من 4 سال با پسری دوست بودم. یک دوستی پاک، اما حالا که حسابی وابستهاش شدم. به راحتی من رو از زندگیش کنار گذاشت. این فرد مسول نیست؟ آیا حق الناسی به گردنش نیست؟ پس این همه اشکی که اون فرد ریخته چی میشه؟ آیا این عدالت خداست؟! (اصفهان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اجازه دهید که مسئله را به دور از احساسات و جدیتر مورد بررسی قرار دهیم.
سعی کنیم در زندگی، اول از «خودفریبی» پرهیز نماییم و سپس از توجیهاتی که ناخودآگاه مبدل به دینسازی و یا صدور احکام از سوی خود میگردد به شدت اجتناب نماییم.
مرتکب معصیت شدن، یک مقوله است و چه بسا با ندامت، استغفار و توبه، چه قبل از ضربه خوردن و آگاه شدن و چه پس از آن، بخشوده شود – خودفریبی مسئلهی دیگری است که تا آدمی آگاه نشود و به خودش نهیب نزند، از هالهی اوهام آن بیرون نمیآید، و دین و شریعت سازیهای خودآگاه و ناخودآگاه، مقولهی دیگری است که عواقبش به مراتب بیشتر از ارتکاب آن معصیت است.
به عنوان: برخی یک گناهی را میکنند و بعد میگویند: «اینجا اشکال نداشت – یکبارش اشکال ندارد – این مقدار یا به این شکلش اشکال ندارد – اصلاً خدا کِی گفته اینجوریه – به نظر من خدا هم خودش میدونه که ...»؛ اینها همه دینسازی است!
●- به فرض که دختر و پسری، نسبت به دیک دیگر محبت و یا به قول خودشان عشق پاکی داشته باشند، اما دوستی پاک یعنی چه؟! مگر میشود که فعل حرام و معصیت در امر خداوند سبحان، "پاک" باشد؟!
●- خداوند متعال به صراحت فرمود که ازدواج کنید، اما زنا نکنید و رابطهی دوستی با نامحرم نیز برقرار نمایید؛ حال یکی چنین کند و نامش هم را بگذارد «ازدواج سفید» - «دوستی پاک»! خب او هم خودش را فریب داده و هم حرام و ناپاک نزد خداوند را پاک خوانده است!
« وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ »
ترجمه: و هر كس از شما، از نظر مالى نمىتواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد، پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند]؛ و خدا به ايمان شما داناتر است. [همه] از يكديگريد. پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسرى [خود] درآوريد و مَهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوستگيران پنهانى نباشند. پس چون به ازدواج [شما] درآمدند، اگر مرتكب فحشا شدند، پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است. اين براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد؛ و صبر كردن، براى شما بهتر است، و خداوند آمرزنده مهربان است.
آیا این عدالت خداست؟
نکتهی قابل توجه این است که اگر انسان متوجه و متنبه نگردد و هم چنان با تکبر و غرور (فریب) راه خود را ادامه دهد، به جایی میرسد که پس از معصیت خدا، به جای متبنه شدن، استغفار و توبه، هم چنان خود را منزه از هر خطایی میبیند و خدا و عدالتش را زیر سؤال میبرد!
●- عدالت، یعنی قراردادن حکیمانهی هر چیزی در جای خود، پس عدالت خدا ایجاب میکند که آدمی به محظ معصیت، به حکم این که از صراط حق خارج شده است، به بدترین گرفتاریها و عذابها دچار شده و هلاک گردد، اما رحمت واسعهی حق تعالی، و نیز مشیّت و تقدیر الهی، او را نگه میدارد، باشد که متوجه، متنبه و متذکر گردیده و به سوی او بازگشت نماید.
نکته:
دقت کنیم که خداوند متعال، بندگانش را از دوستی با هر نامحرمی [اعم از نامحرم اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و جنسیتی] منع کرده است، چرا که به ضرر او تمام میشود. به سرعت با ناهمسوییها، خیانتها و ظلمها مواجه میگردد.
آیا او حق الناسی به گردنش نیست؟
میپرسند: حال من ناراحت هستم و او راحت، من گریان و او خندان، اما آیا حق الناسی بر گردن او نیست که بدان واسطه معذب گردد؟! به فرض که باشد، اما چه مشکلی از شما حل میکند؟! آیا دلتان خنک شده و اشکهایتان خشک میشود؟!
این یک حالت روانی است که انسان وقتی با ناملایمتی، خیانت، بد عهدی، ظلم و ... مواجه میگردد و زورش به جبران نمیرسد، دلش میخواهد که ببیند طرف مقابل او به هزاران بلا گرفتار آمده و به زمین داغ بخورد!
تردیدی نیست که هر ظلمی، «حق الناس» میباشد و عواقب دنیوی و اخروی دارد. اما معنایش این نیست که در ارتباط دوستی بین دختر و پسرِ نامحرم، فقط آن که ابتدا بد عهدی و بیوفایی میکند ظالم باشد. بلکه اولاً هر دو ظالم نسبت به خودشان هستند که با اراده و اختیار تمام، از مسیر درست خارج شده و به جای اطاعت از حکم خدا و تصدیق عقل، تابع هوای نفس خودشان شدند – ثانیاً هر دو نسبت به طرف مقابل ظالم هستند که زمینه را برای ارتکاب به گناه طرف مقابل فراهم نمودند – ثالثاً هر دو نسبت به کل جامعه ظالم هستند که با رواج فسق (به هر حدی)، نظام عدالت اجتماعی را با مخاطره مواجه کردهاند.
بنابراین، خودشان نسبت به خودشان ظلم میکنند، بعد از "عدالت خدا" گلهمند میگردند:
« إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ » (یونس علیه السلام، 44)
ترجمه: خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمىكند، ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مىكنند.
مجازات دنیوی:
در مقولهی بازتاب گناهان و ظلمها و نیز مجازات و عذاب در این دنیا، به دو مقولهی مهم باید توجه داشت:
یک - دنیا، آخرت نیست که هر کس، هر معصیت و ظلمی کرد، عقوبتش را تماماً در این دنیا ببیند؛ لذا فرمود فقط بخشی از عقوبتهای برخی از گناهان را (با گرفتاریها و ابتلائات گوناگون) به شما نشان میدهم که بدانید نظام آفرینش، بیحساب و کتاب نیست و رها نشده است، بلکه هر امری عاقبت و عقوبتی دارد و عقوبت کامل (پاداش یا عِقاب) در معاد میباشد، و این مقدار از بازتابها نیز برای تذکر، هوشیاری و بازگشت میباشد:
« ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ » (الرّوم، 41)
ترجمه: فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛ خدا میخواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، باشد ( که بسوی حق) بازگردند!
دو – بسیاری از معاصی، در همین دنیا عذابهای سنگینی دارد، اما عذاب خداوند سبحان در دنیا، این چنین نیست که ناگهان اهل ظلم و گناه را نابود کند، بلکه بدترین عذاب، همان عذاب تدریجی میباشد که حتی ممکن است با نعمت ظاهری بیشتر صورت گیرد. یعنی فرد گام به گام به سوی بدترین سرنوشتها میرود، اما خودش نه تنها نمیفهمد، بلکه خیلی هم خوشحال است!
« وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ » (الأعراف، 182)
ترجمه: و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج، از جايى كه نمىدانند گريبانشان را خواهيم گرفت.
« مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه، درباره سنت استدراج در ذیل آیه 182 سوره اعراف: وَ الَذینَ کَذَبُوا بِآیاتِنا سَنَستدرِجُهُم مِن حَیث لا یَعلمونَ» میفرماید: «استدراج در لغت به معنای این است که کسی در صدد برآید پله پله و به تدریج از مکانی یا مقامی بالا رود یا پایین آید و یا نسبت به آن نزدیک شود. لکن در این آیه قرینه مقام دلالت دارد بر اینکه منظور نزدیک شدن به هلاکت است یا در دنیا و یا در آخرت. و اینکه استدراج را مقید کرد به راهی که خود آنان نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن، آشکارا نیست، بلکه در همان سرگرمی به تمتع از مظاهر زندگی مادی مخفی است، در نتیجه ایشان با زیاده روی در معصیت پیوسته به سوی هلاکت نزدیک میشوند، پس میتوان گفت : استدراج تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگری است تا بدین وسیله التذاذ به آن نعمتها ایشان را از توجه به وبال کارهایشان غافل بسازد.» (ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 8، ص 454)
نگاه درست، درس و عبرت:
چرا به جای آن که به خود حق بدهیم و با مظلومیت بخشیدن به خویش، العیاذ بالله خدا و عدلش را زیر سؤال ببریم، با نگاهی درست و امیدوارانه، درس و عبرت نگیریم؟!
چرا وقتی راه خطایی میرویم و سرمان به سنگ میخورد، به خود نمیگوییم: «این لطف خدا بود که مرا زودتر متوجه نمود تا بیش از این گرفتار نگردم و سقوط نکنم؛ پس باید درس و عبرت بگیرم، و با امید به فضل و رحمت بیانتهایش، به او روی نموده و در اصلاح خویش بکوشم و هر حرکتی امیدوارانه و جهتدار ادامه دهم؟!»
« قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ » (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو: «اى بندگان من - كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد - از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
من 4 سال با پسری دوستی پاک داشتم، عاشقش بودم. ناگهان مرا رها کرد! حال او راحت است و من ناراحت و گریان! این است عدالت خدا؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8365.html
- تعداد بازدید : 5356
- 1 بهمن 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون توحید عدل