادی شده و حوصلهاش را سر میبرد و نه تکرار مطالعه، کسب علم، عباداتی چون نماز و روزه و تلاوت قرآن و زیارت و ... (نیازهای روح) برای کسی تکراری شده و حوصلهاش را سر میبرد. چرا که در هر تکرار، رفع نقص، ارتقا، رشد و بالتبع لذت و بهجتی وجود دارد و رشد یعنی "هستی". و کسی از این که مدام درجه و مرتبهی هستیاش بالاتر رود، احساس تکرار و خستگی و ملال نمیکند.
ب – انسان در دنیا روح دارد که اصل هویت و شخصیت و شاکلهی اوست، جسم هم دارد که در واقع ابزار اوست [که البته برخی آن را هویت اصلی خویش فرض میکنند]. در هر حال این جسم لذتها و اَلَمهایی دارد؛ این روح نیز لذتها و المهایی دارد. نه لذایذ جسمانی روح را تتمیع میکنند و نه لذایذ روحانی، سبب پرورش و لذت جسم میشوند.
نماز و روزه و سایر عبادات، برای جسم زحمت است، اساساً تقید و رعایت حدود و احکام، برای جسم زحمت است، برای نفس مهار است، اما برای روح آبی گوارا و حیاتبخش است – انواع خوراکیها لذید، ارضای غریزه جنسی، خوابی سنگین و راحت، حفظ شدن از گرما و سرمای آزار دهنده، سلامت و امینت بدن از گزندها و آفات نیز برای جسم لذید است، اما اصلاً موجب رشد و پرواز و ارتقای روح نمیگردد. هیچ کس با زیادتر خوردن، عالِمتر و متقیتر نمیشود و با زیاد خوابیدن، خداشناستر و عابدتر نمیگردد.
ج – معاد، هم جسمانی است و هم روحانی. [البته نه جسم با ویژگیهای دنیای فانی. مثل این که از خوردن خون ساخته شود، مازاد دفع شود، انسان چاق و لاغر و ... شود]. پس در آخرت بهشتی، هم لذایذ جسم بهشتی وجود دارد و هم لذایذ روح بهشتی – و در آخرت جهنمی نیز هم المها و دردهای روح جهنمی وجود دارد و هم المها و دردهای جسم جهنمی.
د – در قرآن کریم، به تمامی این موارد تصریح شده است تا اهل "توحید و معاد"، شناخت پیدا کنند و تصورات خیالی نکنند.
به عنوان مثال: حزن، اندوه، غبن (پشیمانی)، حسرت، ندامت، خصومت، ظلمت، وحشت و ...، که از عذابهای جهنم است و برخی از اسامی روز معاد نیز میباشد [مثل: یوم الحسرة، یوم التغابن و ...]، همه دردهای روحی است و به جسم کاری ندارد. آتش – سوختن - پوست انداختن - خوردن زقوم - نوشیدن آب جوش و ... نیز همه عذاب جسم است.
هم چنین: ورود به قلعه امن الهی (ایمان یعنی امنیت) – معرفت - رشد – فلاح – ورود به وادی نور – رسیدن به مقام محمود – تقرب – لقاء الله – حشر با اولیاء الله – نظر به وجه الله و ...، همه لذایذ روحانی است و زندگی در قصرها، سلطنت، خدمه و حشمه، تناول لذیذترین و طیبترین خوراکیها و نوشیدن گواراترین نوشیدنیها – پوشیدن زیباترین لباسها از سندس – تزویج با حوریان (حور الزاماً مؤنث نیست) و ...، همه لذایذ جسمانی در بهشت است.
ﻫ – لذت برای انسان [چه مادی و چه معنوی]، در همین دنیا نیز نه حدّ یَقف (پایان) دارد و نه یک نواخت میشود و نه حوصله سر میبرد، بلکه در این دنیا چون انسان محدود و محصور به بدن است و همه چیز نیز فانی است، پایان لذایذ به اجبار میرسد.
حکایت: نقل شده است که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، چند بار معاویه لعنة الله علیه را احضار فرمود و او نیامد و گفت: «مشغول خوردن هستم»، حضرت نیز نفرین نمود که خدا هیچ وقت او را سیر نکند. از این رو برای آن یک نفر، با معدهی محدودش، سفره مفصلی از انواع خوراکیها و نوشیدنیهای حلال و حرام میگستراندند و او مشغول خوردن و نوشیدن میشد. در آخر میگفت: «سیر نشدم، اما خسته شدم، سفره را جمع کنید».
در هر حال لذایذ مادی و جسمانی نیز پایانی ندارند، بلکه محدودیت جسم از یک سو و امکان از سوی دیگر، اجازه تداوم نمیدهد.
لذاید معنوی نیز در همین دنیای محدود و فانی، پایانی ندارد، بلکه محدودیت روح و جسم و امکان، اجازه تداوم نمیدهد. کسی که اهل علم و تحقیق است، هر چقدر هم مطالعه کند، یک جا عقلش نمیکشد – یک جا روحش تاب نمیآورد – یک جا ذهنش دیگر نمیکشد و یک جا هم چشمش خسته میشود و خوابش میگیرد؛ لذا آن را کنار میگذارد.
پس چطور ممکن است که در حیات اخروی (بهشت)، لذایذ جسمانی و روحانی، برای انسانِ نیازمند، تمام شود، به انتها رسد، یک نواخت گردد، حوصله سر ببرد و ...؟! و حال آن که آنجا محدودیت تعالی روح و یا پیری و فرسودگی سلولی وجود ندارد.
و – نیاز انسان به کمال، شوقآور است و نه ملالآور و کمال نیز محدود نیست. رسیدن به هر مرحله از کمال نیز بهجتآور است، نه یکنواخت.
کار کردن در بهشت، جهت خروج از یکنواختی:
توضیح داده شد که اصلاً یک نواختی وجود ندارد، چرا که نه کمال حدّ پایان دارد، نه نیاز و شوق و عشق انسان به کمال حد پایانی دارد، اما درباره "کار"، باید توجه داشت که در دنیا نیز ما برای خروج از نقص، رفع ضعف و رسیدن به رشد و کمال کار میکنیم، نه برای این که از یک نواختی در بیاییم، در آخرت نیز همینطور است. منتهی "کار" دامنهی وسیعی دارد و محدود به ابزار سازی که مختص دنیاست نمیباشد.
تصورات غلط سبب شده که برخی گمان کنند که در دنیا کار میکنند و در آخرت یک گوشه نشسته و میخورند و میآشامند و جماع میکنند! خُب این واقعاً حوصله سربر و مأیوس کننده است. در حالی که حقیقت امر اصلاً چنین نیست. بلکه انسان اگر در دنیا اهل ایمان، تقوا و عمل صالح بود، تازه در بهشت وارد مرحله اصلی معرفت و رشد و کمال میگردد. مثل این که در دنیا تحصیلات متوسطه را تمام کرده و تازه وارد دانشگاه میشود. رشته عمومی را گذرانده و تازه وارد رشته تخصصی میشود.
دنیا برای معرفت و کمال بسیار محدود است، یک انسان هر چقدر هم که تلاش مادی و معنوی کند، باز نمیتواند به حقایق پیببرد و استعدادهای خود را به فعلیت برساند.
در حدیث آمده که به اهل بهشت گفته میشود «إقْرَأْ وَ ارْقَأ – بخوان و بالا برو»، خب این یعنی چه؟ یعنی بهشت به عنوان جایگاه اهل رشد، کمال و تقرب، درجاتی دارد. حقیقت قرآن کریم آنجاست – حقیقت «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ» آنجاست – حقیقت نور هدایت که همان حقیقت محمدی صلوات الله علیه و آله میباشد، آنجاست.
حدیث:
قال رسول الله صلوات الله علیه و آله: «عَدَدُ دَرَج الجَنَّةَ عَدَدُ آی القُرآن فَإذَا دَخَل صَاحِبُ القُرآنِ الجَنَّةَ قِیل لَهُ ارقَأ وَ اقرَأ [اقرَاَ وَ ارقَاً] لِکُلِّ آیةٍ دَرَجَةٌ فَلَا تَکونُ فَوقَ حَافِظِ القُرآنِ دَرَجَةٌ...» (بحارالأنوار/ ج89/ص22)
ترجمه: رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند: «درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است. چون صاحب قرآن وارد بهشت شود، به او گفته میشود، بخوان و بالا برو که هر آیهای، درجهایست. پس برتر از درجهی حافظ قرآن درجهای نیست.
توضیح: برخی شناختشان در حد ظاهر کلمات است، آن هم محدود به معانی و مفاهیمی که خودشان درک میکنند، لذا گمان میکنند که منظور از "حفظ قرآن" فقط همین از بر کردن قرآن کریم است. در حالی که ما میدانیم بسیاری از خوارج حافظ قرآن کریم بودند و بسیاری از مرتجعین و حتی ظالمین امروزی نیز قرآن را از حفظ میخوانند. آیا وقتی میفرماید که از ویژگیهای مؤمن، حفاظت از نماز است (وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ / المؤمنون، 9) یعنی صورت ظاهری و کلمات نماز را از بر هستند؟!
بلکه ابتدا میفرماید: «صَاحِبُ القُرآنِ»، یعنی کسی که در دنیا هم صحبت و صحابه قرآن کریم بوده است، او وارد بهشت میشود – سپس میفرماید: به او میگویند: «اقرَاَ وَ ارقَاً – بخوان و بالا برو»، یعنی هنوز نادانستههایش و بالتبع رشدش و مرتبه وجودیاش بسیار پایین است؛ تازه وارد دانشگاه قرآن شده است، و بالا هم که حدی ندارد، درجات وجود و رشد که محدود نیست – سپس در خصوص حافظان قرآن مجید میفرماید که مقام و درجهای بالاتر از آن نیست. یعنی کسانی که در دنیا از قرآن حفاظت کردند و در راه معرفت، ایمان، عمل و تحقق آن کوشیدند و با دشمنان قرآن کریم که قصد نابودی آن را داشتند، مقابله کردند.
پس اصل "کار" آنجاست، اینجا که ما کار زیادی نمیکنیم، محدود و محصوریم. دنیا اسفل سیر نزولی است، سیر صعودی آنجاست.
- تعداد بازدید : 8784
- 19 اردیبهشت 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی